ضرورت توصیف نتایج(2)
ضرورت توصيف نتايج(2)
اشاره
در مقاله ي قبلي هدف از برگزاري دورههاي آموزشي و نشانهي کارآمدي هر فعاليت آموزشي يا پرورشي، ايجاد تغييرات مطلوب در شناخت و رفتار بالقوهي يادگيرندگان است.
در اين مقاله به ادامه بحث توجه فرماييد.
منطقهي جانبي رشد و سنجش ورودي
ويگوتسکي معتقد است، يادگيري هنگامي روي ميدهد که يادگيرندگان در محدودهي منطقهي جانبي رشدشان کار کنند. در واقع، او بر اين باور است که هر يادگيرندهاي در يادگيري مطالبي که معلم در کلاس درس ارائه ميکند، يکي از شرايط زير را دارد:
1. بدون کمک ديگران ميتواند ياد بگيرد و انجام دهد.
2. حتي با کمک ديگران نميتواند ياد بگيرد و انجام دهد.
3. با کمک ديگراني که از موضوع اطلاع دارند و قادر به انجام آن هستند، ميتواند ياد بگيرد و انجام دهد. ويگوتسکي ميگويد، آنچه را که امروز يادگيرنده با کمک ديگران ياد ميگيرد و انجام ميدهد، در آينده بهطور مستقل انجام خواهد داد. از سوي ديگر، آنچه را که امروز نميتواند ياد بگيرد، در آينده ميتواند با کمک گرفتن از ديگران ياد بگيرد و انجام دهد. بنابراين، آگاهي معلم از موارد فوق براي سازمان دادن به فعاليتهاي کلاسي مفيد است.
بنابراين، معلم انديشمند با اجراي سنجش آغازين (ورودي) و تحليل نتايج آن ميتواند از تسلط يادگيرنده بر پيشنيازهاي يادگيري، ميزان آموختهها و توانايي او در زمينهي موضوع جديد يادگيري آگاه شود و با تدارک فعاليتهاي آموزشي مناسب، به يادگيرنده کمک کند که نه تنها خودش بتواند بهطور مستقل ياد بگيرد، بلکه با کمک و ياري ديگران بتواند بر يادگيري تکاليفي فائق آيد که خودش به تنهايي از عهدهي آنها برنميآيد. درواقع، سنجش باعث ميشود که معلم با منطقهي جانبي رشد هر يک از يادگيرندگان آشنا شود و از اين طريق براي تسهيل فرايند يادگيري اقدام کند. در نتيجه، معلم انديشمند از اين طريق ميتواند به يادگيرندگان کمک کند تا ساختشناختي خودشان را دربارهي موضوع جديد يادگيري گسترش دهند و به توانايي يادگيرندگان براي يادگيري معنيدار بهطور مستقل بيفزايند.
سنجش باعث ميشود که معلم با منطقهي جانبي رشد هر يک از يادگيرندگان آشنا شودو ازاين طريق براي تسهيل فرايند يادگيري اقدام کند.
سنجش تکويني و معلم پژوهشگر
معلم وقتي بداند يادگيرندگان چهطور پيشرفت ميکنند و در چه مواردي با دشواري مواجهاند، ميتواند از اين اطلاعات براي ايجاد تغيير و اصلاحات لازم در آموزش مانند تدريس مجدد، تلاش براي ارائهي رويکردهاي آموزشي جايگزين، يا پيشنهاد فرصتهاي بيشتر براي تمرين استفاده کند. معلم انديشمند، هنگامي که هنوز فعاليتها و کوششهاي آموزشي و پرورشي در جريان هستند نيز به سنجش و ارزشيابي از آموختههاي يادگيرندگان اقدام ميکند. زيرا هدف او تنها آموزش دادن نيست؛ بلکه آموزش به منظور يادگيري يادگيرندگان است. بنابراين، ا ين نوع سنجش (تکويني) بازخوردهايي براي هدايت آموزش و بهبود يادگيري فراهم ميکند. در واقع، ما بايد به سنجش به مثابه بخش جداييناپذيري از فرايند يادگيري_ ياددهي نگاه کنيم که هدف آن کمک به يادگيري يادگيرندگان و عمق بخشيدن به آن است. بنابراين، معلم انديشمند با تفسير نتايج سنجش و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي يادگيرندگان در ضمن فرايند آموزش، ميتواند به مشکلات، نارساييها و بدفهميهاي يادگيري يادگيرندگان پي ببرد. اين آگاهي به معلم فرصت ميدهد، هنگامي که هنوز فعاليتها و کوششهاي آموزشي و پرورشي در جريان هستند، نارساييها، بدفهميها و مشکلات يادگيري يادگيرندگان را رفع کند. اين نوع رويکرد به سنجش و ارزشيابي پيشرفت تحصيلي، از معلم يک پژوهشگر آموزشي ميسازد.
ارزشيابي و فرايند آموزش
امروزه ارزشيابي بخش جداييناپذير فرايند يادگيري_ ياددهي است و از آن عمدتا" براي هدايت و بهبود يادگيري يادگيرندگان استفاده ميشود. لفرانکويس در مدل سه مرحلهاي آموزش، جايگاه عنصر ارزشيابي و ارتباط آن را با فرايند آموزش به اين صورت ترسيم ميکند :
مرحلهي پيش از آموزش
1. تعريف هدفهاي آموزشي
2. تعيين سطح آمادگي يادگيرندگان
3. طراحي و انتخاب روشها و راهبردهاي مناسب آموزش
مرحلهي آموزش
1. تدارک فرصتهاي مناسب يادگيري براي يادگيرندگان و نظارت بر پيشرفت تحصيلي آنان
2. شناسايي نقاط قوت و ضعف يادگيرندگان به هنگام فعاليتها و کوششهاي يادگيري
3. انطباق روشهاي آموزشي با نيازهاي يادگيرندگان
4. ارائهي بازخورد، اعمال تشويق مداوم و ايجاد انگيزه براي يادگيرندگان در جهت يادگيري
5. قضاوت دربارهي ميزان پيشرفت يادگيرندگان در ارتباط با هدفهاي آموزشي
مرحلهي پس از آموزش
1. سنجش و توصيف ميزان تحقق هدفهاي آموزشي
2. دادن بازخورد به يادگيرندگان در مورد نقاط قوت و ضعفهاي يادگيري يادگيرندگان
3. ارزشيابي اثربخشي مواد آموزشي و روشهاي آموزش
4. تصميمگيري براي مرحلهي بعدي آموزش
همانطور که از مدل سه مرحلهاي لفرانکويس استنباط ميشود، در تمامي مراحل آموزش، ارزشيابي به گونهاي مستمر و غالبا" غيررسمي، همراه با آموزش و بهعنوان بخشي از تجربهها و فعاليتهاي يادگيري انجام ميشود و عاملي اثرگذار بر فرايند يادگيري_ يادد هي بهشمار ميرود. با توجه به مطالبي که ارائه شد، اقدام به سنجش و قضاوت دربارهي اطلاعات مربوط به يادگيري يادگيرنده، فعاليتي آموزشي محسوب ميشود که به بهبود و عمق بخشيدن به يادگيري يادگيرنده کمک ميکند. بنابراين، استفاده از اين عنصر باارزش برنامهي درسي، فقط براي نمره دادن به يادگيرندگان و طبقهبندي کردن آنان، عملي غيرثمربخش است. زيرا ما نميتوانيم منتظر باشيم تا آموزش به پايان برسد و سپس معلوم کنيم که آيا يادگيرندگان به خوبي ياد گرفتهاند يا خير؟ به اين دليل که ديگر براي جبران شکستها، بدفهميها و... يادگيرندگان و اصلاح شيوهي آموزش و... دير شده است.
سنجش و نقش معلم در آموزش
همه ميدانيم که مهمترين نقش معلم، آموزش محتواي کتاب و برنامهي درسي به يادگيرندگان نيست؛ بلکه آموزش به يادگيرندگان است، به گونهاي که به يادگيري آنان منجر شود. چگونه معلم آگاه شود که يادگيرندگان واقعا" از مطالب آموزش داده شده چه چيزي را ياد گرفتهاند؟ به اين منظور، معلم بايد از فنون گوناگون سنجش استفاده کند. فنون سنجش هنگامي مؤثرند که معلم از آنها نه تنها براي بررسي درک و فهم يادگيرنده، بلکه براي هدايت فرايند يادگيري_ ياددهي استفاده کند. از اينرو، سنجش بايد فرايندي مستمر در کلاس درس باشد و نقش هدايت کننده و تنظيمکنندهي زندگي تحصيلي در کلاس درس را براي يادگيرنده ايفا کند.