تبیان، دستیار زندگی
اولین فیلم جنگ را هیچکس نمی‌شناسد!
اولین فیلم جنگ را هیچکس نمی‌شناسد!
اولین فیلم جنگ را هیچکس نمی‌شناسد!
یادم است روزی که با امیر رزاق‌زاده راوی «احمد متوسلیان» به گفت‌وگو نشسته بودم می‌گفت «حاج‌احمد» هیچ‌وقت به دنبال نام و آوازه نبود، اینکه بخواهد آوازه‌ای از قهرمان بودن برای خود دست وپا کند وقتی به خط مرزی منتقل شده بود گفته بود من به دنبال قهرمان شدن نیستم بلکه می‌خواهم پنجه در پنجه دشمن بندازم و گلوگاه‌شان را ببندم، می‌گفت من باید در شلمچه باشم جایی که نیروهای رژیم بعث اونجا هستن و نیروهای زرهی و مکانیزه‌شون رو مستقر کردند، وقتی این گفته‌ها یادم می‌آید به این فکر می‌کنم که چقدر سوژه‌های خوب و ناب برای سینمای ما وجود دارد که یا وقت و هزینه کافی و مناسب ندارند یا اصلا به سمتش نرفتند.
جذابیت «اوپنهایمر» به خاطر بیوگرافی بودنش است؟
جذابیت «اوپنهایمر» به خاطر بیوگرافی بودنش است؟
جذابیت «اوپنهایمر» به خاطر بیوگرافی بودنش است؟
این روز‌ها «اوپنهایمر» در صدر پرفروش‌ترین خبرهای سینما است؛ خبری که خیلی‌ها انتظارش را داشتند اما باز هم با این خبر شگفت‌زده شدند. این خبر نقل تمام محافل و گفت‌وگوهای دوستانه میان سینمادوستان هم شده بود.
از غسالخانه «دا» تا فرنگیس «تبر» به دست
از غسالخانه «دا» تا فرنگیس «تبر» به دست
از غسالخانه «دا» تا فرنگیس «تبر» به دست
کتاب دا را خوانده‌ای؟ از فرنگیس چه می‌دانی؟ درباره امینه چطور؟ همان‌هایی که در جنگ کاری کرده‌اند کارستان که آوازه‌اش گوش فلک را کر کرده است، از آن بهداری که تمام زندگی‌اش را در پاوه گذاشت، آن زنی که شکارچی تانک‌ها نام گرفت و آن زنی که با تبر از روستایش دفاع کرد.
وقتی زور عکس‌ها هم نمی‌رسد!
وقتی زور عکس‌ها هم نمی‌رسد!
وقتی زور عکس‌ها هم نمی‌رسد!
شاید یادتان رفته است و یا اصلا نبوده‌اید که ببینید، همین بچه‌های کوچه و بازار و زمین‌های کشاورزی با نیم دنیا جنگیدند تا به صدام و هم‌پیاله‌هایش بفهمانند که این کشور، ایران جنگ جهانی اول و دوم نیست که هر بی سر و پایی راهش را بکشد و بیاید و این خاک را مال خود کند.                                
سینمای کودک و بلندپروزی کودکان
سینمای کودک و بلندپروزی کودکان
سینمای کودک و بلندپروزی کودکان
هر مدیوم از فرهنگ و هنر از تلویزیون تا رادیو و سینما و گالری‌های تجسمی که در کنارشان عنوان «کیدز» یا «بچه» قرار می‌گیرد گامی از پیشرفت را به همراه دارد. حالا شما فکر کنید دهه شصتی‌ها این رویدادها و اتفاقات را می‌بینند و زیرلب غُری می‌زنند و می‌گویند که این چیزها که دوران ما نبود، بله این اتفاقات با گذر زمان توانست جای خود را باز کند و قدر و منزلتش را بیشتر بدانند.
گول کتاب‌های زرد را نخورید!
گول کتاب‌های زرد را نخورید!
گول کتاب‌های زرد را نخورید!
انسان های زیادی علاقه به خواندن کتاب دارند و از این طریق به آرامش می رسند. هیچ اشکالی ندارد که شما کتاب تقویت اعتماد به نفس را مطالعه کنید. ولی نباید غرق در مطالب اشتباه و روانشناسی زرد شوید. چرا که بزرگترین مشکلی که روانشناسی زرد برای انسان ها ایجاد می کند دور کردن آن ها از درمان واقعی است.
آیا همه باید «فلسفه» بخوانند؟ مسئله این است
آیا همه باید «فلسفه» بخوانند؟ مسئله این است
آیا همه باید «فلسفه» بخوانند؟ مسئله این است
کاربرد فلسفه چیست؟ آیا فلسفه قرار است برای زندگی روزمره آدم‌ها راه‌حل ارائه دهد؟ یا حتی فلسفه می‌تواند به انسان‌ها جهان‌بینی کاملی ارائه دهد تا زندگی آنها به شکوفایی برسد. تمام این سوال‌ها زمانی نقش می‌بندد که کسی به ما بگوید فلسفه بخوانید و بعد فکر می‌کنیم که خب کارکرد خوانش فلسفه چیست!
کدام منتقدان منتظر نابودی بشر هستند؟
کدام منتقدان منتظر نابودی بشر هستند؟
کدام منتقدان منتظر نابودی بشر هستند؟
شاید این موضوع خیلی متفاوت و قابل بسط باشد اما منتقدان بشری را اگر به دو دسته تقسیم کنیم، اولی به تسلط انسان بر کره زمین و ویرانی طبیعت اعتراض دارد و دومی نگران ناهموار بودن پیشرفت‌های علمی و فنی انسان قرن بیست‌و‌یکم و برتری عقلی است. اصلا موضوع سر این است که چرا بشر باید خودش را قربانی کند تا جهان را نجات دهد.