خطبه حضرت زینب(س)
خطبه حضرت زینب(س)چه نكاتی را داراست؟
بازدید : 3232
زمان تقریبی مطالعه : 14 دقیقه
تاریخ : سه شنبه 1396/11/10 ساعت 15:27

خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در كوفه
سخنان زینب (س) پس از شهادت سالار شهیدان و خطبه های آن حضرت در بازار كوفه و دربارگاه ابن زید و دربار یزید در شام چنان قوی و تكان دهنده بود كه همگان را به حیرت واداشت و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار كرد.رسولی محلاتی به نقل از احتجاج طبرسی می نویسد: هنگامی كه حضرت علی بن الحسین را به همراه زنان از كربلا به كوفه آوردند ، زنان كوفی با دیدن آنان به شدت می گریستند و گریبان چاك می كرند و مردان نیز با آنان گریه می كردند. زین العابدین (ع) كه در آن زمان بیمار بود به صدای بلند فرمود : اینان برما می گریند پس چه كسی جز اینها ما را كشت؟ در این وقت زینب (س) با اشاره ای مردم را ساكت كرد . با همان اشاره نفس ها در سینه حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد ، آنگاه زینب (س) چنین گفت: سپاس و ستایش خاص خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاك و برگزیده اش . و سپاس ای مردمان كوفه ! ای مردمان دغل پیشه و فریبكار و بی حمیت و حیله گر ! اشكانتان خشك نشود و ناله هایتان پایان نپذیر! براستی حكایت شما حكایت زنی است كه رشته های خود را محكم بافته بود و پس باز می كرد، شما سوگند تان را دستاویز فساد قرار دادید! شما چه دارید جز لاف زدن و دشمنی و دروغ ! و همچون كنیزان چاپلوس و دشمنان سخن چین ! یا هماند سبزه وگیاهی كه برفراز سرگین روید و یا همچون نقره ای كه روی قبر را بدان اندود كرده باشند كه ظاهری زیبا وفریبنده و باطنی بد بو گندیده دارد . براستی كه بد توشه ای برای خود فرستادید كه خشم خدا برشماست و در عذاب جاویدان هستید ! آری بگرید كه به خدا سوگند شایسته گریستن هستنید، بسیار هم بگریید واندك بخندید كه ننگ آن گریبان گیر شما شد و بال آن شما را در برگرفت و هرگز لكه این این ننگ را از امان خود نتوانید شست ! و چگونه پاك خواهید كرد لكه ننگ كشتن فرزندان خاتم پیامبران و معدن رسالت و آقای جوانان بهشت را ! همان كه در جنگ سنگر شماست و در پناه حزب و دسته شماست و در هنگام صلح سبب آرامش دلتان و مرهم زخمتان و در جنگ ها مرجع شما و بیانگر دلیل های روشن و چراغ هدایت شما بود !
براستی چقدر بد است آنچه برای خود پیش فرستادید و چقدر بد است بار گناهی را كه برای روز جزا بر دوش خود نهادید !
نابودی و سر نگونی بر شما باد ! كوشش تان به نومیدی انجامید و دستهایتان بریده شد و سوداگری شما زیان داد و به خشم خدا باز گشتید و خواری بیچارگی را برای خود مسلم و قطعی كردید! وای بر شما ! هیچ میدانید چه جگری از رسول خدا پاره كردید ؟ وچه پیمان محكمی را بستید ؟ و چه پردگیانی را از او از پرده بیرون افكندید؟ وچه حرمتی را از او هتك كردید؟ وچه خونی را از او ریختید؟ كار بسیار و بزرگی انجام دادید كه نزدیك است آسمانها از هول این كار از شكافد و زمین متلاشی شود و كوهها از هم بپاشد!
مصیبتی بس دشوار و بزرگ بد وكج و پیچیده و شوم كه راه چاره در آن بسته و در عظمت به اندازه آسمان خون ببارد و براستی كه عذاب آخرت خوار كننده تر خواهد بود و یاری نخواهید داشت ! و این مهلت تاخیر در كیفر الهی شما را خیره نكند كه خدای عزوجل در انتقام عجله نمی كند و ترسی از فوت و از دست رفتن انتقام ندارد حتما پروردگار در كمینگاه شماست .
آنگاه شروع به خواندن اشعاری در رسای حادثه كربلا نمود.
راوی می گوید به خدا سوگند آن روز مردم رت دیدم در حالی كه سرگشته و حیران مشغول گریه وزاری بودند وانگشت پشیمانی و اندوه بر دندان گرفته و می گزیدند، پیر مردی در كنارم ایستاده بود او را دیدم كه به شدت می گریست و می گفت : پدر و مادرم فدایتان شود ! كه مهنسالان شما ، بهنرین كهنسالان و و جوانانتان بهترین جوانان ، زنانتان بهنرین زنان و نسل شما بهترین نسلهاست كه نه خوار می شودید ونه شكست می پذیرد. ) منبع : زنان عاشورایی ، زهرا یزدان پناه قره تپه ، نشر هلال، تهران ، 1382 )
خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در شام
متن عربی این خطبه كه در لهوف آمده است كه چنین است:«فقامت زینب بنت علی ـ علیه السّلام ـ و قالت: الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله اجمعین. صدق الله كذلك یقول: «ثم كان عاقبة الذین اساءا السوی ان كذبوا بآیات الله و كانوا بها یستهزؤون» (سورة روم، آیة 10). اظننت یا یزید ـ حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق كما تساق الاماء ـ ان بناء علی الله هواناً و بك علیه كرامة!! و ان ربك لعظیم خطرك عنده!! فشمغت بانفك و نظرت فی عطفك، جذلا مسرورا، حین رایت الدنیا لك مستوسقة، و الامور متسقة و حین صفالك ملكنا سلطاننا، فمهلا مهلا، انیست قول الله عزوجل: «و لا یحسبن الذین كفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین» (سوره آل عمران، آیة 178).
امن العدل یابن الطلقاء تخدیرك اماء ك و نساءك و سوقك بنات رسول الله سبایا؟! قد هتكت ستورهن، و ابدیت وجوهَهُنَّ، تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد، و یستشرفهن اهل المنازل و المناهل، و یتصفح وجوههن القریب و البعید، و الدنی و الشریف، لیس معهن من رجالهن ولی، و لا من هماتهن حمی، و كیف ترتجی مراقبة من لفظ فوه اكباد الاذكیاء، و نبت لحمد بدماء الشهداء؟! و كیف یستظل فی ظللنا اهل البیت من نظر الینا بالشنف و الشنآن و الإحن و الاضغان؟! ثم تقول غیر متاثم و لامستعظم: فاهلوا استهلوا فرحا. ثم قالوا: یا یزید لا تشل.
منتحیاً علی ثنایا ابی عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید شباب اهل الجنة تنكتها بمخصرتك. و كیف لا تقول ذلك، و قد نكات القرحة، و استاصلت الشافة، باداقتك دماء ذریة محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ و نجوم الارض من آل عبدالمطلب؟! و تهتفُّ باشیاخك، زعمت انك تنادیهم! فلترون و شیكاً موردهم، و لتودن انك شللت و بكمت و لم تكن قلت ما قلت و فعلت ما فعلت. اللهم خذ بحقناه و انتقم ممن ظلمنا، و احلل غضبك بمن سفك دماءنا و قتل حماتنا. فوالله مافریت الاجلدك و لا حززت الا لحمك، و لتردن علی رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ بما تحملت من سفك دماء ذریتة و انتهكت من حرمته فی عترته و لحمته و حیث یجمع الله شملهم ویلم شعشهم و یاخذ بحقهم «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» و حسبك بالله حاكماً، و بمحمد خصیماً و بجبرئیل ظهیراً، وسیعلم من سول لك و مكنك من رقاب المسلمین، بئس للظالمین بدلا و ایكم شر مكاناً و اضغف جنداً. و لئن جرت علی الدواهی مخاطبتك، انی لاستصغر و قدرك، و استعظم تقریعك و اسثتكثر توبیخك، لكن العیون عبری، و الصدور حری. الا فالعجب كل العجب لقتل حزب الله النجباء بحزب الشیطان الطلقاء، فهذه الایدی تنصح من دمائنا، و الافواه تتحلب من لحومنا، و تلك الجثث الطواهر الزواكی تتاهبها العواسل و تعفوها امهات الفواعل، و لئن اتخذتنا مغنماً لبقدنا و شیكا مغرما، حین لا تجد الا ما قدمت یداك، و ماربك بظلام للعبید، فالی الله المشتكی. و علیه المعول فكذكیدك، واسع سعیك، و ناصب جهدك فوالله لا تمعون ذكرنا، و لا تمیت وحینا، و لا تددك امرنا، و لا ترحض عنك عارها، و هل رایك الافندا و ایامك الاعددا، و جمعك الا بددا، یوم ینادی المناد، الا لعنة الله علی الظالمین، فالحمد لله الذی ختم لاولنا بالسعادة و المغفرة، و الاخرنا بالشهادة و الرحمة. و نسال اللدان یكمل لهم الثواب و یوجب لهم المزید، و یحسن علینا الخلافة، انه رحیم و دود. و حسبنا الله و نعم الوكیل.»( ابن طاووس، علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تهران، درالاسوه، چ دوم، 75، ص 215.)
عین متن لهوف در كتاب ابو مخنف نیز وارد شده است و ترجمة آن از ابومخنف چنین است:
«زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: «سپاس خدای را كه پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همة خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه كه فرمود: «سزای كسانی كه مرتكب كار زشت شدند زشتی است، آنان كه آیات خدا را تكذیب كردند و به آن ها استهزاء نمودند.» ای یزید آیا گمان می بری این كه اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی كه ما را به مانند كنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شده ای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی كه دیدی دنیا چند روزی به كام تو شده و كارها بر وفق مراد تو می چرخد، و حكومتی كه حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهسته تر. آیا فراموش كرده ای قول خداوند متعال را «گمان نكنند آنان كه كافر گشته اند این كه ما آنها را مهلت می دهیم به نفع و خیر آنان است، بلكه ایشان را مهلت می دهیم تا گناه بیشتر كنند و آنان را عذابی باشد دردناك»
آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شده (رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ ) كه تو، زنان و كنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پرده حشمت و حرمت ایشان را هتك كنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیك و دور و وضیع و شریف چهرة آنان را بنگرند در حالی كه از مردان و پرستاران ایشان كسی با ایشان نبوده و چگونه امید می رود كه مراقبت و نگهبانی ما كند كسی كه جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افكنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو كرده است. (كنایه از این كه از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت) چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن كسی كه كینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدة بغض و عداوت در ما می نگرد. آن گاه بدون آن كه خود را گناهكار بدانی و مرتكب امری عظیم بشماری این شعر می خوانی:
فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل
و با چوبی كه در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت می زنی. چرا این شعر نخوانی حال آن كه دل های ما را مجروح و زخمناك نمودی و اصل و ریشة ما را با ریختن خون ذریة رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاكان خود را ندا می دهی و گمان داری كه ندای تو را می شنوند. زود باشد كه به آنان ملحق شوی و آرزو كنی كاش شل و گنگ بودی نمی گفتی آنچه را كه گفتی و نمی كردی آنچه را كردی. بارالها بگیر حق ما را و انتقام بكش از هر كه به ما ستم كرد و فرو فرست غضب خود را بر هر كه خون ما ریخت و حامیان ما را كشت. ای یزید! به خدا سوگند نشكافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد كه بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی كه بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریة او را، و شكستن حرمت عترت و پاره تن او را، در هنگامی كه خداوند جمع می كند پراكندگی ایشان را، و می گیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه ایشان زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می خورند.» و كافی است تو را خداوند از جهت داوری و كافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت.
و بزودی آن كس كه كار حكومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند كه پاداش ستمكاران بد است و در یابد كه مقام كدام یك از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت كه با تو مخاطبه و تكلم كنم ولی بدان قدر تو را كم می كنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار می شمارم، این جزع و بی تابی كه می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لكن چشمها گریان و سینه ها سوزان است. چه سخت و دشوار است كه نجیبانی كه لشكر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) كه حزب شیطانند، كشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسد های پاك و پاكیزه را گرگهای بیابان سركشی كنند، و كفتارها در خاك بغلطانند (كنایه از غربت و بی كسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد كه این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی كه نیابی مگر آنچه را كه از پیش فرستاده ای، و نیست خداوند بر بندگان ستم كننده، به خدا شكایت می كنیم و بر او اعتماد می نماییم.
ای یزید! هر كید و مكر كه داری بكن، هر كوشش كه خواهی بنمای، هر جهد كه داری به كار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو كنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رای توست و روزهای قدرت تو اندك و جمعیت تو رو به پراكندگی است،در روزی كه منادی حق ندا كند كه لعنت خدا بر ستمكاران باد.
سپاس خدای را كه اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت كرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا می خواهیم كه ثواب آنها را كامل كند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیكو خلف و جانشین باشد، كه اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را كافی در هر امری و نیكو وكیل است.»( ابومخنف، مقتل الحسین، مترجم سید علی محمد موسوی جزایری، قم، انتشارات امام حسن، چ اول، 80، ص 393.)
منبع : پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .
عدد زیر را وارد کنید