مرغابی عروسکی من

یک مرغابی عروسکی دارم که همیشه برایش قصه می گویم و پرهایش را ناز می کنم. دیشب به او گفتم:دوست نداری توی رودخانه شنا کنی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دوست دارم پیش تو باشم

 
یک مرغابی عروسکی دارم که همیشه برایش قصه می گویم و پرهایش را ناز می کنم.
    دیشب به او گفتم: دوست نداری توی رودخانه شنا کنی؟
 مرغابی گفت: نه دوست دارم پپیش تو باشم.
     گفتم: دوست نداری تو آسمون پرواز کنی؟
     گفت: نه دوست دارم پیش تو باشم.
     گفتم: دوست نداری با مرغابی ها به گردش بروی و کواک کواک کنی؟
     گفت: دوست دارم پیش تو باشم.
     من دیگر چیزی از مرغابی نپرسیدم مرغابی به ساعت نگاه کرد و گفت:

      وقت خواب شده دوست نداری بخوابی؟ 
      من هم زود گفتم: ((نه، دوست دارم پیش تو باشم))
مرغابی کواک کواک خندید و من دوباره نازش کردم.

 

منبع: کیهان بچه ها

تهیه:شهرزاد فراهانی

شبکه کودک و نوجوان تبیان

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت