ای دبستانی ترین احساس من(متن مجری - شروع سال تحصیلی)

یک متن مجری برای شروع سال تحصیلی جدید، در این مقاله برای شما در نظر گرفته شده است....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ای دبستانی ترین احساس من

(متن مجری - شروع سال تحصیلی)

با عرض سلام خدمت تمامی شما دبیران پرورشی عزیز و دانش آموزان گرامی

به مناسبت فرا رسیدن ماه مهر، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، نوشته زیبایی را به همین مناسبت جهت اجرا در مراسم جشن شما عزیزان، ارائه نموده است که امیدواریم مورد استفاده شما گرامیان در مدارس قرار خواهد گرفت.

 

خاطرات كودكی زیباترند

یادگاران كهن مانا ترند

درس های سال اول، ساده بود 

آب را بابا به سارا داده بود

               

درس پند آموز روباه و کلاغ 

روبه مكار و دزد دشت و باغ      

روز مهمانی كوكب خانم است  

سفره پر، از بوی نان گندم است  

               

كاكلی گنجشككی با هوش بود 

فیل نادانی برایش موش بود   

با وجود سوز و سرمای شدید 

ریز علی پیراهن از تن می درید 

                

تا درون نیم كت، جا می شدیم 

ما پراز تصمیم كبری می شدیم   

پاك كن هایی ز پاكی داشتیم 

یك تراش سرخ لاكی داشتیم

                    

كیفمان چفتی به رنگ زرد داشت 

دوشمان از حلقه هایش درد داشت 

گرمی دستان ما از آه بود  

برگ دفترها به رنگ كاه بود

                

مانده در گوشم صدایی چون تگرگ 

خش خش جاروی با پا روی برگ 

همكلاسی های من یادم كنید  

بازهم در كوچه فریادم كنید

             

همكلاسی های درد و رنج و كار 

بچه های جامه های وصله دار 

بچه های دكه ی خوراك سرد 

كودكان كوچه اما، مرد مرد  

             

كاش هرگز زنگ تفریحی نبود 

جمع بودن بود و تفریقی نبود 

كاش می شد باز كوچك می شدیم  

لا اقل یك روز كودك می شدیم

      

           

یاد آن آموزگار ساده پوش 

یاد آن گچ ها كه بودش روی دوش   

ای معلم یاد و هم نامت بخیر 

یاد درس آب و بابایت بخیر

 
            
ای دبستانی ترین احساس من

بازگرد، این مشق ها را خط بزن 

ای دبستانی ترین احساس من 

بازگرد این مشق ها را خط بزن

            

دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی، زمین همیشه سبز، و کوه های همیشه قهوه ای 

دلم برای خط کشی کنار دفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز، برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی، برای گونیا و نقاله و پرگار و جامدادی 

دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته  

برای اولین زنگ مدرسه، برای واکسن اول دبستان

برای سر صف ایستادن ها 

برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته

دلم برای مبصر شدن، برای از خوب، از بد، دلم برای ضربدر و ستاره 

دلم برای ترس از سوال معلم، کارت صد آفرین 

بیست داخل دفتر با خودکار قرمز و جا کتابی زیر میزها، جا نگذاشتن کتاب و دفتر 

دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت 

دلم برای زنگ تفریح، برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها، برای لی‌لی کردن 

دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم، برای اردو رفتن

برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن

دلم برای روزنامه دیواری درست کردن برای تزئین کلاس 

برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود، برای خنده های معلم و عصبانیتش برای کارنامه....

نمره انضباط، برای مهر قبول خرداد 

دلم برای خودم، دلم برای دغدغه و آرزو هایم، دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام 

تنگ شده 

نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند، کودکی ام را جا گذاشتم کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟


مرکز یادگیری سایت تبیان

گردآوری: نوربخش - تنظیم: داودی

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت