کلنل محمدتقی‌خان پسیان

زندگی و مرگ اولین خلبان

مهرماه سال 1300 پيكر كلنل محمدتقي خان پسيان در ميان انبوه مردم مشهد تشييع شد و در باغ نادري دفن گرديد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
«به مدد نامه‌هایی که از او باقی مانده، اکنون چیزهای بیشتری از کلنل می‌دانیم. خلبان شاعر شورشی، نخستین ایرانی‌ای که هواپیما راند و از آن بالا زمین را نگریست اما سرنوشتش این بود که نه در سقوط هواپیما که به اتهام سرپیچی از حکومت مرکزی، شورشی لقب بگیرد و در حالی‌ که می‌توانست از ایران خارج شود، بماند، بجنگد و کشته شود.»
«کینه قوام‌السلطنه از او مربوط به دورانی که والی خراسان بود، کار خود را کرد و پسیان را به کشتن داد.

«عبدالله کوثری»، مترجم کتاب «کلنل پسیان و ناسیونالیسم انقلابی در ایران» در مراسم رونمایی از این کتاب گفته است: «در مشهدی که قبر کلنل در آن است و تمام اتفاقات مربوط به او در همین‌ جا افتاده، بسیاری کلنل را نمی‌شناسند.»

پسیان ١٠ مهر ١٣٠٠ در قوچان کشته شد. کلنل در سال ١٢٧٠خورشیدی در تبریز متولد شد. اصلیتش قفقازی است و پدرانش پس از عقد قرارداد گلستان زیر بار رعیتی خارجی نرفتند و راه وطن آبا و اجدادی را در پیش گرفتند. او هم در مدرسه و مکتب و سپس چند ماه در مدرسه لقمانیه درس خواند.
کلنل برای تکمیل تحصیلات به تهران رفت و وارد مدرسه نظام شد. وزارت جنگ او و ٩ تن دیگر را بر خلاف میل و رضایت خودشان از مدرسه خواست و با رتبه نایب‌دومی (ستوان‌دومی) وارد خدمت کرد. با معرفی «کلنل کسترزیش»، معلم مدرسه، نزد ژنرال یالمارسن رفت و به اسم داوطلب شش ماه در یوسف‌آباد در سمت معلم، متعلم و مترجم خدمت کرد. با این که قرار نبود قبل از پایان دوره مدرسه صاحب‌منصبان ژاندارمری، کسی از میان داوطلبان، صاحب رتبه شود، خدماتش نظر صاحب‌منصبان سوئدی را جلب کرد و در اول ماه ششم به درجه‌ سروانی نائل شد و به سمت آجودان مترجمی ریاست گروهان «سیراب» مأمور به خدمت در همدان شد. یک ماه قبل از اختتام دوره مدرسه به ریاست یک اسکادران منصوب و عازم بروجرد شد و در اولین برخورد با شورشیان لر با ١١ تن از عده خود مجروح شد، پس از بهبودی زخم، در اغلب جنگ‌های بروجرد شرکت کرد.
«هوگو اردمان» در کتابش به نام «جهاد در سفر ایران» درباره کلنل گفته است: «در میان هم‌وطنان خود نفوذ بزرگی داشت و جنگ را با مهارت تمام اداره می‌کرد و شخصا دارای شجاعت بزرگی بود و همین استعداد بود که بارها جنگ را به نفع ما پایان داد. شبانگاه صدای مهیب و مؤثر مارش ژاندارمری ایران بلند شد که خود محمدتقی‌خان، آن دلیر دلیران در حضور سرکردگان ایران می‌خواند. برای شنیدن این آواز که حزن مرگ می‌آورد و با این همه تأثیر قوت و سطوت داشت و از گلوله‌ریزان و مرگ شیرین یاد می‌کرد و زمان و مکان موافق بود و این آواز را یک ایرانی می‌خواند که صفات شهامت و شجاعت را با یک وطن‌پرستی آتشین جمع کرده بود. صدای تقی‌خان در سینه این شب هولناک فروپیچید و مرگ را برای کشتگان، مقدس و آسان نمود؛ مرگی که خود او چندین‌ بار خود را به کام او انداخت و ما را در سخت‌ترین مواقع نجات داد.»
مرور زندگی شخصی محمدتقی‌خان نشان از هوش و ذکاوت منحصر به‌ فرد او دارد؛ او که در ماه مه ١٩١٧ برای معالجه ورم کبد از ژاندارمری کناره‌گیری کرده بود، به آلمان رفت و همان‌ جا بود که وارد خدمت هوانوردی شد اما پس از گذراندن دوره و ٣٣ پرواز بیمار شد و در نتیجه درخواست داد به قسمت پیاده منتقل شود و تا شکست آلمان و متارکه جنگ جهانی اول در خدمت ارتش آلمان بود.

در آلمان ریاضیات عالیه و موسیقی یاد گرفت و مختصری از سرودهای ژاندارمری و اشعار ملی ایران را به اسامی «سه سرود ملی و هفت آواز محلی ایرانی» با مختصری مقدمه به زبان آلمانی به چاپ رساند که فوق‌العاده توجه موسیقیدان‌های آلمانی را جلب کرد.

تعدادی از رگلمان‌های مختلف را هم ترجمه و آماده چاپ کرد که به‌ دلیل نداشتن استطاعت مالی موفق به چاپ آنها نشد. از آلمان به سوئیس رفت و بعد عازم ایران شد. کلنل ایرانی تا تاریخ سقوط کابینه وثوق‌الدوله در ایران بی‌کار بود اما در این مدت از فرصت استفاده کرد و «تاریخچه تصنیف لامارتین» را که مقداری از آن در روزنامه آگاهی در مشهد چاپ شد، ترجمه کرد.
وی به موازات تقویت نیروهای مسلح خراسان و قراردادن آنان تحت یک فرماندهی و نوسازی ادارات و سازمانهای دولتی و دقّت در گرفتن مالیات یک توصیه نامه شامل هفت شرط برای سلطان احمدشاه فرستاد که پس از تعارفات معمول، اصل مطلب با این جمله شروع شده بود: اگر بخواهید ایران ، ایران شود .... کلنل با اینکه نسبت به دولت تهران، رجال پایتخت و بسیاری از نمایندگان مجلس که عمدتا از فئودالها و دارندگان القاب اشرافیت بودند تردید و ناباوری داشت اصرار همکاران، دوستان و هوادارانش را رد کرد که در خراسان اعلام جمهوریت کند (جمهوری ایران) و به تهران لشکر بکشد . وی چاپ اسکناس های رایج در خراسان را از دست بانک انگلستان خارج ساخت ولی حاضر به چاپ اسکناس مستقل با تصویر و یا نام خود نشد؛ اوراق قرضه دولتی چاپ کرد و از بازرگانان وام گرفت.

رقابت مشهد با تهران

تنها رقابتش با تهران این بود که همزمان با رژه واحدهای دیویزیون (لشکر) قزاق در پایتخت (دروازه دولت)، او نیز نیروهای خراسان را که عنوان ژاندارم (پلیس، نیروی انتظامی) بر آنان نهاده شده بود در خیابانهای مشهد به حرکت درآورد و چون باعث جلب توجه مردم شد به این کار در هفته های بعد ادامه داد. کلنل که کسری بودجه خراسان را با قرض گرفتن از بازرگانان تامین می کرد حتی زیر بار ضرب سکه جداگانه نرفت.
پس از كودتاي سوم اسفند سال 1299 خورشيدي و روي كار آمدن دولت سيدضياءالدين طباطبايي، كلنل پسيان طبق دستور رئيس دولت، در سيزدهم فروردين ماه 1300 خورشيدي اقدام به دستگيري احمد قوام (قوام‌السلطنه) والي خراسان كرد و پس از مصادره اموال وي، او را تحت الحفظ به تهران فرستاد و خود كفالت استانداري خراسان را به عهده گرفت.
به دنبال سقوط حكومت صد روزه سيدضياءالدين، قوام‌السلطنه از زندان خارج شد و در كاخ فرح‌آباد فرمان رئيس‌الوزرائي خود را از احمدشاه قاجار دريافت كرد. با روي كار آمدن قوام، تلگرافي به مشهد مخابره شد و كلنل از كفالت ايالت خراسان بركنار گرديد و شخصي به نام نجدالسلطنه به كفالت استانداري برگزيده شد. نجدالسلطنه در اداره ايالتي حضور يافت و به انجام وظايف خود مشغول گرديد. كلنل پسيان نیز بنا به فرمان تلگرافي احمدشاه ناگزیر شد از امورات حكومتي كناره گرفته و به فرماندهي قواي نظامي استان خراسان محدود شود. او چون از حكومت قوام‌السلطنه بيمناك شده بود به فكر طغيان افتاد و مصمم گرديد كه خود زمام امور خراسان را در دست گيرد. هنوز چندي از كفالت نجدالسلطنه نگذشته بود كه پسيان شخص نامبرده را توقيف كرد و خود اداره حكومتي را در دست گرفت. پس از آن دولت، نجفقلي خان صمصام‌السلطنه بختياري را به حكومت خراسان منصوب كرد.

صمصام‌السلطنه نيز براي دلجويي يا فريب كلنل پسيان، وي را طي حكمي در نهم مرداد 1300 خورشيدي به كفالت ايالت خراسان منصوب كرد.


برخورد شديد كلنل با قوام‌السلطنه از اواخر مرداد 1300 خورشيدي رنگ ديگري به خود گرفت. دولت با تطميع كلنل پسيان به وي پيشنهاد داد تا با دريافت حقوق دو ساله خود به همراه مهدي خان معتصم‌السلطنه فرخ (كارگزار خراسان) و ماژور اسمعيل خان بهادر (مأمور اجراي فرمان دستگيري قوام) به اروپا مسافرت كند و امور ايالت را به توليت آستان قدس واگذار نمايد. اما كلنل با اين پيشنهاد مخالفت كرد و آن را نپذيرفت. قوام‌السلطنه طي ارسال تلگرافهايي كه به حاكمان و خوانين منطقه مي‌فرستاد، كلنل را ياغي و متمرّد معرفي مي‌كرد و آنان را عليه وي برمي‌انگيخت.

اكراد قوچان سرش را از بدن جدا كردند

محمدابراهيم خان شوكت‌الملك علم والي قائنات كه از طرف قوام‌السلطنه دستور سركوبي كلنل را داشت، نماينده خود محمدولي خان اسدي را به مشهد فرستاد تا قرار ملاقاتي را با كلنل ترتيب دهد. محمدتقي خان پسيان تصميم گرفت هنگامي كه براي سركشي به اردوي ژاندارم به گناباد مي‌رود، در آن شهر ملاقاتي با شوكت‌الملك داشته باشد. اما با شنيدن خبر شورش كردهاي قوچان، بدون ملاقات با شوكت‌الملك گناباد را ترك كرد و به مشهد رفت. كلنل براي سركوبي شورش، از مشهد راهي قوچان شد و در جعفرآباد در دو فرسنگي قوچان جنگ سختي بين قواي كلنل و كردهاي قوچان درگرفت. اين جنگ كه در روز دوشنبه نهم مهر ماه 1300 خورشيدي اتفاق افتاد به شكست نيروهاي ژاندارم منتهي شد و كلنل در حالي كه يكه و تنها مانده بود، كشته شد و پس از مرگ، قواي اكراد قوچان سرش را از بدن جدا كردند.
پس از سه ماه و سه روز کابینه سیدضیاء که از پنجم حوت ١٢٩٩ با صدور دستخط شاه روی کار آمده بود، سقوط کرد. در این مدت خراسان آرام بود و کلنل، وظیفه‌شناس. از ماهیت حکومت ٩٣ روزه هم بی‌خبر بود. از روی همین وظیفه‌شناسی و وظیفه‌مندی و نگاهی که از دوردست به حکومت مرکزی داشت، در رد دادخواهی محبوسان تهران در زمان سیدضیاء مطالبی نوشت و متمم آن را در ١٣ تیر ١٣٠٠ منتشر کرد:
«من ایران و ایرانی را نه فقط دوست داشته بلکه پرستش می‌کنم... . مرا اگر بکشند قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد نمود و اگر بسوزانند، خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد. قدمی بر خلاف رضای خدا و صلاح مملکت برنداشتم... . به تصدیق دوست و دشمن عفت و شرافت سربازی را همیشه محفوظ داشته‌ام. آنچه کرده‌ام مطابق حکم بوده و از قضا احکام هم به حق صادر می‌شده است و گمان ندارم در تاریخ ایران و مخصوصا در تاریخ مشروطیت چنین نظم و ترتیبی به ظهور و بروز رسیده باشد. من اولین کسی هستم که حساب وجوه دریافتی ایام تصدی خود را به میل و رضای خاطر خود پس داده و از بودجه مصوبه ایالتی فقط آن مقدار به خرج آوردم که استحقاقش را داشتم و برای پرداخت مستمری‌های فقراء و ضعفاء لازم و واجب بود برای اولین دفعه اعانه‌ای که برای قشون گرفته می‌شد به همان مصرف خودش رسانده و به کمک صاحب‌منصبان لایق و فداکار خود و به سرعت برق چندین باطالیان پیاده و فوج سوار حاضر خدمت نموده با صاحب‌منصبان یک باطالیان شش مقابل آن‌ را اداره کردم. در حکومت من چندین فقره حساب‌های پیچ در پیچ مؤدیان مالیاتی که سال‌ها مطرح مذاکره وزارتخانه‌ها بوده و به جایی نرسیده بود خاتمه یافت. اشرار نامی خراسان مثل خداوردی الله وردی مرسل دین محمد حضرتعلی و غیره که با اردوهای دو، سه‌هزار نفری و مخارج گزاف دستگیری‌شان ممکن نبود دستگیر کردم و به مجازات اعمال جنایت‌کارانه خود رسیدند. حل و تصفیه مسائل سرحدی شروع به اصلاحات بلدی اتحاد شکل قوای نظامی خراسان و انتظام ادارات و شعبات مختلفه آن از یادگاری‌های فراموش‌نشدنی دوره حکومت و ریاست من است. بالاخره این در حکومت من و پیشنهاد من بود که دولت وقت برای اصلاح آستانه مقدس تصمیم گرفته به رجوع این مأموریت مقدس خستگی‌ها و دلتنگی‌های مرا جبران نمود... .»
منابع:ایسنا،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت