نگاهی به زندگی دکتر شریعتی؛
شریعتی معلم شهید بود یا سیاست مداری انقلابی؟
دكتر علي شريعتي در آذرماه 1312 در دهكده مزينان از توابع سبزوار به دنيا آمد. اولين معلم او پدرش، محمدتقي شريعتي بود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
جمعه 1396/09/03 ساعت 23:19
دكتر علي شريعتي در آذرماه 1312 در دهكده مزينان از توابع سبزوار به دنيا آمد. اولين معلم او پدرش، محمدتقي شريعتي بود.
شريعتي دوران دبستان و دبيرستان را در مشهد گذراند و از سال نهم تحصيل وارد دانشسراي مقدماتي شد. او پس از دو سال فارغالتحصيل شد و در دهات اطراف مشهد به آموزگاري پرداخت. و طي پنج سال موفق به اخذ ديپلم و ليسانس گرديد. شريعتي در دبيرستان با يك رشته تحركات سياسي از طريق«كانون نشر حقايق اسلامي» كه پدرش مؤسس آن بود آشنا شد و از همان سالها فعاليتهاي سياسي بر ضد رژيم را آغاز كرد.
دوران تحصيلات او در دانشگاه با اوج مبارزات ملت ايران با انگلستان به هنگام نخستوزيري دكتر مصدق مصادف بود كه در آن زمان او در خراسان از سران نهضت ملي محسوب ميشد.
آیا امروز نیازمند میراث شریعتی هستیم؟
سخنرانی فرزندان شریعتی، و اساتید دانشگاه در سمپوزیوم «اکنون ما و شریعتی»۴۰ سال پس از درگذشت دکتر علی شریعتی، دانشگاه تربیت مدرس تهران میزبان سمپوزیوم علمی «اکنون ما و شریعتی» بود که در روزهای اول و دوم آذر برگزار شد. همایشی که استادان برجسته دانشگاهی در آن از جاری بودن اندیشه شریعتی در این چهار دهه گفتند؛ از میراث فکری این متفکر موثر معاصر و خوانشهای مختلف از آثار او برای پاسخ به نیازهای امروز.
این سمپوزیوم که قرار بود خردادماه به مناسبت چهلمین سالگرد درگذشت او برگزار شود به هشتاد و چهارمین سالروز تولدش (۲ آذر ۱۳۱۲) موکول شد. در این ۴۰ سال گفتمان حول محور متفکر جوانی که میانسالی را هم ندید، ادامه دارد.
به گفته سوسن شریعتی، فرزندش «اندیشه شریعتی که از سالهای پایانی دهه ۴۰ آغاز شد، گرچه به حاشیه رانده، زیرزمینی شد، مورد تهمت قرار گرفت و... ولی هیچگاه قطع نشد.»
سوسن شریعتی: پدرم متفکری شورشی است
سوسن شریعتی در روز اول سمپوزیوم گفت: «اندیشههای شریعتی در نقد سیاستهای متفاوت تداوم دارد و هنوز حب و بغض ایجاد میکند و این یعنی شریعتی در این ۴۰ سال اجتنابناپذیر باقی مانده و بدل به نوستالژی نشده است.»فرزند شریعتی افزود: «شریعتی بین دو راه ملی و فراملی در نوسان بود. از چهره انقلابی به چهره آکادمیک تبدیل شد و از معلم شهادت به عارف عاشق مبدل گشت. هنوز هم در خیلی از موارد مواجهه غیرمترقبهای به مسائل دارد و همین باعث میشود اجماعی درباره میراث او شکل نگیرد؛ به عبارت دیگر شریعتی وقتی متهم است و زمانی بخشوده و در هر زمان حرفی برای گفتن دارد اما سوال اینجاست که چرا چنین تداومی به دست میآید؟ آیا این تداوم نشانی از پارادوکس جامعه است یا پارادوکسی در آرا و شخصیت خود شریعتی؟ خودش میگوید من دچار تناقض نیستم بلکه این تناقضات در موقعیتهایی که به آن دچار هستیم و در آن زندگی میکنیم، وجود دارد.»
به گفته او «شریعتی متفکری است شورشی ولی بر اساس فهم اجتماعی و میدانی خود طرحواره ارائه میکند و همین است که موجب میشود او خوانندهاش را ۴۰ سال با خود میکشاند. در واقع خواننده شریعتی نگذاشته متن خاموش شود ولی از طرف دیگر در تمام این ۴۰ سال و او در دورههای متفاوت، خوانشهای خودش را از متون شریعتی یافته است.»
سوسن شریعتی به انتقادها و ایرادهای متناقض و متفاوتی که به پدرش وارد میکنند، اشاره کرد: «به عنوان مثال میگویند او از دین تقدسزدایی کرده و هم میگویند دین را فربه کرده است. میگویند او بنیادها را دگرگون کرده و از طرف دیگر به بنیادگرایی و بنیادسازی او اشاره میکنند. از نظام شاهنشاهی تاکنون برای پاسخ به این تناقضات هیچ اجماعی به دست نیامده و نه متفکر سکولار و نه اندیشمند دیندار نتوانستهاند این تردیدها را از بین ببرند و نمیدانند چه موضعی در قبال شریعتی بگیرند هرچند این مسئله تنها مختص ایران نیست و در تمام کشورهایی که آثار او ترجمه شده، کموبیش چنین موضوعی را شاهد هستیم.»
او تصریح کرد: «شریعتی خود نیز میداند که متعصب و متکثر دیده میشود و خودش میگوید میدانم که مجهول باقی میمانم ولی شاد هستم و مفید. در این ۴۰ سال شریعتی نمودی از روشنفکری بوده و کمک کرده تا از خودمان عبور کنیم. پتانسیل متون او امکان مشارکت را به خواننده میدهد و با وجود خوانشهای متفاوت از آثارش او معلمگونه و پدرگونه با مخاطب برخورد میکند و آیینهای از تبدیل شدن به شهروند را برایش متبلور میکند. شریعتی هم دماسنج اجتماعی بوده و هست و هم دماسنج روشنفکری و وضعیت سیاسی. به عنوان مثال به واسطه برخورد با شریعتی و اجازه حضورش در حسینیه ارشاد مشخص میشد که وضعیت سیاسی چگونه است. برخی میگفتند شریعتی به پایان رسیده است ولی او با هر شبه آغازی مجدد بازگشته و جایگاه بیبدیلی در تاریخ اندیشه ما دارد. هدف این سمپوزیوم نیز یافتن پاسخ و ازسرگیری متون انتقادی شریعتی برای حل مسائل امروز است.»
سوسن شریعتی در روز دوم این سمپوزیوم علمی ابراز امیدواری کرد «بتوانیم امید شریعتی را هم احیا کنیم تا شریعتی بتواند همچنان تداوم یابد.» فرزند شریعتی با طرح این سوال که «چگونه پروژهای که به ۴۰ سال پیش برمیگردد و در دوران ما نیست، همچنان ادامه مییابد؟» گفت: «یکی از راههای پاسخ به این پرسش آن است که مدعی باشیم شریعتی فراتر از زمانه خود بوده است یا آنکه تعریف دیگری از دوران داشته باشیم، برای چنین ادعایی با این فرض شروع میکنم که دوران ما همچنان دوران شریعتی است و در نتیجه مسائل ما همچنان مسائلی است که شریعتی به آن پرداخته است. این بدان معنا نیست که ما درجا میزنیم و به این دلیل شریعتی همچنان معتبر است.»
او افزود: «تنها تفاوتی که بین ۴۰ سال پیش با امروز میبینیم آن است که در ۴۰ سال پیش فکر میکردیم میشود تغییر داد و هنوز امیدوار بودیم. زمانه شریعتی امیدوار بود و مبارزات ضد استعماری و انقلابی آن را نشان میداد. تفاوتهایی که در این فاصله کوتاه زمانی بین ما و شریعتی است هیچگونه خللی در پروژه کلان شریعتی ایجاد نمیکند. به این دلیل است که شریعتی همچنان روبهروی ما مینشیند و همچنان ما را درگیر خویشتن، نه به ناسیونالیسم، نه به انترناسیونالیسم قلابی و… میکند.»
غلامرضا کاشی: نیازمند میراث شریعتی هستیم
اما محمدجواد غلامرضا کاشی، استاد دانشگاه دیگر سخنران روز اول سمپوزیوم باور دارد «بستر امروزی جامعه که شریعتی آن را فراخوان میکند با بستر جهان سابق فرق دارد. پیشتر اگر سنت بود امروزه ارزشهای جهان جدید است که دارد ما را فراخوان میکند.» او به همین دلیل میگوید: «امروزه به جای روایت انقباضی از شریعتی بستر یک روایت انبساطی برای شریعتی مهیاست.» او افزود: «امروز با دکتر شریعتی میتوانیم امکانی فراهم کنیم برای بازیابی جامعه به منزلگاه هویت فرهنگی تا قادر باشد ما را به منزله یک الگوی زنده برای وجدانهای عام انسانی عرضه کند.»عبدالکریمی: شریعتی نیاز آینده جامعه ماست
گفت: «بین شریعتی و آینده ایرانیان رابطه عظیمی وجود دارد، شریعتی این درس بزرگ را به ما داد که ما میتوانیم با جهان مدرن ارتباطی فعال داشته باشیم و برخلاف سنتگرایان هیچگاه مواجهه او با غرب منفعلانه و عکسالعملی نبوده است بلکه مواجهه او با غرب نوعی کنش است تا واکنش.»احسان شریعتی: شریعتیسم بیمعناست
احسان شریعتی، سخن خود را با «بسم ربالمستضعفین» آغاز کرد و گفت: «ما باید درکی از تفکر، آینده و نوشریعتی داشته باشیم. دکتر شریعتی یکی از بحثهایی که دارد، بحث تاریخ آینده است که میگوید از کتاب «جهانی بین دین و امید» الهام گرفته است. شریعتی میگوید همانطور که ما فکر میکنیم باید تاریخ گذشته را بنویسیم، باید تاریخ فردا را بنویسیم که این یک نوع تناقض به نظر میرسد.»فرزند شریعتی افزود: «وقتی شریعتی میگوید تاریخ آینده را بنویسیم، یعنی ناممکن را ممکن کنیم و آینده را بسازیم. این تفاوت نگاه پیشرویی است که روشنفکری شریعتی دارد و تفاوت اوست با بنیادگرایان که زندگی امروز را در خدمت دیروز میخواهند و تاریخزده هستند. منظور از بازگشت شریعتی، بازگشت به سرچشمهها برای آغازی دیگر بود. از این روست که تفکر شریعتی با اقتضای زمان معاصر که ازسرگیری و نوبازسازی باشد، یک نسبتی خواهد داشت. این تا جایی است که ما به میراث شریعتی وفادار باشیم.»
وی تأکید کرد: «برای من میراث شریعتی در یک جمله خلاصه میشود که زندگی مبارزه با زر و زور و تزویر و به ویژه این آخری است که شریعتی آن را به استحمار ترجمان کرده بود و یک مفهومسازی بدیع ملی ـ مذهبی از شریعتی بود.»
منابع:سایت تاریخ ایرانی، وبگاه معلم شهید دکتر علی شریعتی
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت