جذب حداکثری، دفع حداقلی
جذب حداکثري، دفع حداقلي
خطبهى دوم
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمد للَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الاطيبين الأطهرين المنتجبين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و فاطمة الزّهراء سيّدة نساء العالمين و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّبنالحسين زينالعابدين و محمّدبنعلىّ الباقر و جعفربنمحمّد الصّادق و موسىبنجعفر الكاظم و علىّبنموسىالرّضا و محمّدبنعلىّ الجواد و علىّبنمحمّد الهادىّ و الحسنبنعلىّ الزّكىّ العسكرىّ و الحجّة القائم المهدىّ.
اللّهمّ صلّ عليهم و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.
اوصيكم عباد اللَّه بتقوى اللَّه
بار ديگر در اين خطبه، خودم و همهى شما برادران و خواهران عزيز را توصيه و دعوت ميكنم به تقواى الهى. در رفتارمان، در گفتارمان، در عملكردمان، رعايت تقوا و پرهيزگارى را بكنيم.
در خطبهى دوم، اولاً لازم است كه ياد مرحوم آيةاللَّه طالقانى و همچنين ياد شهيد آيةاللَّه مدنى (رضوان اللَّه عليهما) را گرامى بداريم. اين ايام، مناسبت با هر دوى اين بزرگواران دارد و اين دو نفر جزو كسانى هستند كه خاطرهى آنها از تاريخچهى امامت جمعه در كشور ما انفكاكناپذير است. حقاً و انصافاً هر كدام از اين دو مرد بزرگ به نحوى حقوق فراموشنشدنى دارند و ياد فراموش نشدنىاى از آنها در ذهنها و در تاريخ ما خواهد ماند.
يكى از مطالبى كه امروز در اين خطبه عرض ميكنم - در واقع مخاطب اين سخنان كه در حضور شما نمازگزاران عزيز و مردم عزيزمان عرض ميشود، جريانهاى سياسى، شخصيتهاى سياسى و مسئولان سياسى سابق و لاحق هستند - اين است كه از فرصت ماه مبارك رمضان استفاده كنيم. به عنوان بيان حقائق و نصايح، عرايضى را عرض ميكنيم؛ انشاءاللَّه كه هم براى مخاطبان اين سخن، هم براى خود ما، هم بخصوص براى جوانهاى عزيزمان و مردم عزيز و مؤمنمان مفيد واقع شود.
. بناى نظام در اينجا، جذب حداكثرى و دفع حداقلى است. اين، روش نظام است؛ اين را همه توجه بكنند. آن كسانى هم كه نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در اين چهارچوب ميتوانند خودشان را مقايسه كنند. اگر كسى با مبانى نظام معارضه كند، با امنيت مردم مخالفت كند، نظام مجبور است در مقابل او بايستد
اين كسانى كه مخاطبند، البته كسانى هستند كه تاكنون در درون نظام اسلامى تعريف شدهاند؛ شخصيتهاى درون نظامند، جزو نظامند، كه انشاءاللَّه در آينده هم همه در درون نظام باشند و براى اين نظام كار و تلاش كنند. اين درون نظام و برون نظام، يك مفاهيم تبليغاتى و شعارهاى پوچ نيست؛ تابلوى صرف نيست؛ يك شاخصهائى دارد، مبناهاى عقيدتى دارد، مبناهاى علمى دارد. تا حالا اينجور بوده، انشاءاللَّه بعد از اين هم همين جور باشد.
يك مطلب اين است كه از اول انقلاب تا امروز، در جريان انقلاب و جريان اصيل اين مردم انشعابهائى به وجود آمده، تعارضهائى به وجود آمده است. بعضى از اين تعارضها و انشعابها خسارتزا هم بوده است؛ بعضى هم نه، با هشيارى مردم، با آگاهى و مسئوليتپذيرى عناصر فعال در اين جريانها، حل شده است؛ براى انقلاب و براى كشور بارى درست نكرده است. اين اختلاف نظرها و انشعابهائى كه پيدا ميشود، همه يك جور نيست. بعضى انشعابها ناشى از اختلاف در مبانى و در عقايد است؛ بعضى از اينها بحث عقايد و معتقدات نيست؛ بحث منافع است، دعوا بر سر منافع است؛ بعضى از اين اختلافها هيچكدام از اينها نيست؛ مسئلهى سلائق است، اختلاف ديدگاه و اختلاف سليقه در اجراى اصول است؛ در چهارچوب اصول و مبانى، در روشها اختلاف به وجود مىآيد؛ لذا اينها يك جور نيستند.
خوب، از اول انقلاب در بين همين گروههائى كه در دوران پيش از انقلاب و در حوادث سالهاى مبارزات، همه در كنار هم بوديم، اختلافهائى به وجود آمد. امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) با همهى اين اختلافات يك جور برخورد نكرد. همين طور كه در روش اميرالمؤمنين عرض كرديم، روش امام (رضوان اللَّه عليه) هم همين جور بود؛ يعنى اول با مدارا، با نصيحت؛ ليكن آن وقتى كه اقتضاء كرد، برخورد كرد. يك گروه مربوط به دولت موقت بودند و مشكلات آنها بود، يك گروه آن كسانى بودند كه عليه لايحهى قصاص آن حركت را انجام دادند، يك گروه حتّى كار را به ترور و درگيرىهاى خيابانى كشيدند؛ با هر كدام از اينها امام يك نحوى برخورد كرد. در سطوح بالاى حكومت هم بود؛ نخستوزير بود، رئيس جمهور بود، حتّى بعدها در اواخر عمر امام (رضوان اللَّه عليه) در سطوح بالاتر از رئيس جمهور هم بود. امام با كسانى كه احساس كردند نميشود با اينها بيش از آن مدارا كرد، برخورد كردند. همه هم سوابق انقلابى داشتند، سوابق مذهبى داشتند، خيلىشان هم در سطوح بالا بودند؛ ليكن خوب، اينجور شد ديگر؛ اين انشعابها پيش آمد. بعضى واقعاً با امام درافتادند؛ بعضى نه، اختلاف نظرى هم بود، اما به درگيرى و دعوا و انشعاب و انشقاق نينجاميد. بعضى با امام درافتادند و مداراى امام را نديده گرفتند. امام به همين گروهك منافقين كه خواسته بودند بيايند با ايشان ملاقات كنند، پيغام دادند كه اگر شما به حق عمل كنيد، من مىآيم سراغ شما؛ اگر دست از اين كارهاى خلاف برداريد، خود من مىآيم سراغ شما. يعنى امام تا اين حد با اينها مدارا كردند و حرف زدند. خوب، وقتى احساس خطر شد؛ بخصوص آن وقتى كه مسئله، مسئلهى رسوخ دادن مبانى غلط در كالبد نظام و انقلاب است، اين ديگر مثل سمِ مهلك است. آن وقت امام رعايت نكردند، مدارا نكردند؛ برخورد كردند. اين در مورد آن چيزهائى است كه در اختلافات بنيانى است.
اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصيتنامهى امام است؛ سياستهاى كلى نظام است كه در قانون اساسى معين شده است كه اين سياستهاى كلى بايست تدوين بشود. در اين چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سليقه عيب نيست، كه حسن است؛ مضر نيست، كه مفيد و نافع است
حالا همانهائى هم كه اختلاف بر سر منافع دارند، گاهى رنگ عقيدتى و مبنائى به آن ميدهند. هر كدام از اينها باشد - يا آنهائى كه اختلاف در مبانى و عقايد است، يا آنهائى كه اختلاف بر سر منافع است - آنجائى كه به درگيرى با نظام و درگيرى با انقلاب و پشت كردن به مبانى انقلاب باشد، آن وقت حالت دشمن را پيدا ميكنند.
البته كسى عقيدهاى مخالف داشته باشد، كارى به كار نظام نداشته باشد، نظام با او كارى ندارد. بعضى رائج كردهاند: «دگرانديشان». نظام با دگرانديشان چگونه رفتار ميكند؟ نظام با دگرانديشان كارى ندارد. اين همه دگرانديش هست. دگرانديش سياسى كه بالاتر از دگرانديش دينى نيست. خوب، ما اقليتهاى دينى داريم كه دگرانديشند، توى مجلس شوراى اسلامى هم عضو دارند، در مناصب مختلف هم حضور دارند. بنابراين بحث دگرانديشى نيست؛ بحث مخالفت است، بحث معارضه است، بحث ضربه زدن است، در مقابل نظام و در مقابل انقلاب شمشير كشيدن است. آنى كه نظام با او برخورد ميكند، اين است. اما اگر اختلاف، اختلاف در سلائق است، در روشهاست، نه، اين اختلافات مضر نيست؛ نافع هم هست.
اشكالى ندارد كه مسئولان كشور، متوليان امور كشور منتقدينى داشته باشند كه ضعفهاى آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتى انسان در مقام رقابت قرار بگيرد، مقابل منتقد قرار بگيرد، بهتر كار ميكند. اينجور نيست كه وجود منتقدين و كسانى كه اين روش را قبول ندارند، آن روش را قبول دارند، براى نظام ضررى داشته باشد؛ منتها بايد در چهارچوب نظام باشد؛ اين اشكالى ندارد، اين مخالفت هيچ مخالفت مضرى نيست؛ نظام هم مطلقاً با يك چنين مخالفتى برخورد نميكند. البته انتقاد بايد در چهارچوب اصول باشد. اصول انقلاب هم مشخص است كه چيست. اصول انقلاب امور سليقهاى نيست كه هر كه از يك گوشهاى در بيايد، سنگ اصول را به سينه بزند؛ بعد كه سراغ اين اصول ميرويم، مىبينيم بيگانهى از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصيتنامهى امام است؛ سياستهاى كلى نظام است كه در قانون اساسى معين شده است كه اين سياستهاى كلى بايست تدوين بشود. در اين چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سليقه عيب نيست، كه حسن است؛ مضر نيست، كه مفيد و نافع است. اين يك مطلب است كه در ميدان معارضات اينچنينى، نظام با هيچ كس برخورد نميكند. آنجائى كه افراد در چهارچوب اصول رفتار كنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنيت جامعه نباشند، آسايش جامعه را نخواهند به هم بزنند - از اين كارهاى خلافى كه انجام ميگيرد؛ دروغپراكنى و شايعه - نظام هيچگونه مسئلهاى ندارد. مخالفينى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بيان ميكنند؛ نظام برخورد نميكند. بناى نظام در اينجا، جذب حداكثرى و دفع حداقلى است. اين، روش نظام است؛ اين را همه توجه بكنند. آن كسانى هم كه نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در اين چهارچوب ميتوانند خودشان را مقايسه كنند. اگر كسى با مبانى نظام معارضه كند، با امنيت مردم مخالفت كند، نظام مجبور است در مقابل او بايستد.
ما دربارهى افرادى كه به آنها اهانت ميشود، تهمت زده ميشود، ميگوئيم اينها حق دفاع دارند؛ خوب، نظام هم همين جور است؛ نظام هم حق دفاع از خودش را دارد. اين خطاست كه كسى خيال كند چون نظام حاكميت است و قدرت سياسى است، نبايد دفاع كند؛ بىدفاع بماند؛ در مقابلش هرگونه مخالفتى، معارضهاى، قانونشكنىاى، مرزشكنىاى انجام بگيرد، بايد عكسالعمل نشان ندهد؛ اين درست نيست؛ هيچ جاى دنيا هم چنين نيست. در اختلافات گوناگونى كه در بين احزاب دنيا وجود دارد - در همين كشورهائى كه خودشان را پيشرو دموكراسى ميدانند - هيچكدام از اين احزاب متعارض و متخالف، با اصول و مبانى آن نظام مخالفت نميكنند؛ والّا از نظر مردم مردود هستند. دستگاههائى دارند؛ دستگاههاى رعايت قانون اساسى و دادگاه قانون اساسى - شبيه شوراى نگهبان خودمان - اينها را رد ميكنند. اينجور نيست كه قبول كنند يك نفرى بيايد در يك نظامى عليه مبانى آن نظام مبارزه كند، معارضه كند، آن وقت نظام در مقابل او ساكت و آرام بنشيند. به كمتر از آن هم گاهى ديده ميشود كه در همين نظامهاى اروپائى برخوردهاى خشن و تندى ميكنند؛ چيزهائى كه جزو اصول هم محسوب نميشود. بنابراين برخورد با نظام، برخورد با مبانى نظام، ايستادگى و شمشير كشيدن روى نظام، جواب تند دارد؛ اما نظر مخالف داشتن، نظر متفاوت داشتن، آن وقتى كه با اين اشكالات همراه نباشد، تهمت و شايعهافكنى و دروغ و از اين چيزها نباشد، نه، نظام هيچگونه برخوردى نخواهد كرد. شيوهى نظام اين نبوده، امروز هم نيست و انشاءاللَّه در آينده هم نخواهد بود. اين يك نكته.
. نظام اسلامى بايد به معناى واقعى كلمه، اسلامى باشد و روزبهروز به مبانى اسلام نزديكتر شود؛ اين است كه گرههاى فروبسته را باز ميكند، اين است كه مشكلات را حل ميكند، اين است كه به جامعه عزت و اقتدار ميدهد، اين است كه طرفداران نظام جمهورى اسلامى را در همه جاى دنيا بيشتر خواهد كرد
نكتهى ديگرى كه فعالان سياسى، مسئولان، صاحبان قدرت، صاحبان مسئوليتهاى گوناگون و متنفذين بشدت بايستى مراقب آن باشند، مسئلهى انحراف و فسادپذيرى شخصى است؛ همهمان بايد مراقبت كنيم. انسانها در معرض فسادند، در معرض انحرافند. گاهى لغزشهاى كوچك، انسان را به لغزشهاى بزرگ و بزرگتر و گاهى به پرتاپ شدن در اعماق درههائى منتهى ميكند؛ خيلى بايد مراقب بود. قرآن هشدار داده است. در موارد متعدد، در قرآن اين هشدار وجود دارد. يك جا ميفرمايد: «ثمّ كان عاقبة الّذين اساؤا السّوأى ان كذّبوا بأيات اللَّه»؛(15) عاقبت بعضى از كارها اين است كه انسان به آن خانهى بدترين ميرسد كه تكذيب آيات الهى است. يك جا ميفرمايد: «فأعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه بما اخلفوا اللَّه ما وعدوه»؛(16) خلف وعدهى با خدا كردند، اين موجب شد نفاق در دلهايشان به وجود بيايد. يعنى انسان گناهى انجام ميدهد، اين گناه انسان را به وادى نفاق ميكشاند؛ كه نفاق، كفر باطنى است. همين جا در قرآن، كافرين و منافقين در كنار هم هستند. در يك آيهى ديگر ميفرمايد: «انّ الّذين تولّوا منكم يوم التقى الجمعان انّما استزلّهم الشّيطان ببعض ما كسبوا».(17) اينى كه مىبينيد يك عدهاى در مقابل دشمن منهزم ميشوند، طاقت نمىآورند، نميتوانند ايستادگى كنند، به خاطر آن چيزى است كه قبلاً از اينها سر زده است؛ باطن خودشان را با گناه و با خطا خراب كردهاند. لغزشها انسان را فاسد ميكند. اين فساد، به انحراف در عمل و گاهى به انحراف در عقيده منتهى ميشود. اين هم بمرور پيش مىآيد؛ دفعتاً پيش نمىآيد كه ما فكر كنيم يك نفرى شب مؤمن ميخوابد، صبح منافق از خواب بيدار ميشود؛ نه، بتدريج و ذره ذره پيش مىآيد. اين، علاجش هم مراقبت از خود است. مراقبت از خود هم يعنى همين تقوا. بنابراين علاجش تقواست. مراقب خودمان باشيم. نزديكان افراد مراقبت كنند؛ زنها از شوهرهايشان، شوهرها از زنهايشان، دوستان نزديك از همديگر؛ «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر».(18) از يكديگر مراقبت كنيم، براى اينكه دچار نشويم. مردم مسئولين را موعظه كنند، نصيحت كنند، خيرخواهى كنند، بنويسند براى آنها، بگويند براى آنها، پيغام بدهند تا مبادا دچار لغزش بشوند. خطرات لغزش مسئولين هم براى نظام، براى كشور و براى مردم بيشتر است. انسان گاهى در بعضى از حرفها، در بعضى از اقدامها و تحركات، اين را احساس ميكند؛ نشانههاى يك چنين انحرافى را انسان مشاهده ميكند. به خدا بايد پناه برد، از خدا بايد كمك خواست.
نكتهى بعدى اين است كه عين همان چيزى كه در مورد يك شخص ممكن است پيش بيايد - يعنى فساد و انحراف - در يك نظام هم ممكن است پيش بيايد. در يك نظام حكومتى، يك نظام سالم، يك نظام اسلامى، همين بيمارىاى كه اشخاص ممكن است دچارش بشوند، ممكن است به سراغ نظام اسلامى بيايد، به سراغ جمهورى اسلامى بيايد. اسم، جمهورى اسلامى باشد، ظاهر اسلامى باشد، صورت، صورت اسلامى باشد، اما سيرت و رفتار و عملكرد و برنامهها، برنامههاى غير اسلامى؛ همان مسئلهى صورت و سيرت انقلاب كه سال گذشته براى دانشجويان عزيز در يك جائى اين را مطرح كردم.
حركت جامعه و نظام دو جور است: حركت مثبت، حركت منفى؛ حركت به سمت عروج و اوج، حركت به سمت نزول و سقوط. حركت به سمت اوج اين است كه جامعه به عدالتخواهى نزديك شود؛ به دين، رفتار دينى و اخلاق دينى نزديك شود؛ در فضاى آزادى رشد پيدا كند؛ رشد عملى، رشد علمى و رشد صنعتى پيدا كند؛ در بين جامعه، تواصى به حق و تواصى به صبر وجود داشته باشد؛ جامعه روزبهروز در مقابل دشمنان خدا، دشمنان دين، دشمنان استقلال كشور، احساس اقتدار بيشترى بكند، ايستادگى مقتدرانهى بيشترى بكند؛ روزبهروز در مقابل جبههى ظلم و فساد بينالمللى ايستادگى خودش را بيشتر كند؛ اينها رشد است، اينها نشانهى حركت مثبت جامعه است؛ دنيا و آخرت يك جامعه را اينها آباد خواهد كرد. ما بايد دنبال يك چنين حركت مثبتى باشيم. اما نقطهى مقابل اينها، يك حركت به سمت تنزل هم وجود دارد: به جاى حركت به سمت عدالت، حركت به سمت شكافهاى عظيم اقتصادى و اجتماعى با توجيههاى گوناگون؛ به جاى استفادهى از آزادى براى رشد علمى و رشد عملى و رشد اخلاقى، لااباليگرى و استفادهى از آزادى در جهت فساد و فحشا و اشاعهى گناه و اشاعهى خلاف؛ به جاى ايستادگى در مقابل مستكبران، متجاوزان و غارتگران بينالمللى، به جاى اقتدار نشان دادن در مقابل اينها، در مقابل آنها منفعل شدن، احساس ضعف كردن، عقبنشينى كردن؛ آنجائى كه بايد به آنها اخم كرد، به آنها لبخند زدن؛ آنجائى كه بايد بر سر حقوق خود ايستاد، از حقوق صرف نظر كردن - حالا حق هستهاى و غير هستهاى - اينها نشانههاى انحطاط است. حركت جامعه بايد به سمت آن تعالى و آن ارزشها، حركت به سمت بالا باشد؛ حركت مثبت باشد. اين حركتهاى به سمت پائين، همان بيمارىهائى است كه براى نظام اسلامى ممكن است پيش بيايد؛ و اين خطر براى نظام اسلامى است؛ مردم بايد بيدار باشند. جمهورى اسلامى آن وقتى واقعاً جمهورى اسلامى است كه با همان مبانى مستحكم امام، همان چيزهائى كه در دوران حيات مبارك امام مطرح بود، شعار بود، بجد دنبال ميشد، با همان شعارها پيش برود. هر جا ما با آن شعارها پيش رفتيم - من با بصيرت عرض ميكنم، بنده اوضاع اين سى سال را از نزديك آزمايش كردم - پيشرفت با ما بوده است، پيروزى با ما بوده است، عزت با ما بوده است، منفعت دنيائى هم با ما بوده است؛ هر جا از آن شعارها عقبنشينى كرديم و كوتاه آمديم، به دشمن ميدان داديم، ضعف پيدا كرديم، عقبگرد پيدا كرديم، عزت به دست نيامده است، دشمن جرىتر شده است، پيشتر آمده است؛ از لحاظ مادى هم ضرر كرديم. اين خطاست كه بعضى خيال كنند علاج مشكلات كشور - چه مشكلات اقتصادى، چه مشكلات اجتماعى، چه مشكلات سياسى - اين است كه انسان در مقابل دشمن مستكبر سلاح را بيندازد؛ دشمن مستكبر همين را ميخواهد.
جمهورى اسلامى آن وقتى واقعاً جمهورى اسلامى است كه با همان مبانى مستحكم امام، همان چيزهائى كه در دوران حيات مبارك امام مطرح بود، شعار بود، بجد دنبال ميشد، با همان شعارها پيش برود.
همهى اين بلواهائى كه شما مشاهده كرديد در دورهى بعد از انتخابات پيش آمد و پيش آوردند و آنها حمايت كردند، براى همين بود كه شايد بتوانند پشتوانهى مردمى انقلاب را ضربه بزنند و از انقلاب بگيرند. بنده عرض كردم نشانهى اعتماد مردم به اين نظام، حضور چهل ميليونى در انتخابات بود. حالا در راديوهاى بيگانه و متأسفانه بعضى هم در داخل همنواى با آنها، هى اصرار و تكرار كه بله، اعتماد مردم از نظام سلب شده! اين، جواب آن حرف است. آنجا ما گفتيم اينى كه هشتاد و پنج درصد مردم مىآيند رأى ميدهند، چهل ميليون پاى صندوقها مىآيند، به هر كسى كه رأى ميدهند، خود آمدن پاى صندوق، نشانهى اعتماد مردم به نظام است - كه حقيقت قضيه هم همين است - اينها براى اينكه اين حرف را دروغ از آب در بياورند، مكرر در مكرر تبليغات كردند كه اعتماد مردم از دست رفته؛ چه كار كنيم؟ حالا بعضى در لباس دلسوزى گفتند چه كار كنيم كه اعتماد برگردد! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام هم به مردم اعتماد دارد. انشاءاللَّه خواهيد ديد در انتخابات آينده - كه حالا دو سه سال ديگر است - همين مردم با وجود همين بازيگرىاى كه مخالفان و دشمنان و غافلان و بىخبران داخلى كردند، يك حضور مستحكمِ قوىاى در انتخابات خواهند داشت.
پس نكته اين است كه بايد همه مراقب باشيم كه نظام جمهورى اسلامى - كه نظام اسلامى است، نظام دينى است، مفتخر به اين است كه در قالب احكام دين و اسلام و قرآن ميخواهد حركت كند - تبديل نشود به يك نظام بىاعتقاد به دين؛ به قول آقايان، يك نظام سكولار؛ باطن سكولار، ظاهر دينى؛ باطن مجذوب به فرهنگ غربى و قدرتهاى مسلط بر آن فرهنگ، و ظاهر شعائر دينى و مسائل دينىِ دمدستى؛ اينجورى نشود. نظام اسلامى بايد به معناى واقعى كلمه، اسلامى باشد و روزبهروز به مبانى اسلام نزديكتر شود؛ اين است كه گرههاى فروبسته را باز ميكند، اين است كه مشكلات را حل ميكند، اين است كه به جامعه عزت و اقتدار ميدهد، اين است كه طرفداران نظام جمهورى اسلامى را در همه جاى دنيا بيشتر خواهد كرد.
عدهاى نگاه ميكنند به دشمنيها، دلشان را از دست ميدهند؛ زهرهشان آب ميشود از اينكه مىبينند دهانهاى از خشم گشوده، عليه جمهورى اسلامى بدگوئى ميكنند، حرف ميزنند. خوب، همهى نظامهاى عالم، همهى حكومتهاى عالم دشمنانى دارند و دوستانى؛ امروز هم اينجور است، در طول تاريخ هم اينجور بوده. هيچ حكومتى را شما پيدا نميكنيد كه همهى مردم در داخل آن حكومت و خارج آن حكومت با او خوب باشند يا همه با او بد باشند؛ نه، يك عدهاى موافق دارند، يك عدهاى مخالف. حكومت پيغمبر هم همين جور بود، حكومت اميرالمؤمنين هم همين جور بود، حكومت معاويه و يزيد هم همين جور بود؛ يك عدهاى موافق، يك عدهاى مخالف. جمهورى اسلامى هم همين جور است؛ يك عدهاى موافقش هستند، يك عده مخالفش هستند؛ منتها مسئله اين است كه ببينيم موافقين يك حكومت كىهايند، مخالفين اين حكومت كىهايند؛ اين شاخص است.
يك حكومتى هست كه هرچه غارتگر بينالمللى است، با او مخالف است؛ هرچه زورگوى بينالمللى است، با او مخالف است؛ هر دولت داراى سابقهى سياه استعمارگرى با او مخالف است؛ هر سرمايهدار صهيونيست خبيثى با او مخالف است. خوب، اين مخالفتها مايهى افتخار است؛ اينها كه نبايد كسى را بترساند. موافقينش كىهايند؟ ملتهاى مؤمن در سرتاسر دنيا موافق با او هستند؛ ملتهاى مسلمان، غير ايرانى؛ در آفريقا، در كشورهاى آفريقاى شمالى، در نقاط مسلماننشين آفريقا، در آسيا، تا اندونزى، تا مالزى، در كشورهاى عربى، غير عربى، در اروپا، جماعتهاى مسلمان، ملتهاى مسلمان، دوستدار او هستند، هوادار او هستند.
در مسابقهى فوتبال چند سال قبل، تيم ايرانى بر تيم مقابلش پيروز شد. توى قهوهخانههاى يكى از كشورهاى شمال آفريقا جوانها نشسته بودند، گلزن ايرانى كه گل ميزد، اينها كف ميزدند. يكى به آنها گفت شما كه كشور خودتان نيست، چه كار داريد به اينكه بازيكن ايرانى مثلاً يك گل زد توى دروازهى طرف مقابلش، كه او هم دشمن شما نيست. ميگفتند پيروزى ايران، پيروزى ماست؛ حتّى در ميدان فوتبال! اينها قيمت دارد.
در بلواهاى بعد از انتخابات، مسلمانان كشورهاى مختلف اسلامى نگران بودند؛ پيغام ميدادند به آشنايان خودشان در اينجا، كه در ايران چه خبر است؟ اينها ميگفتند ناراحت نباشيد، نترسيد، جمهورى اسلامى قوىتر از اين حرفهاست. يك حكومتِ اينجورى است؛ دشمنانش آنهايند، دوستانش اينهايند. همهى بدها و شمرهاى عالم با او دشمنند، همهى مظلومان با او موافقند؛ ملت فلسطين طرفدار اوست، ملتهاى عربىِ مقاوم طرفدار او هستند. بله، دولت آمريكا هم مخالفش است، دولت انگليس هم كه خباثت دويست ساله در ايران دارد - سابقهى خباثت انگليسىها در ايران، دويست ساله است - با او مخالف است. اين مخالفتها كسى را به وحشت نمىاندازد. اما يك دولتى بعكس است؛ طرفدارش عبارتند از دزدها و غارتگرها و مستكبرين و زورگويان عالم، مخالفينش عبارتند از ملت خودش يا ملتهاى مؤمن و ملتهاى مظلوم؛ اين مايهى ننگ است. جمهورى اسلامى تا امروز مخالفينى داشته است از آن قبيل مخالفين؛ دزدهاى عالم، غارتگرهاى عالم، مستكبرين عالم؛ اينهايند كه با جمهورى اسلامى مخالفند؛ اينهايند كه در مجامع جهانى سعى ميكنند با جمهورى اسلامى مقابله و مخالفت كنند؛ اما آحاد مردم، تودههاى مردم، دولتهاى مستقل، سياستمداران منفك از آن قدرتها، ملتهاى مظلوم، اينها موافق با جمهورى اسلامىاند. به خاطر ترس از اينگونه مخالفتها، نبايد چهرهى تسليم به دشمن نشان داد. به هر حال نسل جوان ما بايستى هشيار باشد.
هفتهى آينده - جمعه - روز قدس است؛ اين يكى از برجستهترين يادگارهاى امام عزيز ماست؛ نشانهى دلبستگى انقلاب و دلبستگى ملت ما به ماجراى قدس شريف و ماجراى فلسطين است. به بركت روز قدس، اين نام را ما توانستيم هر سال در دنيا زنده نگه داريم
جوانهاى عزيز! اين كشور مال شماست، فردا متعلق به شماست. يك نظام مقتدر - چه اقتدار علمى، چه اقتدار سياسى، چه اقتدار اقتصادى، چه اقتدار اطلاعاتى، چه اقتدار تحرك در مناطق گوناگون جهان و اقتدار بينالمللى - مايهى عزت شماست، مايهى افتخار شماست و شما بايد براى تكميل و تتميم چنين نظامى تلاش كنيد و احساس وظيفه كنيد. جوانها وظيفه دارند.
جمهورى اسلامىِ به معناى حقيقى - يعنى همان جمهورى اسلامى كه امام (رضوان اللَّه تعالى عليه) براى ما پايهگذارى كرد و به كشور ما هديه داد - ميتواند همين خصوصيات را تأمين كند؛ اقتدار بينالمللى را، اقتدار سياسى را، عزت را، رفاه دنيا و آبادى معنوى آخرت را. اما مراقب باشيد يك نظام جمهورى اسلامى تقلبى نخواهند براى ما درست كنند؛ كارى كه در ده سال گذشته هم بعضاً حركاتى انجام گرفت، اما خداى متعال مهار كرد؛ مردم بيدار بودند، هشيار بودند، اجازه ندادند. ميخواستند كارهائى بكنند، شعارهاى امام را به موزه بسپرند؛ صريحاً ميگفتند كه اينها كهنه شده! نه، شعارهاى انقلاب كهنه شدنى نيست؛ هميشه تازه است، هميشه براى آحاد مردم جذاب است. شعارى كه به نفع مستضعفين است، شعارى كه به نفع عزت ملى است، شعارى كه در آن مقاومت و ايستادگى است، اين شعارها هيچ وقت كهنه نميشود؛ براى هيچ ملتى كهنه نميشود، براى نظام ما هم كهنه نخواهد شد.هفتهى آينده - جمعه - روز قدس است؛ اين يكى از برجستهترين يادگارهاى امام عزيز ماست؛ نشانهى دلبستگى انقلاب و دلبستگى ملت ما به ماجراى قدس شريف و ماجراى فلسطين است. به بركت روز قدس، اين نام را ما توانستيم هر سال در دنيا زنده نگه داريم. خيلى از حكومتها و خيلى از سياستها ميخواستند، مايل بودند، تلاش كردند، پول خرج كردند كه مسئلهى فلسطين فراموش شود. اگر تلاش جمهورى اسلامى نبود، اگر ايستادگى جمهورى اسلامى با تمام قوا در مقابلهى اين سياست خباثتآلود نبود، بعيد نبود كه بتوانند مسئلهى فلسطين را بتدريج به زاويه بكشانند؛ اصلاً فراموش كنند. الان هم خود دستگاه استكبار و خود صهيونيستهاى خبيث معترفند، معتقدند و ناراحتند از اينكه جمهورى اسلامى پرچم فلسطين را برافراشته است و نميگذارد كه با سازشكارى هائى كه ميخواهند انجام بدهند، مسئلهى فلسطين را از دور خارج كنند. روز قدس، روز زنده كردن اين ياد و اين نام است. امسال هم به توفيق الهى، به هدايت الهى، ملت عظيم ما در تهران و در همهى شهرستانها روز قدس را گرامى خواهند داشت، راهپيمائى خواهند كرد. در كشورهاى ديگر هم بسيارى از مسلمانان در روز قدس از ملت ايران تبعيت ميكنند. روز قدس، روز متعلق به مسئلهى قدس است و ضمناً مظهر وحدت ملت ايران است. مراقب باشيد در روز قدس كسانى نخواهند از اين اجتماعات براى ايجاد تفرقه استفاده كنند. از تفرقه بايد ترسيد. با تفرقه بايد مقابله و معارضه كرد. تفرقه نبايد به وجود بيايد. آن وقتى ملت ايران ميتواند پرچم قدس را با افتخار بلند كند كه يكپارچه باشد. در طول اين سالها سعى كردند اين را هم به هم بزنند، اما بحمداللَّه نتوانستند؛ انشاءاللَّه بعداً هم نخواهند توانست.
پروردگارا! به محمد و آل محمد روزبهروز ملت ما را سرزندهتر، بيدارتر، قوىتر، مقتدرتر و بانشاطتر قرار بده.
منبع: پايگاه حفظ و نشر آثار آيت الله خامنه اي