آش خوردن و جنگ نادر
* آشپز که دوتا شد، آش یا شور است یا بینمک.
- کاربرد:
اگر مسوولیت یک کار به عهده دو نفر گذاشته شود، نتیجه خوبی نخواهد داشت؛ زیرا هر کس به امید دیگری کار را رها خواهد کرد یا هر کدام با دخالت در کار دیگری، نتیجه نامطلوبی را به بار خواهد آورد.
- مشابه:
- خانهای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست.
* آش خوردن تو هم، به جنگ کردن نادر میماند.
- توضیح:
این مثل داستانی دارد؛ میگویند نادرشاه با لرهای بختیاری، درگیر جنگی شد. ابتدا آن را ساده پنداشت. به همین دلیل، بیمطالعه و بدون برنامهریزی و بررسی، اقدام به حمله کرد. در همان نخستین مرحله جنگ، نیروهایش محاصره شدند و نادرشاه مجبور به قبول شکستی سخت شد. نادر از میدان جنگ گریخت و خسته و گرسنه در کوره راهها راه افتاد. به خانه پیرزن دهقانی رسید. پیرزن به او پناه داد. نادرشاه پس از کمی خواب و استراحت، غذایی برای خوردن خواست. پیرزن آشی را که پخته بود، در کاسه ریخت و برای نادر آورد. نادر از شدت گرسنگی، قاشق را پر از آش کرد و به دهان برد. از داغی آش، دهانش سوخت و فریادش به آسمان رفت. پیرزن از دیدن حال و روز او به خنده افتاد و گفت: «آش خوردن تو هم، به جنگ کردن نادر میماند.»
نادر با تعجب پرسید: «چه شباهتی بین آش خوردن من و جنگیدن نادر است؟»
پیرزن پاسخ داد: «باید آش را قاشق قاشق و از کنار کاسه میخوردی که خنکتر است. نادر هم مثل تو، بیتوجه به قلب دشمن زد و خودش را گرفتار بلا کرد. اگر قدم به قدم و با برنامه پیش میرفت، همه چیز بر وفق مرادش بود و مثل تو دهانش نمیسوخت!»
- کاربرد:
این ضربالمثل، هنگامی استفاده میشود که کسی کاری را با عجله و شتاب و بدون بررسی و برنامهریزی انجام دهد و به دلیل همین بیدقتی و عجله، دچار مشکل و گرفتاری شود.
نوشته: مصطفی رحماندوست
برگرفته از کتاب: فوت کوزهگری
****************************
مطالب مرتبط
