ماندگار يا فراموش شدني؟
ماندگار يا فراموش شدني؟
همه چيز درباره ترانههايي که هر شب ميشنويم
ترانهسراي مجموعههاي «جراحت» و «ملکوت» معتقد است ماندگاري ترانهها به بيشتر از دو يا سه دهه نميرسد، مگر اين که آن کلام، کلام بسيار مؤثر و موفقي باشد.
از حدود يک دهه قبل سريالها و فيلمهاي تلويزيوني موسيقي را که عنصري تأثيرگذار در انتقال داستان و پيام آن است جديتر گرفتند و حتي پاي شعر و موسيقي باکلام را هم در تيتراژ پاياني يا آغازين برنامههايشان باز کردند. سريال «روزگار جواني» از پيشگامان اين عرصه بود که ترانه پايانياش را خيليها محمدرضا عيوضي زمزمه و همخواني ميکردند.
اين تجربه با استقبال خوبي از سوي مخاطبان روبهرو شد و چنان گسترش يافت که در حال حاضر بحث ترانهسرايي براي سريالها يکي از موضوعات جدي براي ترانهسرايان به حساب ميآيد، حتي جلساتي هم براي نقد ترانه سريالها در مقاطع مختلف زماني مثل نوروز، محرم يا ماه مبارک رمضان تشکيل ميشود.
ترانههاي سريالهاي تلويزيوني شامل سه دسته هستند؛ ترانههايي که متن و شعر آنها به اتفاقات و داستان سريال مرتبط است و به نوعي قصه سريال را روايت ميکنند. در اين ترانهها شاعر از کلمات، عبارات و اشاراتي استفاده ميکند که نشانههايي از داستان و شخصيتهاي داستان در خود داشته باشند و به نوعي يادآور داستان سريال باشند.
برخي از ترانهها بيش از اينکه به ماجرا و داستان سريال ارتباط داشته باشند، به مناسبتي که آن مجموعه به خاطرش پخش ميشود اشاره دارند. اين ترانهها براي سريالهاي مناسبتي که مثلاً براي نوروز يا ايام محرم و صفر يا شبهاي ماه مبارک رمضان ساخته ميشوند، سروده ميشود و بيشتر اشارهشان به همان مناسبت است و ربط چنداني به داستان سريال ندارد. اما ترانههاي تيتراژ بعضي از سريالها هم جنبه عمومي دارند و نه به موضوع سريال و نه به مناسبت خاصي مربوط ميشود. اين ترانهها تنها با موضوع کلي داستان (اجتماعي، عرفاني، سياسي، ورزشي، اخلاقي، عاشقانه و. . .) ارتباط دارد.
کاکايي: ترانه، روايت من از داستان است
عبدالجبار کاکايي از شعرايي است که در ترانهسرايي براي سريالهاي تلويزيوني تجربه بسياري دارد. او براي سرودن اشعار ترانههاي تيتراژهاي سريالها معمولاً ترجيح ميدهد داستان آنها را بداند؛ گاهي متن فيلمنامه به طور کامل در اختيارش قرار ميگيرد و گاهي هم به دانستن سير کلي داستان و کليات آن بسنده ميکند.
البته او ترانه سريال «دلنوازان» را بيآنکه چيزي از داستان سريال بداند، سرود. او در مورد سير سرودن ترانههاي سريالها به خبرآنلاين ميگويد: «وقتي فيلمنامهاي را ميخوانم به دنبال روايت خودم از داستان هستم، روايتي که بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. بعضي وقتها سليقه من و کارگردان در اين برداشت يکي بوده و گاهي هم متفاوت بوده است؛ يعني محوري که براي من در ترانه مهم بوده مورد قبول کارگردان قرار نگرفته و با هم به توافق نرسيديم. در هر صورت من در فيلمنامهها دنبال روايتي ميگردم که نکته قابل اتکايي براي گفتن ترانه باشد.»
کاکايي ارتباط بين داستان سريال و ترانه را خوب ميداند، اما معتقد است: «قرار نيست ترانهسرا فيلم را نقل کند يا طوري بازيگري کند که مخاطب را گمراه کند تا او متوجه آخر سريال نشود. در واقع ارتباط ترانه و داستان به مايه و جوهرهاي که در فيلمنامه وجود دارد بستگي دارد؛ اينکه اين مايه و جوهره چقدر قابليت ترانه شدن دارد.
وي ميگويد: «بخشي هم بر ميگردد به شخصيت شاعر و ترانهسرا که چقدر دوست دارد از اين جوهره به نفع ترانه استفاده و پيام فيلمنامه را قويتر و برجستهترش کند. من وقتي جوهره داستان را پيدا کنم بر مبناي آن خودم تصميم ميگيرم چه بگويم.»
او در عين حال به ارتباط مستقيم ترانه و داستان سريال هم خيلي مقيد نيست و بيشتر آن برداشتي را که فکر ميکند روي موضوعي که پيدا کرده، درست است، پياده ميکند.
يداللهي: ترانه بايد با داستان رمزگشايي شود
اما افشين يداللهي که يکي از ترانهسرايان موفق سالهاي اخير است، به شدت تأکيد دارد براي سرودن ترانههاي سريالها بايد داستان آن را بداند تا متناسب با آن شعر بگويد. سير معمول ترانهسرايي او براي سريالها به اين صورت است که تهيهکننده يا کارگردان داستان را برايش تعريف ميکنند يا فيلمنامه را در اختيارش قرار ميدهند تا او بر اساس نقاط کليدي موضوع ترانه بسرايد و آن نقاط را در ترانهاش منعکس کند.
يداللهي در گفتوگو با خبرآنلاين، تأکيد دارد بين سير کلي ترانه و داستان بايد ارتباط وجود داشته باشد اما اين ارتباط به نوعي باشد که آخر داستان را روشن نشود. او ميگويد: «ترانه بايد طوري باشد که همزمان با پيش رفتن داستان، ابيات ترانه رمزگشايي و مشخص شود. در خيلي از سريالها قرار نيست مخاطب انتهايش را بداند اما بعضي از سريالها که داستان تاريخي دارند و مخاطب انتهايش را ميداند، موضوع فرق ميکند و مشکلي نيست آخر داستان در ترانه منعکس شده باشد.»
ماه رمضان امسال شبکههاي تلويزيوني با سريالهاي مختلف شبهاي مردم را پر ميکنند و همه اين سريالها با ترانههاي باکلام به پايان ميرسد. شبکه يک با سريال «در مسير زايندهرود» به کارگرداني حسن فتحي که افشين يداللهي ترانه تيتراژ پاياني آن را سروده و احسان خواجهاميري اين ترانه را خوانده است.
شبکه دو با سريال «ملکوت» به کارگرداني محمدرضا آهنج که ترانه پاياني اين سريال را هم عبدالجبار کاکايي سروده و رضا صادقي را خوانده است.
شبکه سه با سريال «جراحت» که مهدي عسگرپور کارگردان آن است. عبدالجبار کاکايي ترانه پاياني «جراحت» را سروده آريا عظيمينژاد آهنگساز و خواننده آن است.
شبکه تهران هم سريال «نون و ريحون» را براي مردم پخش ميکند که ترانه آخر آن را سيدحسين متوليان سروده و اميراحسان فدايي آن را خوانده است.
ماندگاري به محتواي ترانه بستگي دارد
بيشتر ترانههاي سريالها بعد از اتمام سريال باز هم از راديو و تلويزيون پخش ميشوند و حتي در آلبوم خواننده آنها جاي ميگيرند و در کنسرتهايشان اجرا ميشود. اما همه آنها شخصيتي مستقل ندارند و فقط در کنار سريال شنيدني و جذاب هستند.
عبدالجبار کاکايي از آن دسته شاعراني است که معتقد است اگر سريال بتواند به جذابيت ترانه کمک کند خيلي خوب است، او ميگويد: «سير کلي داستان و خط اصلي ترانه خيلي هم بيارتباط نباشد چون آن احساساتي که به نقطه جوش رسيده داستان بايد به انرژي ترانه کمک کند و آن احساسات يکي از امکاناتي است که براي سرودن ترانه در اختيار شاعر قرار گرفته و نبايد آن را از دست بدهد. ضمن اينکه ترانه بايد تلاش کند خودش را در چارچوب فيلمنامه متوقف نکند. يعني هر ترانه بايد شخصيتي مستقل داشته باشد و قطعاً نگاه شاعر بايد اين باشد که از فيلمنامه فراتر برود.»
يداللهي هم در اين زمينه با کاکايي همعقيده است و ميگويد: «ترانه خوب بايد بتواند مستقل از سريال هم بدرخشد و مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. بعد از اتمام سريال هم مخاطبان بتوانند با ترانه ارتباط برقرار کنند و آن را گوش کنند و لذت ببرند.
کاکايي ترانه سريال «جراحت» را بر اساس گفتوگوهايش با آريا عظيمنژاد آهنگساز و خواننده اين ترانه سروده است. خودش ميگويد: «ما بيشتر بر سر موضوع فيلم صحبت ميکرديم و در واقع پيشنهاد آقاي عظيمنژاد بود که روي دوبيتي کار کنيم. من هم بر اساس همان دوبيتيهاي فولکلور محلي به فضاهاي سريال و ترانه پاياني آن نزديک شدم و بعد اين ترانه درآمد که:
همانهايي که اهل راز گردند / اگر با خويشتن دمساز گردند
جراحت در جگر دارم و افسوس / کجا ياران رفته بازگردند»
او در ترانههاي سريال «ملکوت» هم که شامل ترانه پاياني و نماهنگ سريال است سعي کرده با استفاده از نظرات عليرضا افخمي نقش فرشته را به عنوان رابط بين خداوند و انسان برجسته کند.
اين ترانهسرا، عمر ترانهها را در بهترين حالت دو يا سه دهه ميداند و ميافزايد: «بسياري از ترانههاي تيتراژ پاياني سريالها بعد از پايان سريال و گذر زمان ديگر آن سريال را تداعي نميکنند. اين ترانهها بارها و بارها شنيده ميشوند و زمان سريال هم تمام ميشود و از خاطرات آن هم عبور ميکنيم، ولي آن ترانه ماندگار ميشود، اما در مجموع فکر نميکنم ماندگاري ترانه به بيشتر از دو يا سه دهه برسد، مگر اين که آن کلام، کلام بسيار مؤثر و موفقي باشد که بتواند ماندگار شود. اما در کل حوزه تأثيرگذاري ترانه معمولاً بيشتر از دو، سه دهه نيست.»
اما افشين يداللهي ترانه ديگري غير از اين که هر شب در پايان سريال «در مسير زايندهرود» ميشنويم براي اين سريال سروده بود که به عقيده خودش ارتباط بهتر و بيشتري با داستان سريال داشت، اما ظاهراً آن ترانه به دلايلي به مرحله ضبط نرسيدو او ترانه فعلي را براي پايان «در مسير زايندهرود» سروده است. يداللهي ترانههاي تيتراژهاي سريالها را در شرايطي که در تلويزيون فرصت و مجال زيادي براي موسيقي در نظر گرفته نميشود، يک فرصت خوب براي شنيده شدن موسيقي ميداند.
وي ميگويد: ترانههاي پاياني سريالهاي امسال ماه مبارک رمضان تا حدي فضاهاي مشابهي دارند، بايد ديد کداميک از آنها در گذر زمان ماندگار ميمانند و به دل مردم مينشينند.
نوشته : پيروزه روحانيون
تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي