مردی که اولین جیغ بنفش را کشید

هوشنگ ایرانی و شعری که از نیما هم نو تر بود اما به اندازه نیما نماند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کسي که اولين جيغ بنفش را کشيد

نگاهي به شعر و انديشه هوشنگ ايراني

هوشنگ ايراني درسال چهارم از قرن اخير شمسي در شهر همدان متولد شد و پس از طي مراحل مقدماتي و دانشگاهي براي ادامه تحصيل در نيروي دريايي به انگليس رفت.

اگر چه پس از مدتي به دليل عدم سازگاري با فضاي نظامي ، تحصيل در اين رشته را نيمه کاره رها کرد و نهايتا موفق به اخذ درجه دکتري در رشته رياضيات شد، کل عمر فعاليت ادبي ايراني از پنج سال تجاوز نکرد. او که علاقه بسيار زيادي به فلسفه و عرفان هند و شرق داشت پس از کسب تجارب در اروپا با انرژي بسيار به ايران برگشت و بطور جدي به ادبيات پرداخت.

فعاليت ادبي ايراني همچون بسياري از حرکتهاي ادبي معاصر اروپا با انتشار دوره دوم مجله خروس جنگي همراه بود . دومين دوره انتشار مجله خروس جنگي در فاصله ارديبهشت تا خرداد سال 1330 انجام پذيرفت. هر چند که مجله خروس جنگي در دوره اول خود نيز منعکس کننده عقايد نو در زمنيه هنر و ادبيات بود، چندان جنجالي برپا نکرد ، اما انتشار دوره دوم خروس جنگي حکايت ديگري داشت. با کناره گيري جليل ضياپور ، نقاش و ورود هوشنگ ايراني ، خروس جنگي به عنوان نشريه اي جنجالي منتشر شد.

در بيانيه انجمن خروس جنگي به نکات جالبي اشاره شده بود . از جمله اين که هنر خروس جنگي هنر زنده هاست . اين خروس ، تمام صداهايي را که بر مزار هنر قديم نوحه سرايي مي کنند خاموش خواهد کرد.

اما فعاليت ايراني در حوزه شعر محدود به انتشار چهار مجموعه شعر مي شود. "بنفش تند بر خاکستري" (1330) ، "خاکستري" (1331)، "شعله اي پرده را برگرفت و ابليس بيرون آمد" (1331)، "اکنون به تو مي انديشم، به توها مي انديشم" (1334) چهارمجموعه شعر ايراني مشتمل بر کمتر از چهل شعر ايراني بود. او در سال 1327 ، شعر بلند "ناله هايي از زندان ريدينگ" اسکار وايلد را نيز ترجمه کرد. همچنين ترجمه او از شعر "چهارشنبه خاکستري" تي.اس، اليوت نيز در مجله آپادانا چاپ شد.

اما براي بررسي جايگاه شعر هوشنگ ايراني بيش از هر چيزي بايد به موقعيت ويرانگر اين شعرها در فضاي ادبي دهه سي توجه کرد. در حالي که پس از انقلاب نيما در شعر فارسي ، هنوز بحث چگونگي و تاويلات اين تحول داغ بود، شعرهاي هوشنگ ايراني در کنار نظرات متفاوت او درباره هنر که حاصل تفکر روي پتانسيل ادبيات غرب و همچنين عرفان شرق بود موجي از حرف و حديث را در فضاي ادبي کشور منتشر کرد.

شعر او جداي از ارزش کيفي اش نگاهي متفاوت به ماهيت ذاتي اين هنر داشت :

 پنجه اي از خشم آبي خرد گردد

در درونش

هستي توفان شود، همچون غباري

 زير چنگ درها پيچان

برکند نفرت از بند مهره

شکافد

 قلعه هاي سهمگين خيره بر دريا مرداب آهن هاي دود

دشنه و چشمش گلوي نهرها را يخ مي زند ...

دخمه بسته ها

 از هوار او 

رشته ها درند

سايه برجهد

سايه برجهد

سايه برجهد

... هايي، يي يايا

هايي يي يايا ني ودا دا دا ا ا ا هاه

در شعر ايراني نه خبري از طبيعت گرايي نيماست و نه از آرمانخواهي و سياست زدگي بسياري از شاعران ديگر. پس از انتشار اين شعر بعضي از منتقدان پايان اين شعر را به روش گريزي داداييسم نسبت دادند اما همانطور که سيروس طاهباز نيز اعتقاد داشت رد پاي اين عادت گريزي را بايد در عرفان شرقي که قبلا در شعر مولانا نمود يافت، جستجو کرد. يکي از مهمترين وجوه بارز اشعار هوشنگ ايراني به همين نقش اصوات در ساختار شکل بر مي گردد.

وي اين تمهيد را در شعر معاصر فارسي تجربه کرد. اين ويژگي يکي از مواردي است که شعر سالهاي اخير ايران بايد هنگام تجربه اش ، نام هوشنگ ايراني را به خاطر بياورد. اما يکي ديگر از خصيصه هاي شعر ايراني ، جان مايه عرفاني آن است . شايد عمده دليلي که بعضي شعرهاي سهراب سپهري را تحت تاثير شعر او مي دانند همين باشد اما با وجود اين شباهت ها، شعر هوشنگ ايراني ، مشخصات متمايزي دارد. تلاش براي آشنايي زدايي درمتن شعر باعث مي شود که حتي گاه با برهم زدن شکل دستوري زبان در شعرهاي او مواجه شويم که در نتيجه کاريست ذکاوت شاعر و استفاده از کارکردهاي کلمات در ادبيات کهن فضاي جديدي را خلق کرده است . مثلا در شعر مارش هستي :

... آفتابي سياه

بي حرکت

مرکز آسمان بچسبيده

سياه

سپيد 

سرب وش سنگيني

جاودان سکون جاودان جنبش

درفضا رخنه مي بنمايد

موج آهنگ 

موج نور ...

فعل " مي بنمايد " ساختاري دارد که قبلا درادبيات سالهاي دورفارسي نيزتجربه شده ، اما اعمال اين تحول در فعل " نماي " (بن مضارع) با توجه به موقعيت فعل دربند مذکور، شکل نويي به آن داده است.

درعين حال بعضي از شعرهاي هوشنگ ايراني ارزش زيبايي شناسي همسنگ نامي که از او مانده ندارد. شعرهاي "گريز"، "خروش اندوه" و "جزيره گمشده" همين گونه اند.

چيزي که باعث شد هوشنگ ايراني مورد حمله مخالفان نوگرايي قرار گيرد نه فقط شعرهاي او بلکه مقالات انتقادي و تحليلي او هم بود. او در چند شماره منتشره مجله "خروس جنگي" به ارايه نظرات خود در مورد شعر و هنر پرداخت . مقاله "شناخت نوي، فرماليسم" تشريح کننده نظرات هوشنگ ايراني در باب هنر است . چاپ اين مقاله در فضاي آن دوره ادبي همچون خارجي درچشم کهنه گرايان مي نمود. به اعتقاد او "فرم، از آنجا که از رويدادهاي اصيل درون سرچشمه مي گيرد و نمود آنان را بي دگرگون ساختن با خود به نمايش مي آورد، از هرگونه ريا و ناراستي بيزار است و بشررا به راستگويي وا مي دارد و مي کوشد او را آنچنان که هست بنماياند" البته درک هوشنگ ايراني از فرماليسم تفاوت هاي زيادي با قواعد آن دارد.

او زيبايي را نه خلق شدني بلکه کشف شدني مي داند. از همين جاست که مي توان به برخي تناقضات فکري در هوشنگ ايراني پي برد. او در مقاله اي تاکيد مي کند که شعر کوششي است که توانايي اش در همه وجود دارد و به کمک آن همه مي توانند پايه گذار زيبايي هاي نو و اصيل باشند. اعتقاد ايراني به هنر و زيبايي هاي اصيل و همچنين بيان اين نکته که " زيبايي کشف شدني است " نشان مي دهد که بنيان هاي فکري او بر پايه نوعي " متافيزيک " استوار است.

بر اين اساس، اگر بسياري از کهنه گرايان با اعطاي موقعيت برتر به شاعر او را درجايگاه فرازميني قرارمي دادند، هوشنگ ايراني اين نظر را درباره ي زيبايي دارد.

او آنقدر در نقد صريح بود که حتي نيما، بنيانگذار تحولات معاصر شعر ايران هم از گزند نقادي بي پرده او در امان نماند. او در نوشته اي ، پيشگفتار نيما بر مجموعه شعر "آخرين نبرد" اسماعيل شاهرودي را به باد انتقاد گرفت و گفت که

  1.  "نيما يوشيج از دريافت زمان بازمانده است و در گذشته (هر چند بسيار نزديک) زندگي مي کند"

 ايراني ، دفاع نيما از شعر اجتماعي شاهرودي را ناشي از عقب ماندگي فکري نيما مي پنداشت . او اجتماع را مبتلا به نوعي "سکون ريايي" مي دانست که در آن "درون نفرت آلود و پوچش" را پنهان مي سازد و از کشف زيبايي حقيقي جلوگيري مي کند.

ايراني، در شماره سوم "خروس جنگي " در يادداشتي به انتقاد از توللي پرداخت . از نکات جالب اين نقد، اشاره نويسنده به تعلق خاطر تعصب آميز توللي و همفکران او نسبت به قراردادهاي شعري بود که نشان مي داد سوداي نوآوري خود او ريشه در گذر از قراردادها دارد. به همين دليل بود که او در شعرهايش از ترکيبات نامانوس و ابداعي استفاده مي کرد تا با ساختن ترکيباتي نظير "جيغ بنفش" و "غار کبود" ، به درک هاي معمول و نخ نما شده از ساختار عبارات پايان دهد. هر چند که وجود چنين ترکيباتي باعث شد که مخالفان و حتي موافقان او بسياري از زيبايي هاي شعر او را نبينند. در همين شعر "کبود" و در عبارت "گوش سياهي زپشت ظلمت تابوت" هوش شاعر در ايجاد موقعيت هاي گسترده تر با توجه به شباهت آوايي تلاش کرد تا از "گوژپشت" و عبارت مذکور ستودني است. هوشنگ ايراني ، با کمتر از چهل شعر و چند مقاله پرچمداران تحول خواهي در شعر ايران شود.

او پس از سال 1334 به طور کلي شعر را کنار گذاشت و در سال 1351 در کويت درگذشت.

2 شعر از او :

کبود

هيماهوراي !

گيل ويگولي

...

نيبون .. نيبون

غار كبود ميدود

دست به گوش و فشرده پلك و خميده

يكسره جيغي بنفش

مي كشد

گوش - سياهي ز پشت ظلمت تابوت

كاه - درون شير را

مي جود

هوم بوم

هوم بوم

وي يو هو هي ي ي ي ي

هي يا يا يا ا ا ا

 

شعر دوم

کتاب فروشي - آرمان

تاب فروشي-رمان

اب فروشي-مان

ب فروشي-ان

فروشي-ن

فرو

شي

پت پت پت

توضيح:

در اين شعر او سعي در به تصوير کشيدن فرايند سوختن و خاموش شدن لامپ سر در يک مغازه کتابفروشي را دارد. در اين اشعار طرز نوشتن خود شعر به سبکي که شاعر براي اولين بار نوشته است اهميت مي يابد!

نظر شما درباره اشعاري اين چنين چيست؟


بر اساس گزارشي از "خبر گزاري مهر" همراه با تغيير و اضافات
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت