نجوم: تلاشی به دنبال حقیقت (3)

گویا بعضی از کارهای منجمین مکتب مراغه از طریق ترجمه ها به دست فردی به نام نیکولاس کوپرنیک رسید که با انتشار کتاب «درباره ی حرکت افلاک آسمانی» در سال 1543، 51 سال پس از کشف آمریکا، در این منظومه های غیربطلمیوسی تغییری بزرگتر ایجاد نمود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نجوم: تلاشي به دنبال حقيقت (3)

... ادامه از مقاله قبلي

 

منظومه ي خورشيد مرکز

گويا بعضي از کارهاي منجمين مکتب مراغه از طريق ترجمه ها به دست فردي به نام نيکولاس کوپرنيک رسيد که با انتشار کتاب «درباره ي حرکت افلاک آسماني» در سال 1543، 51 سال پس از کشف آمريکا، در اين منظومه هاي غيربطلميوسي تغييري بزرگتر ايجاد نمود.  کپرنيک نيز مانند منجمين مسلمان ايراني، قصد داشت بين فلسفه ي واقع گرا و منظومه ي بطلميوسي هماهنگي بيشتري ايجاد کند ولي علاوه بر اين با فلسفه ي ارسطو نيز سر سازگاري نداشت. وي بزرگترين ضربه را به منظومه ي بطلميوسي وارد کرد، و بجاي زمين، خورشيد را در مرکز جهان قرار داد.

کپرنيک نيز با اينکه شواهد کافي براي اثبات مرکزيت خورشيد نداشت بر حرف خود پافشاري مي کرد. واقعيت اين بود که منظومه ي او از منظومه ي بطلميوس ساده تر و زيباتر بود ولي در عوض با متحرک فرض کردن زمين، بسيار غيرمعقول بنظر مي رسيد. کپرنيک پيشنهاد کرد که در بعضي اصول فلسفي ارسطو تغييراتي ايجاد شود تا با نظريه ي وي هماهنگ گردد. ولي شايد اين توقع زيادي بود. در آن دوران منتقدين ارسطو بسيار بودند و همه تلاش مي کردند فلسفه ي خود را جايگزين فلسفه ي ارسطو نمايند. به همين دليل بعضي از مخالفين ارسطو، از کپرنيک پشتيباني نمودند. ولي بايد توجه داشت که تا زمان اختراع تلسکوپ و. بکارگيري آن توسط گاليله هيچ مشاهده اي وجود نداشت که به نفع نظريه ي کپرنيک باشد.

گفته مي شود يک جلد از آن کتاب کپرنيک در آخرين روز عمرش در مي 1543 به دستش رسيد. در مجامع آکادميک اصطلاحي وجود دارد: «انتشار يا نابودي». اين اصطلاح بر اين نکته تاکيد مي کند که براي پيشرفت يک تحقيق به انتشار دانشگاهي آن نياز است. درباره کپرنيک مي توان گفت احتمال انتشار يا نابودي نظريه اش وجود داشت. کپرنيک در لهستان در 1473 متولد گرديد. و به خاطر مطالعاتش در نجوم در تمام اروپا مشهور شد. در مدلي که وي ارائه داد خورشيد در مرکز قرار دارد و اين همان نظريه جديد امروزي درباره ي منظومه ي شمسي است. البته منظومه خورشيد مرکزي واقعاً جديد نبود. مي دانيم که يک فيلسوف يوناني به نام آريستارخوس، متولد 310 قبل از ميلاد نيز، چنين منظومه اي را ارائه داده بوده است. ولي تاثير ارسطو و افلاطون منظومه خورشيد مرکزي را براي 1500 سال در پس پرده نگه داشت. در اين منظومه، زمين روزانه يک دور به دور محور خودش گردش مي کند و در طول يک سال در مداري به دور خورشيد چرخش مي نمايد.

امروزه ما انقلاب کوپرنيکي را مي شناسيم، ولي کوپرنيک واقعاً يک انقلابي نبود و سالها در انتشار کتابش تأخير کرد، زيرا او از رد شدن نظريه اش وحشت داشت. انقلاب کپرنيکي سالهاي بسيار به گوشه اي خزيده بود. حدود نيم قرن پس از مرگ کپرنيک بود که منظومه خورشيد مرکزي موضوع مباحث گسترده اي شد. براي بسياري از مخالفان، مساله  اينجا بود که در اين منظومه جديد زمين نيز يک سياره معمولي مثل بقيه سيارات در نظر گرفته مي شد، نه در مرکز عالم، و اين متناقض با اصول فلسفي، عقل سليم و متون مقدس  مسيحي بود. نکته ي جالب اينکه در دوره ي اسلامي هيچ کس به دلايل مذهبي با مرکزيت خورشيد مخالف نبود، بلکه دلايل فلسفي و علمي براي رد آن وجود داشت. در بسياري از کتب نجومي عربي و فارسي، منجمين ايراني مثل ابوريحان بيروني، در قرن 5 هجري قمري، درباره ي عدم مرکزيت زمين بحث مي کنند و با دلايل فلسفي و علمي آن را رد مي کنند نه دلايل مذهبي.

در منظومه خورشيد مرکزي ترتيب سيارات بر حسب فاصله از خورشيد به مانند همان چيزي است که ما امروزه مي دانيم: عطارد نزديک ترين سياره به خورشيد و سپس ناهيد، زمين (به همراه ماه به دورش)، مريخ، مشتري و زحل. منظومه خورشيد مرکزي بر پايه حرکت سيارات در مدارهاي دايره اي با سرعت ثابت تعريف مي شد و اين مدل هنوز با حرکت واقعي سيارات در مدارهاي بيضي شکل با سرعت متغير تفاوت داشت.

 

ترجمه و تأليف:

ا.م.گميني

منبع:

D.R.Altschuler, Children of the stars, 2002, pp 1-11

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت