منافقان چگونه منافق شدند؟
«سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام» عنوان كتابی است کهً توسط مۆسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سه جلد چاپ و منتشر شده است
کتاب" سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (١٣٨٤- ١٣٤٤)" که به کوشش جمعی از پژوهشگران و از سوی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی در پائیز ١٣٨٥ به چاپ دوم رسید، کتابی است که با حجم زیاد خود( بالغ بر ٢٢٢٨ صفحه در سه مجلد)، جامع ترین اثر موجود در مورد سازمان مجاهدین خلق محسوب می شود. این اثر که بسیار دیرهنگام به بازار کتاب و مجموعه علاقمندان تاریخ معاصر عرضه شده است، از باب " دیر آید، درست آید "، مجموعه ای قابل تحسین است که نگاهی تقریبا جامع به چگونگی شکل گیری و مراحلی که این سازمان پشت سر گذاشته و نیز روند فروپاشی و پایان کار آن داشته است.
جلد اول کتاب علاوه بر پیشگفتار شامل مقدمه ای بر چگونگی شکل گیری سازمان مجاهدین خلق از سال ١٣٤٤ تا سال ١٣٥٤ می باشد. جلد دوم کتاب به حوادثی که بر سازمان طی سالهای ١٣٥٤ تا ١٣٦٤ گذشته است، می پردازد و جلد سوم کتاب سالهای ١٣٦٤ تا سال ١٣٨٤ یعنی سال فروپاشی و اضمحلال این سازمان را پوشش می دهد.
کتاب (سازمان مجاهدین خلق ایران، پیدایی تا فرجام) ضمن اینکه چگونگی تولد، تحقق و تداوم این تشکل را پیگیری میکند سعی دارد بخشی از تاریخ معاصر این کشور را برای نسل امروز قابل درک کند و این مستلزم آن است که پژوهشگر معاصر و امروزی موضوعی را که قسمت عمده آن دیروزی است خود درک کند. در این کتاب تا حد زیادی این مهم به انجام رسیده است، اگرچه تحقیق پیرامون این تشکل نیمه مخفی و سیاسی ـ نظامی به دلیل محدودیت منابع و کمبود اطلاعات جامع و کامل، کار بسیار مشکلی است و سختی کار وقتی بیشتر معلوم میگردد که بدانیم تلفیقی از منابع مختلف باید مورد استفاده قرار گیرد و منابع موثق، رسمی و حتی نیمه رسمی در این زمینه کمیاب است.
تأسیس و شکلگیری، ایدئولوژی و نخستین چالشها، تدوین استراتژی و تاکتیک، تشکیلات و سازماندهی، بازنگری در خطمشی و تشکیلات و مروری بر زندگی برخی از کادرهای سازمان از سال 1344 تا 1350 شمسی مهمترین عناوین فصول گفتار دوم میباشد
این کتاب در سه جلد، مبتنی بر سیر تاریخی تحولات و نیز ارتباط مفهومی موضوعات به شرح زیر سامان یافته است:
بخش نخست:
در ابتدا بسترها و شرایط اجتماعی- فرهنگی و سیاسی تاریخ معاصر ایران که زمینه شکلگیری گروههای سیاسی با مشی مسلحانه در اواسط دهه 1340 هجری شمسی را موجب گردید، ارائه شده و برای تمهید بحث، چگونگی تأسیس سازمان مجاهدین خلق مرور شده است.
این بخش از کتاب در قالب دو گفتار و 9 فصل، در صدد ارائه تصویر روشنی از عوامل و زمینههای سیاسی- اجتماعی کشور و تأثیر آنها بر پیدایش گروهها و سازمانهای مبارز از ابتدای سال 1300 هجری شمسی است. نویسندگان کتاب، در این بخش به دنبال تبیین این مهم هستند که حرکتها و فعالیتهایی که مغایر با هویت دینی و ملی مردم ایران شکل گرفتهاند، هرگز نتوانستهاند به نتیجه مطلوب برسند.
بخش دوم:
در این بخش به بررسی هویت سیاسی، خاستگاه فکری و اجتماعی و ترکیب بنیانگذاران اولیه سازمان پرداخته و در این خصوص، اطلاعات و نکات قابل توجهی در مورد آنها ارائه شده است. چرایی و چگونگی انتخاب مشی مسلحانه، نحوه تدوین ایدئولوژی اولیه و منابع معرفتی آن و بررسی اجمالی و گذرای متون ایدئولوژیک سازمان از محورهای دیگری است که در جهت تصویرسازی تأسیس سازمان، در این بخش ها مورد توجه قرار گرفته است.
بنابراین از گفتار سوم به شکل تخصصی به بررسی چگونگی شکلگیری <سازمان مجاهدین خلق ایران> و معرفی افراد مۆثر در این زمینه میپردازد. تأسیس و شکلگیری، ایدئولوژی و نخستین چالشها، تدوین استراتژی و تاکتیک، تشکیلات و سازماندهی، بازنگری در خطمشی و تشکیلات و مروری بر زندگی برخی از کادرهای سازمان از سال 1344 تا 1350 شمسی مهمترین عناوین فصول این گفتار میباشد.
در این گفتار آمده است: <سازمان مجاهدین خلق ایران> نام یک گروه سیاسی- نظامی است که در سال 1344 توسط سه تن از روشنفکران جوان مسلمان (محمد حنیفنژاد، سعید محسن و عبدالرضا نیکبین) با هدف سرنگونی رژیم وابسته پهلوی تأسیس شد. این سازمان نیز اغلب گروههایی که در دهه 1340، مشی مسلحانه را برگزیدند، تحت تأثیر سرکوب قیام مردمی 15 خرداد و شکست مبارزات مسالمتآمیز، در جریان تدوین استراتژی به مبارزه مسلحانه رسید و به تدریج با بهرهگیری از تئوریها و تجارب جریانهای چپ و مارکسیست امریکای لاتین، شیوه <جنگ چریکی شهری> را در تاکتیک اتخاذ کرد.
مارکسیسمزدگی دهه 40 مهمترین محوری است که در این گفتار، از سوی نویسندگان بدان توجه شده و ریشههای بحران ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین خلق را در این راستا ارزیابی مینمایند: <خودباختگی در برابر مارکسیسم یا مارکسیسمزدگی، عارضهای بود که به خصوص در دهههای چهل و پنجاه شمسی، بعضی از فعالان سیاسی و اجتماعی مسلمان بدان دچار بودند.>
بخش سوم:
وضعیت سازمان و کادرهای اصلی آن پس از تغییر ایدئولوژی تا پیروزی انقلاب اسلامی، تغییرات در سازماندهی و مشی سازمان طی دو سال پس از انقلاب و رویدادهای منجر به آغاز درگیری مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در خردادماه 1360 و ابعاد و ویژگیهای اقدامات مسلحانه سازمان در داخل ایران، از بخشهای مهم دیگر این پژوهش میباشد.
این بخش مشتمل بر دوازده گفتار، از گفتار ششم تا هفدهم را شامل میشود. اعلام رسمی تغییر ایدئولوژی، بحران در مرکزیت سازمان، تناقضات ایدئولوژیک، بازتابهای تغییر ایدئولوژی، تکوین و سازماندهی جدید، تدارک برای شورش، اعلام رسمی استراتژی ترور و خشونت و تداوم این چرخه تا تحمل شکستهای سنگین در داخل، مهمترین عناوین این گفتارها است.
تداوم <خط ترور> در داخل، منجر به آغاز <خط خروج> از کشور گردید. بنابراین پرداختن به آنچه که در بیش از دو دهه خروج تشکیلات اصلی سازمان از کشور و سکونت در کشورهای غربی و عراق بر سازمان رفته است و رویدادها و مقاطعی که سرنوشت و فرجام سیاسی و ایدئولوژیک پرحادثه و شگفتانگیزی برای آن رقم زدهاند و ارائه انبوهی از آمار و اطلاعات در این موارد، بخش عمده دیگری از این کتاب را شامل میشود
یکی از نکات جالب این بخش، اشاره به موضعگیری علنی و صریح امام خمینی (ره) در مورد این سازمان در چهارم تیر ماه 1359 میباشد. امام در این تاریخ ضمن یک سخنرانی به ماجرای ملاقات با نماینده سازمان در نجف اینگونه اشاره میکند: <من در نجف بودم. اینها آمده بودند که مرا گول بزنند. بیست و چند روز آمد در یک جایی و من فرصت به او دادم تا حرفهایش را بزند. او به خیال خودش که میخواهد مرا اغفال کند. معالاسف از ایران هم بعضی آقایان که تحت تأثیر آنها واقع شده بودند -خداوند رحمتشان کند- آنها هم اغفال کرده بودند آنها را و آنها هم به من کاغذ و سفارش نوشته بودند ... من هیچ راجع به تأیید اینها حرف نزدم.> بنابراین براساس کلیه اسناد و مدارک ارائه شده در این کتاب، سازمان مجاهدین خلق هیچگاه نتوانست دیدگاه امام(ره) را نسبت به خود جلب نماید. البته به دلیل وجود افراد اصولگرا و مذهبی در سالهای اولیه تشکیل سازمان، روابط نزدیک معنوی و عاطفی با برخی از علما و روحانیون ایجاد کرد، اما این رابطه به مرور آشکارتر شدن مواضع ایدئولوژیک سازمان، قطع شد و حتی این سازمان، ترور علما و شخصیتهای انقلابی را به اجرا گذاشت.
بخش چهارم:
تداوم <خط ترور> در داخل، منجر به آغاز <خط خروج> از کشور گردید. بنابراین پرداختن به آنچه که در بیش از دو دهه خروج تشکیلات اصلی سازمان از کشور و سکونت در کشورهای غربی و عراق بر سازمان رفته است و رویدادها و مقاطعی که سرنوشت و فرجام سیاسی و ایدئولوژیک پرحادثه و شگفتانگیزی برای آن رقم زدهاند و ارائه انبوهی از آمار و اطلاعات در این موارد، بخش عمده دیگری از این کتاب را شامل میشود.
سازمان که در این شرایط توانسته بود از جدالهای سیاسی روزهای اول انقلاب بهرهبرداری سیاسی و تبلیغی به منظور حضور در کشور و ادامه دادن برنامههایش در داخل بنماید، در واکنش به عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و در نهایت تصویب طرح بیکفایتی وی از ریاست جمهوری در مجلس، طی بیانیهای اعلام کرد: <این طرح عملاً مفهومی جزء اعلام جنگ مرتجعین به تمامی خلق ایران ندارد.> بنابراین پس از پیوند زدن سرنوشت خود با بنیصدر و فرار مشترک مسعود رجوی و بنیصدر از کشور، خط خروج از کشور را آغاز کرد.
بخش پنجم:
در بخش پایانی به وضعیت کنونی سازمان که در نتیجه تحولات سالهای اخیر ایجاد شده است، پرداخته میشود. حرکت این سازمان به سمت فرقهگرایی، اشغال عراق توسط امریکا، تحولات سیاسی و اجتماعی داخل عراق و اعلام عدم تمایل به ادامه حضور سازمان در این کشور از سوی مقامات عراقی، منجر به ایجاد پراکندگی و تسلیم نزد نیروهای سازمان شد. این بررسی به منظور ترسیم چشمانداز آینده سازمان برای مخاطب صورت گرفته است.
فراوری: مهدی قلی زاده
بخش سیاست تبیان
منابع:فصلنامه مطالعات تاریخی/ فصلنامه نگین ایران /سایت ساجد
مطالب مرتبط: