مردم دغدغه ای دارند یا نه؟!

نویسنده، مردم، مسؤولان، در واقع هر كدام از اینها قابل بررسی است. كه باید ببینیم كدامشان راست می‌گویند. اگر مسؤولان دغدغه‌ای دارند باید ببینیم درست است یا نه. باید توجه كرد كه مردم دغدغه‌ای دارند یا نه. اگر مردم ندارند باید دید كه ما چه كار كردیم كه به ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردم دغدغه اي دارند يا نه؟!

بهترين داستان انقلاب کدام است ؟

بخش اول ، بخش دوم ، بخش سوم ، بخش چهارم ، بخش پنجم(پاياني)

 

اين سؤال، جواب ندارد!

مجتبي حبيبي

اين سؤال جواب ندارد! به اين معنا جواب ندارد كه كار شده در اين زمينه، در دهه اول انقلاب كه مملو از مسائل و حاشيه‌هاي جنگ بوده، خود اين دربرگيرنده خيلي مشكلات بوده. بنابراين اجازه نداده‌اند كه به آن شكل كارهاي عميق و حساب‌شده انجام شود. در حاشيه چند نفري ماندند و چيزهايي نوشتند.

اغلب نويسندگان متعهد در اين زمينه يا در جبهه يا در جريان مسائل جبهه بودند. از دهه 70 به بعد، كارهايي شده از آقاي اميرخاني، مؤمني، زنوزي جلالي، بايرامي، سرشار، تجار، فتاحي و دهقان كه كارهاي خوبي است. ولي اينها تا امروز مي‌توانسته است جوابگو باشد. به اين معني كه چون بار نظريه‌اي با خودش همراه نداشته، صرفاً بركت خود نسل انقلاب است و اين مفاهيم ارزشي در مردم زنده شده و در مردم احيا شده و اين باورها به روز شده و جزو دغدغه‌ ذهني آنها شده است. اينها باعث شده كه يك سري كارها انجام شود و اين نه از روي نظريه، بلكه از روي همان بركت خاص خود انقلاب بوده است.

ولي از اين به بعد نمي‌توانيم اين‌طور پيش برويم. چون بدون نظريه، آن حال و هواي خاص انقلاب و جنگ هم ديگر نيست. پس نظريه‌پردازي‌ِ درست مي‌خواهد. مثل همه مكاتب. هر مكتبي براي خودش مرزهايي دارد، حد و حدودي دارد و همه چيزش تعريف شده است. مشخص شده كه بايدها و نبايدها چيست. و آيا آموزش‌دهنده است. هيچ كدام از اينها موضوع انقلاب نمي‌تواند باشد. در داخل هر كدام از آنها هم ادبيات هنر به شاخه‌هاي مختلف تقسيم مي‌شود. در اين طرف هم هنر به عنوان ابزار است كه در خودش مميزهايي دارد. بنابراين هيچ كدام از آنها به طور كامل در بر گيرنده هنر انقلاب نمي‌توانند باشند.

انقلاب، از همان اولش شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» داشت و تابلوي مشخصه خودش كه «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» بود را داشت. بنابراين تعريف خاص خودش را مي‌خواهد.

نه قهرمان رئال سوسياليستي مي‌تواند جوابگوي اين مسائل باشد، نه ليبرالي كه انواع هنرهاي غرب را در برمي‌گيرد. كه هنر هر نفر نسبت به ديگري يك جزيره است. يعني اينقدر آدمها را از هم متمايز قرار مي‌دهد و راههاي ارتباط و يكي شدنها را مي‌بندد. اين نظريه‌هاي مشي ليبرالي به اين شكل كه در انواع كارها و فرمها جمع بسته مي‌شود شامل ادبيات انقلاب اسلامي نمي‌تواند بشود. كسي كه در حوزه متعهد است نسبت به انقلاب، و چند تا كار نوشته و كارهاي موفق و مثبت هم بوده و خواننده هم داشته ولي اين تا اينجا همان بركت انقلاب را در بر دارد، چون هيچ الزامي و هيچ خوش‌بيني وجود ندارد كه در كتابهاي بعدي‌اش هم كه نوشته شود، حتماً اثر موفقي خواهد بود چون بدون نظريه است.

و ما از آن طرف، اين هشدار را داريم كه هيجانهاي خاص انقلاب فروكش كرده و دوران تثبيت انقلاب است.

دوران تثبيت انقلاب با خود‌ِ دوران گذار انقلاب، زمين تا آسمان فرق دارد. بنابراين در دوران تثبيت انقلاب بدون نظريه نمي‌شود كار كرد. اگر به تصادف، دو تا كار مثبت درآمد، آن صرفاً تصادف است. همانطور كه ما در اقتصاد كشاورزي خودكفا شديم و بعد از چهل سال جشن خودكفايي گندم گرفتيم، و وابستگي نسبت به خارج كم شد. همين برنامه مي‌تواند در اين مورد هم شامل حال ما شود. به اين معني كه آثار و ترجمه‌هاي خارجي كنترل شود و نگذارند كه بازار را اشباع كند.

اما دو رمان انقلابي از من امسال به چاپ مي‌رسد كه يك كتاب، حوادث سال 58 تا 59 را در برمي‌گيرد. از اشغال لانه جاسوسي شروع مي‌شود و با كودتاي نوژه سرانجام پيدا مي‌كند و رمان ديگر، حوادث از سال 64 تا 66 را در برمي‌گيرد.

در دوران تثبيت انقلاب بدون نظريه نمي‌شود كار كرد. اگر به تصادف، دو تا كار مثبت درآمد، آن صرفاً تصادف است.

كتابهايشان را در پشت‌ ويترينها هم نمي‌گذارند

حسن خادم

رمان ارزشي بعد از انقلاب نوشته شده، ولي خيلي از آنها چاپ نشده است. آقاي اكبر خليلي رمان قطوري دارند به نام «فتوا» كه به تازگي تغيير اسم داده به نام «اولين تير را من رها كردم» كه مربوط به قضاياي انقلاب و حضرت امام و تحولاتي است كه در آن ايام رخ داد. اما هنوز به چاپ نرسيده.

اگر ما بخواهيم منتظر اين باشيم كه يك رمان ارزشي چاپ شود و آن را در پشت ويترينها ببينيم، اين اتفاق قطعاً رخ نخواهد داد. اگر هم آن رمان چاپ شود، توسط همان ناشر توزيع محدود و محفلي مي‌شود. و‌گرنه ويترينهاي كتاب‌فروشيهاي ر‌و‌به‌روي دانشگاه هيچ وقت كار ارزشي نويسندگان مسلمان را پشت ويترين نمي‌گذارند كه تبليغي باشد براي آن كتاب. به هر حال، دوستاني كه در حوزه هنري كار مي‌كنند، افراد سالمي هستند كه آثار ارزشي خلق كرده‌اند مثل آقاي بايرامي، رضا اميرخاني، علي عامري و ابوتراب خسروي. نويسندگان ما آنقدر آزار و اذيت ديده‌اند كه كم‌كم دارند به همه چيز بدبين مي‌شوند.

واقعآً جاي تأسف دارد در حكومتي كه به نام اسلام است و جمهوري اسلامي از خون شهيدان و رأي مثبتي كه مردم به امام دادند، شكل گرفت، نويسنده‌هاي اسلامي به آن صورت جايگاه خاصي نداشته باشند و اصلاً به آنها اعتنايي نشود. حتي كتابهايشان را در پشت ويترينها هم نمي‌گذارند.

براي اينكه اصلاً ارزشي قائل نمي‌شوند، نه به معناي آنكه ارزش ندارد.

آنها ديدگاههاي ديگري دارند. ارزشهاي ديگري را به اعتقاد خودشان دنبال مي‌كنند. بنابراين هم طبيعي است كه چيزهايي را كه خودشان نمي‌پسندند در پشت ويترين نگذارند.

من رماني نوشته‌ام در ارتباط با شهيد رجائي، به نام «الماس سوخته» كه حدود چهار جلد ششصد، هفتصد صفحه‌اي‌ست كه تمام شده. زمان داستان اين كتاب از روي كار آمدن رضاشاه شروع مي‌شود و هم‌زمان با ازدواج پدر شهيد رجايي تا زمان پيروزي انقلاب كه شهيد رجايي از زندان بيرون مي‌آيد داستان تمام مي‌شود.

من در حدود چهار يا پنج سال اين قضايا را دنبال مي‌كردم. درد اينجاست كه وقتي ما در مورد كار شهيد رجايي تحقيق مي‌كرديم و‌ دنبال اسناد و مدارك بوديم، كمترين همكاري را با ما نكردند. اما سال بعد، همان اسناد و مدارك را چاپ كردند!

اين از شاهكارهاي سازمانهاي دولتي است كه از نويسندگان اين مرز و بوم، آن هم نويسندگان ارزشي، اينچنين حمايت مي‌كند. حتي كتابهاي آنها را چاپ هم نمي‌كنند.

اثر ارزشي اين نيست كه در يك اثر ادبي، دو بار اسم مسجد بيايد، يك روحاني در آن حضور داشته باشد يا اينكه بچه‌اي برود جبهه و برگردد. اينها كار ارزشي نيست. اينها جز شعار دادن هيچ ارزش ديگري ندارد و كار، خواه نا‌خواه خام و ضعيف و سطحي تمام مي‌شود و تأثير آنچناني هم نمي‌گذارد. كار ارزشي اين است كه ريشه‌اي و اصولي باشد، و اصالت داشته باشد و بعد در كنارش اين چيزها هم باشد. نبايد خواننده احساس كند كه نويسنده دارد تبليغ مي‌كند.

كار ارزشي كاري است كه ارزشهاي انسان اسلامي به گونه‌اي غير آشكار و ظريف در اثر ادبي گنجانده شود كه به كار لطمه نخورد و از حالت شعاري بيرون بيايد.

واقعآً جاي تأسف دارد در حكومتي كه به نام اسلام است و جمهوري اسلامي از خون شهيدان و رأي مثبتي كه مردم به امام دادند، شكل گرفت، نويسنده‌هاي اسلامي به آن صورت جايگاه خاصي نداشته باشند و اصلاً به آنها اعتنايي نشود.

نوشتن امثال من يك كار حاشيه‌اي است

محمدرضا بايرامي

من تا كنون چنين اثري نديده‌ام كه نظرم را تماماً جلب كند و فكر هم نمي‌كنم كه شما هم بتوانيد ببينيد. چون به نظر مي‌آيد كه كسي چنين دغدغه‌اي ندارد و چنين تلاشي را نمي‌خواهد انجام دهد. به خصوص مسئولان كه از اين چيزها دم مي‌زنند ولي هيچ وقت هيچ قدمي براي انجام چنين كارهايي برنداشته‌اند. به ويژه در عرصه ادبيات. البته در عرصه ديگر، چون به هر حال مسئولان فرهنگي هم مثل ساير مديران دوست دارند آمار بدهند و اين آمار هم حتماً بايد براي دوره خودشان باشد و اين كارها را كرديم و نكرديم را بتوانند بگويند. در عرصه‌هاي ديگر وارد مي‌شوند. سرمايه‌گذاري مي‌كنند. بعضي وقت‌ها هم سرمايه‌گذاري‌هاي ميلياردي مي‌كنند. ولي در عرصه ادبيات هيچ كس واقعاً نمي‌خواهد قدم بردارد. شايد از اين رو كه حركت در اين عرصه زمان‌بر مي‌شود. يا شايد اعتقاد ندارند و اين است كه من چنين كاري را نديدم و اگر شما ديده‌ايد به ما معرفي كنيد. ولي بعيد مي‌بينم كه بتوانيم چنين اثري پيدا كنيم.

اينكه من چرا كارهاي بيشتري در زمينه انقلاب انجام نداده‌ام، ببينيد واقعاً يك نويسنده شرايط محدودي دارد. ضمن اين كه شرايط براي نويسنده‌ها در جامعه ما شرايط خوبي نيست. در اين شرايط بي‌رحم و غريب اقتصادي كسي بتواند بار زندگي خودش را به دوش بكشد. كار اصلي و بزرگ‌ترين كاري كه مي‌تواند بكند همين كار است.

نوشتن امثال من يك كار حاشيه‌اي است در كنار چنين كاري. و نهايتاً هم باعث مي‌شود كه از هر دو جا بمانيم. يعني هم نويسنده صد درصد نباشيم و هم اينكه صد درصد نتوانيم به زندگيمان برسيم. فكر مي‌كنم من هم چون در اين شرايط زندگي مي‌كنم در واقع نتوانستم در اين عرصه‌ها به درستي كار كنم. بعد هم بايد ببينم كار كردن در اين عرصه‌ها دغدغه چه كسي است. نويسنده، مردم، مسؤولان، در واقع هر كدام از اينها قابل بررسي است. كه بايد ببينيم كدامشان راست مي‌گويند. اگر مسؤولان دغدغه‌اي دارند بايد ببينيم درست است يا نه. بايد توجه كرد كه مردم دغدغه‌اي دارند يا نه. اگر مردم ندارند بايد ديد كه ما چه كار كرديم كه به عنوان نويسندگان و متوليان فرهنگي، كه كسي دوست ندارد حتي در اين عرصه‌ها كار بخواند و اين در عرصه‌اي مثل انقلاب، واقعيتي است. در عرصه‌اي مثل دفاع مقدس خيلي ها اصلاً دوست ندارند شاهد چيزي باشند يا حتي حاضر نيستند كه مخاطب باشند. از اين رو كه هم كار نشده يا اگر كار شده خيلي بد كار شده و عرض كردم كه به نظر مي‌آيد دغدغه خيليها كه حتي مدعي هستند، در اين زمينه جدي نيست. اين است كه من هم با آن توان اندكي كه داشتم فكر مي‌كنم در حد خودم كار كردم ولي بيشتر از اين را بعيد مي‌دانم كه كار كنم.

 

پايان
 

سوره مهر

تنظيم براي تبيان : زهره سميعي

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت