رضا عطاران بازیگر محبوب این سالها است و امسال هم درخشش او در سینما تداوم داشت. سهمش سه فیلم بود که درمجموع بیش از 56 میلیارد تومان فروختند: هزارپا 38 میلیارد تومان، مصادره 15 میلیارد و 6 میلیون تومان و خانم یایا 3 میلیارد تومان. 53 میلیارد حاصل فروش «هزارپا» و «مصادره» است. رضا عطاران در هر دو فیلم نقش اصلی را بازی میکند و تأثیری مستقیم در فروش هر دو فیلم دارد. او با «هزارپا» رکورد فیلم قبلی خود یعنی «نهنگ عنبر» را شکست. اهمیت این بازیگر در «مصادره» بیشتر به چشم میآید؛ جایی که موقعیتهای تلخ فیلم، عطاران را از شمایل بامزه همیشه دور میکند. بااینحال او حواسش به ظرافتها هست و بهوقت نیاز سراغ رفتاری میرود که موردپسند مخاطب است. در «هزارپا» قرابت زیادی به شمایل همیشگی دارد ولی باز هم آن را جذاب و شیرین ارائه میکند. فیلم شکستخورده او «خانم یایا» است که همین میزان فروش هم به خاطر اسم عطاران است.
ابراهیم حاتمی کیا
سهم او از اکران سال 97 فیلم استراتژیک «بهوقت شام» است. فیلمی که توانست تصویر پلشت داعش را به نمایش بگذارد و از قضا مورد توجه هم قرار بگیرد. فیلم ابراهیم حاتمی کیا با 13 میلیارد و 500 میلیون تومان فروش رتبه پنجم باکس آفیس را از آن خود کرد. «بهوقت شام» فارغ از نگاه موافقان و مخالفانش فیلم مهمی است. سوژه مهم و قابل توجهی دارد، ساختار و کیفیت قابل دفاعی دارد و درباره موضوعی حرف میزند که به یکی از مهمترین بحثهای سالهای اخیر نه تنها در خاورمیانه که در کل دنیا تبدیلشده است. ویژگیهای «بهوقت شام» آن را در محدوده فیلمهای استراتژیک قرار میدهد، محدودهای که به دلایل مختلف که در اینجا با آن کار نداریم، کمتر فیلمسازی سراغش میرود.
محمدحسین مهدویان
ابتدای سال لاتاری را روی پرده داشت که با 14 میلیارد و 800 میلیون تومان فروش رتبه سوم جدول را از آن خود کرد. سینمای ما در سالیان اخیر کمتر قهرمان داشته است و بدتر این که غالب قهرمانهایش منفعل هستند. نمیدانیم چه شد که تعریف «قهرمان» از بین رفت. شاید به این خاطر که فیلمها، زیاد از حد واقعی شدند و از یاد بردیم که «فیلم»، «فیلم» است. «لاتاری» دو قهرمان دارد؛ یکی نماینده نسل نو (امیرعلی با بازی ساعد سهیلی) و یکی نماینده نسل پیشین (موسی با بازی هادی حجازی فر). بنیاد قصه اتفاقی واقعی است (قاچاق دختران ایرانی) اما محمدحسین مهدویان برای روایت آن از الگوی فیلمفارسی بهره برده. او عامدانه این شیوه را پیشگرفته و اجرایی دقیق برای آن داشته است. «لاتاری» قصهای پرکشش دارد، از تخیل بهره میبرد، قهرمانش همراهی برانگیز است و مهمتر این که بازیها درخشاناند. مهدوی در جشنواره با «ماجرای نیمروز: رد خون» بار دیگر تسلط خود در کارگردانی را به رخ کشید. فیلم او که با محوریت تاریخ معاصر ساختهشده از جمله آثار بحثبرانگیز سینمای ما است. مهدویان نمیخواهد منفعل باشد.
جواد عزتی
54 میلیارد و هشتصد میلیون تومان سهم فیلمهای جواد عزتی از گیشه سال 97 است: هزارپا 38 میلیارد تومان، لاتاری 14 میلیارد و 800 میلیون تومان و خرگیوش 2 میلیارد تومان. جواد عزتی در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته و حضورش به کیفیت فیلم و نیز گیشه آن کمک کرده. شیرینی ذاتی این بازیگر باعث میشود هر نقشی که بازی میکند به دل بنشیند. او در «هزارپا» با رضا عطاران یک زوج موفق تشکیل دادهاند و حکم موتور محرکه این کمدی را دارند. بده بستانهایشان جذاب از آب درآمده است و برگ برنده اصلی موفقیت فیلم. در لاتاری نقش برادری زخمخورده را بازی میکند که از مرگ خواهر و سرنوشت او آشفته است؛ یک تصویر مهیب که نسبتی با چهره مهربان عزتی ندارد.
الناز شاکردوست
سهمی از اکران نداشت اما با دریافت سیمرغ نامش را سر زبانها انداخت. الناز شاکردوست امسال بالاخره مزد تلاشش را گرفت و با درخشش در نقش همسر عبدالحمید ریگی توجهها را بیش از پیش به سوی خود جلب کرد. نقش فائزه نقطه عطف کارنامه بازیگری است که سالها است میخواهد در بازیگری تغییر مسیر دهد. او دو سال قبل، در فیلم «خفگی» فریدون جیرانی وارد جلد متفاوتی از کاراکترهای پیشین شد و حالا هم قصد دارد فاصلهاش از سینمای تجاری را حفظ کند.
حمید فرخ نژاد
دو فیلم تگزاس و میلیونر میامی را روی پرده داشت که اولی 14 میلیارد و 400 میلیون تومان فروخت اما دومی در گیشه شکست خورد؛ با 360 میلیون تومان. بازی حمید فرخ نژاد در تگزاس برغم پرفروش شدن قابل دفاع نیست؛ کارگردان نتوانسته استفادهای درست از او کند تا جایی که حمید فرخ نژاد یکی از بدترین بازیهای چند سال خود را ارائه کرده؛ یک شخصیت رها که قصد دارد با اغراقهای رفتاری و کلامی مخاطب را بخنداند اما ناموفق است. این اتفاق به علاوه داستان کشدار فیلم و عدم توانایی در خلق موقعیتهای کمدی «تگزاس» را تبدیل به فیلمی ضعیف کرده است. سال 97 برای فرخ نژاد با یک حاشیه جدی همراه بود؛ وقتیکه درباره درآمدش و هزینههای مخارج فرزندش مصاحبه کرد.
نوید محمد زاده
بازیگر خوش نقش سیمای ما امسال مغزهای کوچک زنگزده و عصبانی نیستم را روی پرده داشت. اولی نزدیک به 12 میلیارد و 800 میلیون و دومی بیش از سه میلیارد تومان فروخت؛ یعنی مجموعاً 15 میلیارد و 800 میلیون تومان. محمد زاده در فیلم عصبانی نیستم تصویری ملموس از یک دانشجوی ستارهدار به نمایش میگذارد؛ دقیق و بهاندازه. مغزهای کوچک زنگزده نقطه مقابل این کاراکتر را دارد؛ یک جوان به ظاهر عقبمانده که سودای قدرت دارد. دندانهای بیرون زده و زخم عمیق روی پیشانی به همراه دیگر نشانههای ظاهری را نمیتوان تنها عاملی دانست که مخاطب محمدزاده را روی پرده فراموش میکند. بازیاش به قدری چشمگیر است که چند لحظه بعد از شروع فیلم کاراکتر جای بازیگر را میگیرد. او در جشنواره فجر با فیلمهای متری شش و نیم و سرخپوست درخشید و تحسینها را برانگیخت.