آن ریشی را که گرو می‏گیرند، این نیست.

این مثل داستانی دارد؛ می‏گویند مرد خوب و خوشنامی دچار گرفتاری شد و به مقداری پول نیاز پیدا کرد. از کسی تقاضای مبلغی وام کرد؛ ولی هیچ‏چیز با ارزشی نداشت که در مقابل دریافت پول گرو بگذارد. وام دهنده گفت: «اگر ریش گرو بگذاری، می‏پذیرم.» مرد نیازمند، ناراحت و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آن ريشي را که گرو مي‏گيرند، اين نيست.

آن ريشي را که گرو مي‏گيرند، اين نيست.

توضيح:

اين مثل داستاني دارد؛ مي‏گويند مرد خوب و خوشنامي دچار گرفتاري شد و به مقداري پول نياز پيدا کرد. از کسي تقاضاي مبلغي وام کرد؛ ولي هيچ‏چيز با ارزشي نداشت که در مقابل دريافت پول گرو بگذارد. وام دهنده گفت: «اگر ريش گرو بگذاري، مي‏پذيرم.» مرد نيازمند، ناراحت و غمگين به فکر فرو رفت. پس از کمي انديشه، از روي نياز و ناچاري پذيرفت و شانه‏اي خواست. سپس شانه را با احتياط به ريش خود کشيد و تار مويي از ميان شانه برداشت، در کاغذي پيچيد و به وام دهنده داد.

اين قصه به گوش مرد دزد و حيله‏گري رسيد. او هم بلافاصله نزد وام دهنده رفت و گفت: «در ازاي ريشي که گرو مي‏گذارم، به من هم وامي بده» سپس در ريش خود چنگ زد و مشتي مو از ريش خود کند و جلوي وام دهنده گذاشت.

مرد وقتي رفتار و عمل او را ديد، با ناراحتي او را بيرون کرد و گفت: آن ريشي را که گرو مي‏گيرند، اين نيست!»

ريش گرو گذاشتن، کنايه از اعتبار و اعتمادي ‏است که ارزشي بالاتر از ماديات دارد.

عياران و پهلوانان، از زمان‏هاي گذشته براي حلّ اختلافات ديگران با ضمانت دادن، از اين اصطلاح استفاده مي‏کردند و به عبارتي، شخصيت و حيثيت خود را در گرو انجام آن کار مي‏گذاشتند.

 

 کاربرد:

اين مثل در مورد افرادي به کار مي‏رود که اعتبار و حيثيتي ندارند؛ ولي براي انجام در خواستشان، مي‏خواهند ريش گرو بگذارند!

 

آن روي ورق را نخوانده است.

 توضيح:

معمولاً براي نوشتن روي ورقه، از هر دو روي آن استفاده مي‏شود. گاهي ممکن است بر اثر اشتباه يا عجله، شخصي فقط يک روي ورقه را بخواند.

 کاربرد:

1- فکر آخر و عاقبت کار را نکرده است، با تدبير و انديشه، همه جوانب کار را در نظر نگرفته است، در پيش‏بيني جريان کار، در جايي اشتباه کرده است؛ پس «آن روي ورقه را نخوانده است.»

2- همچنين وقتي مي‏خواهيم بگوييم که ما هم براي خودمان نقشه‏هايي کشيده‏ايم که او خبر ندارد يا سرنوشت، رويدادهايي را براي افراد پيش مي‏آورد که اصلاً پيش‏بيني نشده است، اين ضرب‏المثل را به کار مي‏بريم.

فوت کوزه گري

تنظيم : بخش کودک و نوجوان

***********************************

مطالب مرتبط

آمد ثواب کند،کباب شد

آن روزي کشته شدم که آن گاو سفيد را کشتي.

خدا خر را شناخت و شاخش نداد.

اگر تو کيفي، من بند کيفم.

آن ذره که در حساب نايد،ماييم

آنجا رفت که عرب ني اندخت

شخصيت شناسي،پياز

آلبالو گيلاس که گل کند،تازه چهارده سالش مي شود.

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت