حد اقل لذت

«اهنري» در تعريف اين گونه داستان آن را به مغز كاهوي فرنگي تشبيه مي كند. داستاني كه حوادث هنري و توصيفي غيرلازم آن حذف شده و چيزهاي زايد و غيرضروري از اطراف آن كنده و دور ريخته شده است، بنابراين آنچه باقي مي ماند فقط مغز است. ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حداقل لذت !

درباره داستان كوتاه

در نيم قرن اخير، جهان داستان كوتاه آبستن شكلهاي نويني از روايت داستاني بوده است، به گونه اي كه هر روز كوتاه و كوتاه تر مي شود و اين خوش اقبال ترين نوع ادبي مدرن، در طول سالها دستخوش تغييرات مهمي بوده است.

در مغرب زمين كه موطن اصلي اين گونه ادبي است، شكلهاي تعريف شده اي از آن ثبت شده اند؛ گونه هاي داستاني اسكاچ، يارن مرشن، انكدت و...

جنبش فرماليست كه در دهه 1920 شكوفا شد به نوعي موجد اصلي پديد آمدن نظرات تئوريك درباره داستان كوتاه بود. نظريه پردازاني چون بوريس ايخنباوم و ويكتورا شلكوفسكي و حتي روايت شناساني چون تسوتان تئودورف و كلود بره مون و... در بسط و گسترش آن تأثير داشتند. ميني ماليستها را بايد فرزند خلف جنبش فرماليستها به حساب آورد، اگر چه در پديد آمدن آن خيزشهاي فلسفي و سياسي سالهاي پس از جنگ جهاني دوم بي تأثير نبود.

فرماليسم تجلي صورت در ساخت اثر هنري است كه در حوزه هاي مختلف هنر از جمله موسيقي، نقاشي، شعر و داستان نفوذ كرد. ميني ماليسم تجلي و بروز تلاش فرماليستها در ايجاد شكلهاي جديد و تلاشي در جهت تجربه هاي نو در پديد آوردن شيوه هاي تازه كه شعار اصلي فرماليستها بود.

در فرهنگ بريتانيكا در زير جنبش ميني ماليست آمده است، جنبشي كه در اواخر دهه 1960 در عرصه هاي هنري به ويژه نقاشي و موسيقي در آمريكا پا گرفت و بارزترين شاخصه آن تأكيد بر سادگي بيش از حد و توجه به نگاه عيني و خشك بود. آثار اين هنرمندان گاهي كاملاً از روي تصادف پديد مي آمد و گاه زاده شكلهاي هندسي ساده و مكرر بود.

ميني ماليسم در ادبيات سبك يا اصلي ادبي است كه برپايه فشردگي افراطي و ايجاز بيش از حد محتواي اثر بنا شده است. آنها در فشردگي و ايجاز تا آنجا پيش مي برند كه فقط عناصر ضروري اثر، آن هم در كمترين و كوتاه ترين شكل باقي بماند. به همين دليل برهنگي واژگاني و كم حرفي از بارزترين ويژگيهاي اين آثار به شمار مي رود. اولين نوشته مدرن توسط «ادگارآلن پو» در مورد داستان كوتاه نوشته شد كه مبناي مهمي در تكوين ساختار داستانهاي ميني ماليستي به حساب مي آيد. او در مقدمه كوتاه خود بر مجموعه داستان قصه هاي بازگفته شده «ناتاييل هالوژن» اصول سه گانه خود را در تبيين ساختار داستان كوتاه تشريح كرد.

آلن پو بحث وحدت تأثير را در ساختار داستان كوتاه پيش مي كشد و راه رسيدن به وحدت را تنها در سايه ايجاز مناسب مسير مي داند. همچنين او محدوديت مكان را نيز شرط ايجاز مي شمارد و تأكيد مي كند كه تمام جزييات روايت بايد دقيقاً تابع كل داستان باشد.

گروهي از منتقدان ادبيات داستاني اين مقاله آلن پو را اولين بيانيه غيررسمي ميني ماليستي محسوب كردند بي آنكه تأثير آثار كساني چون كافكا ، برشت و بكت را در پديد آوردن اين جريان ناديده بگيرند. در تكوين ساختار داستان ميني ماليستي، آثار دو نويسنده ديگر شايد بيشترين تأثير را داشته است. آنتوان چخوف با ابداع صورتي از داستان كوتاه كه در آن برشي كوتاه از زندگي روايت مي شود و همينگوي با داستانهاي كوتاهش كه در حداقل توصيف و گفتگو سامان يافته بود. بعدها آثار نويسندگاني چون كارور، مسيون، وولف، فريش، هانتكه و... از ويژگي اين گونه داستان نويسي بهره زيادي بردند!اين گونه هنري در بدو تكوين اقبال چشمگيري پيدا كرد و دامنه نفوذ آن به شعر، نقاشي، معماري، موسيقي و فيلم هم كشيده شد. با اين وجود بارها منتقدان هنري و ادبي اين نوع گرايشها را به باد انتقاد گرفتند و در نقد آثار پيروان ميني ماليسم از آنها با القابي چون «نوهمينگوي، رئاليسم كثيف، داستانهاي پپسي كولايي و ادبيات سوپرماركتي» ياد كردند.

جان بارت در نقد و تبيين ساختار داستانهاي ميني مال، لذت مطالعه اثر كوتاه «اميلي ديكنسون» به نام «صفر بيخ و بن» را كنار رمان بلند «صد سال تنهايي» ماركز مي گذارد و مي گويد: مطمئناً بيشتر از يك راه براي ورود به بهشت وجود دارد. هر چند من ميان ميني ماليستها و ماكسي ماليستها از خوانندگان بيشتر گله دارم تا نويسندگانشان. چرا كه آنها آن چنان به يكي مي پردازند كه از مزه كردن ديگري باز مي مانند. او تلاش كرد ميان ميني ماليستها و ماكسي ماليستها آشتي ايجاد نمايد.

«يان ريد» اما مي گويد: دشوار مي توان تصور كرد كه چگونه چيزي كمتر از يك يا دو صفحه مي تواند چيزي بيش از يك طرح كلي خشك و خالي از وقايع به دست بدهد. در مقابل آنها گروهي از منتقدان، ميني ماليسم را «اتم شكافته شده» ناميدند.

«اهنري» در تعريف اين گونه داستان آن را به مغز كاهوي فرنگي تشبيه مي كند. داستاني كه حوادث هنري و توصيفي غيرلازم آن حذف شده و چيزهاي زايد و غيرضروري از اطراف آن كنده و دور ريخته شده است، بنابراين آنچه باقي مي ماند فقط مغز است. اما جيمزتوماس در مقدمه كتابش بحث خود را در تبيين داستانهاي ميني ماليستي با طرح يك ابهام و سؤال اساسي آغاز مي كند كه داستان كوتاه تا چه حدي مي تواند كوتاه باشد و بعد پاسخ مي دهد كه داستان خيلي كوتاه مي تواند حداقل لذت باشد. آثار پديد آمده ميني مال آنقدر متفاوت هستند كه كمتر مي توان ميان آنها اصلهاي متبايني يافت، اما تصور مي رود، درك و دريافت خواننده و لذت او در كوتاه ترين نوشته، مهمترين ملاك اين گونه ادبي باشد.


رضا خسروزاد

بخش ادبيات تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت