از حرف تا عمل

از آية 18 تا 23 سورة مائده (صفحة 111)، دوآية اوّل، به يكي از ادّعاهاي بي‌اساسي‌که اهل‌کتاب داشتند، اشاره شده. و امّا چهارآية پاياني اين‌صفحه به‌انضمام سه‌آية بعد، به فرازي عبرت‌آموز از زندگي بني‌اسرائيل مي‌پردازند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از حرف تا عمل

مقدمه:  

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.
دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.
سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

 

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

 

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد. 

 

در این مقاله آیات 18 تا 23 سورة مائده (صفحة 111) مورد بررسی قرار می گیرد...

آیات مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود. شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت  فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...

از آیة 18 تا 23 سورة مائده (صفحة 111)، دو آیة اوّل، به یكی از ادّعاهای بی‌اساسی‌ که اهل ‌کتاب داشتند، اشاره شده. و امّا چهار آیة پایانی این‌ صفحه به ‌انضمام سه‌ آیة بعد، به فرازی عبرت‌آموز از زندگی بنی‌اسرائیل می‌پردازند.

این‌آیات می‌فرمایند:

 

«موسی به قوم خود چنین‌ گفت‌ که شما باید به سرزمین مقدّسی‌که خداوند برایتان مقرّر داشته، وارد شوید. ولی بنی‌اسرائیل به او گفتند: ای موسی، آن ‌جا مردم جبّار و زورمندی هستند. ما هرگز در آن ‌گام نخواهیم گذاشت مگر این‌که ‌آن ها آن‌ سرزمین را تخلیه ‌کرده و بیرون روند.

 

آن ها که خارج شدند، ما حاضریم فرمان تو را اطاعت کرده و داخل‌آن ‌شهر شویم.

و در آخِر، به‌قول معروف، آب پاکی را روی دست حضرت موسی(ع) ریختند و گفتند: ای موسی، مادامی ‌که‌ آن ها در آن‌ شهر هستند، ممکن نیست ما داخل شویم. تو همراه خدایت برو و با آن ها بجنگ؛ ما همین‌جا نشسته‌ایم» تا شهر آماده شود؛ فرش‌ها و سفره‌ها را پهن‌کنید، آن‌ گاه، ما را خبر کنید تا بیاییم.

 

حال، نكتة قابل توجّه برای ما، این ‌كه مبادا ما هم در برخورد با امام زمان (عج) این‌طور باشیم!

چرا که غالباً وقتی ‌که ما عاشقانه با امام زمانمان زمزمه می‌کنیم و در دعای ندبه، ‌آه و ناله و فریاد سر می‌دهیم ‌كه:

ای امام زمان، من دلم در فراق تو سوخته؛ چقدر بر من دشوار است و زندگی بر من تلخ است‌كه همه را ببینم، ولی تو را نبینم؛

هر صدایی را بشنوم، امّا صدای تو را نشنوم، این ‌گونه ‌آرزو می‌کنیم ‌که او بیاید و ظالم‌ها را بکشد و زمینه را آماده ‌کند و سفره‌ها را پهن‌کند، بعد، ما بنشینیم و خوب بخوریم و خوش بخوابیم. ما منتظریم تا امام زمان‌ (عج) بیاید و زندگی مرفّهی برای ما درست‌کند، نه این‌که‌آرزو کنیم ‌که در رکاب او بجنگیم. اگر بیاید، معلوم نیست اصلاً بتوانیم او را تحمّل ‌کنیم.

 

بنی‌اسرائیل هم سال‌ها مشتاقانه منتظر بودند. سال‌ها، انتظار می‌کشیدند که حضرت موسی(ع) بیاید و ظالم‌ها را از بین ببرد تا آسوده زندگی‌کنند. ولی وقتی ‌که ‌آمد، این‌چنین شد که قرآن نقل می‌کند.

امام زمان‌ (عج) هم وقتی بیاید، می‌خواهد قیام ‌کند. ‌لقب قائم، از قیام گرفته شده است. وقتی قیام‌ کرد، شمشیر و جنگ و کشته شدن در کار است. اگر بیاید و ما را به این ‌کار دعوت‌کند، بسیار مشکل است‌که انسان بتواند تحمّل ‌کند.

و لذا چه ‌بسا مردم ‌کم‌کم بگویند: او امام‌ که نیست هیچ، اصلاً مسلمان هم نیست. حتّی در بعضی روایات داریم ‌که: فقهای‌ آن ‌زمان، فتوا به قتل ‌آن ‌حضرت می‌دهند؛ می‌گویند: او از دین خارج شده و دینی‌که‌ آورده، غیر اسلام است.

 

این‌قصّه، در یکی از نوشته‌های مرحوم‌ آیت‌الله مطهّری (ره) آمده‌ است‌ که ایشان به‌ تناسبِ مطلبی، نقل می‌کند که: یکی از علمای بزرگ می‌گفته ‌است:

من‌گمان نمی‌کنم این ‌جمله‌ی‌ امام‌ حسین در شب عاشورا (آن هنگام که اصحاب را جمع ‌کردند و به ‌آن ها فرمودند شما آزادید؛ بروید؛ این ها با من ‌کار دارند ولی آن ها سر باز زدند و سپس امام) فرمودند:

أمّا بَعد، فَإنّی لاأعلَمُ أصحاباً خَیراً وَ لا أوفی مِن أصحابی وَ لا أهلَ بَیتٍ أبَرّ وَ لا أوصَل وَ لا أفضَل مِن أهلِ بَیتی؛

 

من هیچ اصحابی باوفا تر از اصحاب خود سراغ ندارم  واقعاً از ایشان باشد. برای این ‌که ‌آن ها کار خیلی مهمّی نکرده‌اند، چون هر مسلمانی، اگر آن‌ روز بود و امام حسین (ع) را گرفتار دشمن می‌دید، وظیفة خود می‌دانست ‌که به او کمک‌ کند، آن ها هم هنگامی ‌که دیدند امامشان ‌گرفتار دشمن شده و می‌خواهند او را بکشند، رفتند و دفاع ‌کردند، ما هم اگر بودیم، همین ‌کار را می‌کردیم.

بعد آن عالم گفته: من حادثة کربلا را در خواب دیدم ‌که آن ‌طرف اِبنِ ‌سَعد با لشکریانش، و این‌طرف امام حسین(ع) با افراد اندکشان هستند.

موقع ظهر است و می‌خواهند نماز بخوانند. امام (ع) که مرا دیدند، فرمودند: بیا و مقابل ما بایست تا ما نماز بخوانیم ؛ شما که همیشه می‌گفتی:

 یا لَیتَنی‌کُنتُ مَعَکُم فَأفوزَ فَوزاً عَظیما؛ ای‌کاش من هم با شما بودم تا به فوز عظیم می‌رسیدم!

 

آن ‌عالِم می‌گوید: من رفتم ایستادم. دیدم تیری از طرف دشمن پرتاب شد و در حال ‌آمدن است. تا نزدیک شد که به من برسد، خودم را خم‌ کردم، تیر رد شد و به امام (ع) خورد. خیلی ناراحت شدم؛ گفتم: عجب‌ کار بدی ‌کردم!

 أستَغفِرُ الله رَبّی وَ أتوبُ إلَیه. در همان ‌حال، دیدم تیر دوم می‌آید. باز خم شدم و تیر به امام (ع) خورد.

 

چند بار این‌ کار تکرار شد و دیدم اصلاً نمی‌توانم بایستم و بی‌اختیار خم می‌شوم. در همین‌حال، امام فرمود:

أمّا بَعد، فَإنّی لاأعلَمُ أصحاباً خَیراً وَ لا أوفی مِن أصحابی؛ من ‌کسی را باوفاتر از یاران خودم ندیدم. از خواب ‌که بیدار شدم، فهمیدم‌ که ما اهل ‌آن ‌کار نیستیم و این‌جمله، حقّاً از امام (ع) صادر شده‌است. خلاصه این ‌که از ادّعا تا واقعیّت، فاصله زیاد است و حرف با عمل خیلی فاصله دارد.

 

مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه: علی هندی، ویراستار: سید علی مرتضوی  

تنظیم: یگانه داودی

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت