نگاهی به نمایش «بپا از اتوبوس جا نمونی»
نگاهي به نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني»
نگاهي به نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني»نوشته ”کريستو دورنگ و تورالکساندرا والنزا” به کارگرداني "هايده حائري"
مهرداد ابوالقاسمي: بيترديد عنوان هر نمايش و نمايشنامهاي نخستين نشانه براي شناسايي آن متن است که اصولا در همان نگاه و خوانش اول متن، مخاطب به راحتي ميتواند به تشخيص نمايشنامه بپردازد و علاوه بر آن؛ عنوان نمايشنامه کارکردي چون اطلاعرساني و حتي جلب توجه را هم در خود نهفته دارد که اين تفاسير در نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني» جايگاهي ندارند و دست بالا صرفا ميتوان کارکرد جلب توجه را در آن شناسايي کرد.
آنچه که از عنوان نمايش بر ميآيد با توجه به خط الرسم محاورهاي نمايش نميتواند تصويري جدي از يک اثر را ارئه کند و بيشتر يک بازي نمايشي و يک اتود گروهي براي کسب تجربهاي جديد از يک گروه آماتور را تداعي ميکند که با توجه به پيشينه و سابقه کارگردان نميتوان چنين تصوري را صحيح انگاشت.
در عين حال عنوان اثر جنبه اطلاع رساني و آگاهيدهي را در خود مستتر دارد که البته پس از تماشاي نمايش هم نميتوان استدلال و ارتباطي ميان عنوان و محتواي نمايش پيدا کرد که اين مسئله خود نوعي گنگي را در ذهن مخاطب ايجاد ميکند. شايد از همينرو و با علم به همين نکات است که حائري در بروشور نمايش مانيفستي از ذهنيتش را که نتوانسته در نمايش عينيت بخشد، به رشته تحرير درآورده است تا بلکه از اين راه استدلالي براي انتخاب اين عنوان و جهتدهي به ذهنيت مخاطب رقم زده باشد.
نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني» از همان ابتدا و با توجه به مانيفست کارگردان در بروشور نمايش تلاش دارد تا دنياي جديدي را براي روايت و اجرا رقم بزند و از همان ابتدا مخاطب را از دنياي واقعي خارج و به دنياي فانتزي و کاريکاتورگونه مد نظرش هدايت کند تا بلکه با ترسيم اين فضا و قرار گرفتن مخاطبان در اين دنياي جديد بتواند بر تماشاگران تاثيراتي بگذارد که البته در طي اين فرايند هم به دليل ناتواني در بيگانهسازي و آشناييزداييهاي که از ملزومات نمايش است، منتقل کردن مفاهيم به آن شکل که شايسته و بايسته نمايش است، صورت نميگيرد تا روند ناکاميهاي اجرا و حائري در يک روند تسلسلوار قرار بگيرد.
نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني» از 4 اپيزود منفک و مستقل از هم تشکيل شده که به لحاظ روايي و منطقي، ارتباطي با هم ندارند و هر يک مستقل از يکديگر داراي مولفهها و شاخصههاي نمايشي خاص خود هستند که البته اين 4 اپيزود حتي در پايان هم به يک وحدت نميرسند و اپيزودها به لحاظ معنا و مفهوم استقلال خويش را حفظ ميکنند.
حائري در اين نمايش تلاش کرده تا با خلق يک فضاي فانتزي و کاريکاتورگونه بخشهايي از مشکلات و معضلات اجتماعي را به تصوير بکشد و در حقيقت در اين فضا برشهايي از زندگي اجتماعي را در فضاي کميک و فانتزي البته با رويکردي تاثيرگذارانه بر مخاطب ارائه کند و با نمايش اين برشهاي واقعي بر ذهن تماشاگر، تاثيرگذار ظاهر شود که البته اين رويکرد هم به دليل غوطهور شدن در بستر طنز و کميک نمايش عقيم ميماند و در پايان تماشاگر صرفا با خنده بر وقايع و بدون هرگونه تفکر و انديشه در باب وقوع اين رويدادها سالن را ترک ميکند. از همينروست که نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني» بيش از آنکه تاثيرگذار باشد، جنبه تفنن و سرگرمي همراه با چاشني خنده و تفريح بهخود گرفته است که البته اين خنده و کمدي موجود در نمايش هم جز خلاقيت و توانايي بازيگران، پشتوانهاي ندارد.
در حيطه کارگرداني و اجرا هم حائري سادهانگارانه با صحنه برخورد کرده و در طراحي صحنه نمايش با کنار گذاشتن اصول و قواعد ابتدايي صحنهاي و اتکاي صرف به خواستههايي که صرفا جنبههاي زيباييشناسانه در آن نمود دارد، عرض صحنه را به دليل چيدمان گلها از يک سو و حضور گروه نوازندگان از سوي ديگر از دست داده و به همين خاطر است که تمام ميزانسنهاي نمايش به لحاظ حرکتي در طول صحنه شکل ميگيرد و از زاويه ديد تماشاگران، بازيگران از ابتدا تا انتهاي نمايش در رفت و آمد در طول صحنه بهسر ميبرند و همواره نوعي آمد و شد از سوي بازيگران در صحنه حاکم است.
شايد فضاي فانتزي و کاريکاتور گونه نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني» که با اتکا به تلاش بازيگران و خلاقيتهاي آنان در صحنه شکل ميگيرد را بتوان از نقاط قوت نمايش دانست؛ اما تلاش بيش از حد گروه براي خندان تماشاگران و غوطهور شدن در اين فضا سبب شده که نمايش شکل و شمايلي ديگر بهخود بگيرد. از سوي ديگر هم از آنجا که خنداندن تماشاگر ايراني کار دشواري است، به خصوص در اپيزود ابتدايي نمايش و بهخصوص به دليل فقدان بيگانهسازي و آشنايزدايي لازم در اثر تمام انرژي بازيگران به هدر ميرود و در اپيزودهاي بعدي است که اين روند تا حدي تعديل شده و تماشاگر به نوعي به حس همذات پنداري و همراهي با اثر دست پيدا ميکند.
از سوي ديگر تکرار و اضافهگويي در صحنه آخر به کشدار شدن نمايش منجر شده که هم فضاي فانتزي اثر را به سمت فضاي واقعگرايانه سوق داده و هم نوعي حس آزردگي و خستگي را در تماشاگر بروز ميدهد و حتي سبب ميشود تماشاگر به لحاظ پيشبيني وقايع بعدي و حدس زدن رويدادها بيش از يک گام از نمايش و اجرا پيش بيفتد که همين مسئله بزرگترين آسيب وارد بر نمايش، آنهم در صحنه پاياني که تماشاگر بيش از هرچيز به فرجام ميانديشد؛ است.
در مجموع اگر انتخاب نمايشنامه را نخستين گام در کارگرداني بدانيم، بايد اذعان داشت که حائري در اين نخستين گام دچار اشتباه شده و تمام تلاشها و زحمتهايش در اجرا هم قادر به رفع و رجوع آن نشده است. اين در حالي است که توقعات و انتظارات از هايده حائري به عنوان استاد و مدرس پيشکسوت دانشگاه، بالاتر و فراتر از آن چيزي است که تماشاگر در نمايش «بپا از اتوبوس جا نموني» از او بر صحنه شاهد و ناظر ميشود.
تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي