نقد فیلم هت تریک ساخته رامین لوافی
یک تصادف مشکوک
درباره فیلم هت تریک که یکی از فیلمهای پربحث این روزهای اکران است.
هت تریک نقطه عطف خود را بر عنصر تصادف بنا میکند تا در واکنش شخصیتهای قصه به آن بهتدریج یک رمزگشایی و آشکارشدگی دراماتیک رخ دهد و تعلیق ایجادشده با تعمیمیافتگی به نقاط پنهان هر یک از شخصیتها عمق و ابعاد بیشتری به خود پیدا کند. اما آنچه در پس این فرم و صورتبندی قابلتوجه است بازنمایی وضعیت متزلزل و سست روابط انسانی و عاطفی و پنهانکاریهایی است که بهتدریج آشکار میشود.
فیلمساز البته در پی این رمزگشایی تدریجی در پی غافلگیری مدام مخاطب است و رو کردن واقعیتهایی درباره شخصیتهای قصه که اگرچه بهظاهر در یک موقعیت آرام قرار دارند اما وضعیت ملتهبی را تجربه میکنند که در پس این آرامش ظاهری پنهان است. مشکل اینجاست که قصه بهواسطه ماهیت درام خود واجد یک تعلیق و التهاب درونی است اما روایت آن خیلی کند و آرام پیش میرود و تعلیق بیرونی چندان ملتهبی ندارد. ازاینرو مخاطب گاهی دچار حس ملال و کش آمدن قصه میکند.
اگر تصادف اتومبیل را با چیزی که معلوم نیست چیست ( انسان بوده یا حیوان) بهعنوان عنصر مرکزی و محرک قصه قرار دهیم از آنسو شانس و اقبال برای برنده شدن در یک شرطبندی فوتبالی را هم داریم که بخش مهمی از کشمکشها و هیجان قصه نیز برآمده از آن است. درواقع دو عنصر شانس و تصادف بهعنوان مؤلفههای اصلی و موتور درام به بستر و بنیاد اصلی قصه بدل میشود تا در دیالکتیکهایی که بین آنها، شاهد روایت فیلمساز از آدمهای قصهاش و رمز و رازهای آنها باشیم. روایتی که به شکل قطرهچکانی صورت میگیرد و عمق بحران روابط انسانی و عاطفی را بیشتر میکند.
بحران اصلی در فیلم تصادف است اما بهتدریج ابعاد این بحران گسترده شده و حتی در میانههای فیلم، بحران تصادف کمرنگ و حتی بیاهمیت میشود و جای خود را به بحرانهای تازهای میدهد. بهعبارتدیگر تصادف بهتدریج به بحران ثانویه بدل میشود و موقعیتهای نفسگیرتری جای آن را میگیرد. فرزاد (امیر جدیدی) بهواسطه شخصیت خونسرد و بیخیال و بیمسئولیتی که دارد در کنار همسرش لیدا (پریناز ایزدیار) که شخصیتی مسئولیتپذیر و جدی است، زوجی متضاد را خلق میکند که بخش مهمی از تعلیقها و رمزگشاییهای قصه به کشمکش بین آن دو تعلق دارد.
از آنسو نیز با یک صابر ابر متفاوت روبرو هستیم که بازی قابل قبولی از خود ارائه میدهد و تلاش کرده تا شبیه به نقشهای قبلی خود نباشد. شخصیت کیوان در برابر بیمنطقیهای فرزاد یک مرد منطقی را ترسیم میکند که به این تضادهای رفتاری، منطق و عمق روانشناختی بخشیده است. آنچه در چنین فضایی مهم است ترتیب وقوع رویدادها و وزن دهی درست به آنها در گرهافکنی و گرهگشایی است که اگرچه لوافی تلاش کرده تا بدون اغراق و ایجاد التهاب کاذب به آنها بپردازد و اتفاقاً در این زمینه موفق هم بوده اما این پردازش با طمأنینه کمی به ریتم کار ضربه زده و قصه خیلی با دندهسنگین حرکت میکند.
از امتیازات مهم فیلم باید به طراحی صحنه، قاببندیها و نورپردازی آن اشاره کرد که درنهایت به شکلگیری زیباییشناسی بصری فیلم کمک کرده است. فضای خانه رها (ماهور الوند) که از رنگهای قهوهای و کرم استفاده کرده و حس کهنگی را القاء میکند با فضای روانی و عاطفی قصه بهویژه بنبستهای ارتباطی بین فرزاد و لیدا همخوانی نشانه شناختی پیداکرده و درواقع فیلمساز از فضاسازی بصری بهعنوان یک عامل فرمی بهدرستی در بازنمایی محتوای فیلم بهره میبرد.
بااینهمه انگار فیلم یکچیزی کم دارد؛یک عنصر گرمابخشی که همه این اجزا و عناصر دراماتیک را که تقریباً درست چیده شده در یک همافزایی دراماتیک به وحدت و یگانگی اثربخشتری برساند. هت تریک برای آن دسته از مخاطبانی که قصهای آرام باشخصیتهایی آرام و فضایی غیر ملتهب را دوست دارند میتواند یک فیلم ایده آل باشد. فیلمی که در فضایی آرام و با لحن وبیانی کم تنش میخواهد از یک تنش و بحران ارتباطی و عاطفی حرف بزند.
بخش عمده فیلم در فضای بسته روایت میشود چه در خانه رها و چه حتی در داخل اتومبیل که با نماهای نزدیک و بسته از شخصیتها مواجه هستیم اما فیلمساز موفق شده تا از مرز فیلمهای آپارتمانی متعارف عبور کند و در درون همین فضای بسته به خلق تعلیق دست بزند. فیلم از این حیث به سعادتآباد مازیار میری نزدیک است اما التهاب و تعلیق بیرونی آن را ندارد. بااینحال و باوجود یک رخوتی که در کلیت اثر وجود دارد میتوان از تماشای آن لذت برد.