طلبه فراری

در خانواده‌ای از مبلغان مذهبی پروتستان زاده شد. تربیتی مذهبی یافت و برای آینده‌اش تحصیل در الهیات درنظر گرفته شد، اما هسه آرزوی پدر و مادر را تحقق نبخشید، بسیار زود تحصیل در رشته علوم الهی را ناتمام گذارد و خود را به میدان زندگی افکند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلبه فراري

زندگي هرمان هسه

هرمان هسه،

رمان‌نويس و شاعر آلماني (1877-1962) هسه در وورتمبرگ Wurtemberg و در خانواده‌اي از مبلغان مذهبي پروتستان زاده شد. تربيتي مذهبي يافت و براي آينده‌اش تحصيل در الهيات درنظر گرفته شد، اما هسه آرزوي پدر و مادر را تحقق نبخشيد، بسيار زود تحصيل در رشته علوم الهي را ناتمام گذارد و خود را به ميدان زندگي افکند. ابتدا نزد ساعت‌ساز و سپس نزد کتابفروشي در شهر توبينگن Tubingen به شاگردي پرداخت؛ در اين شهر بود که با محيط فرهنگي و دانشگاهي و مجامع روشنفکران آشنايي يافت و نزد خود به آموزشي وسيع دست زد. ابتدا تنها هدفش سرودن شعر بود. اولين اشعارش با عنوان "ترانه‌هاي رمانتيک" Romantische Lieder در 1899 انتشار يافت که او را سخت تحت نفوذ مکتب رومانتيسم آلمان، خاصه نوشته‌هاي "نوواليس" Novalis، نشان مي‌داد؛ اگرچه بعضي از نشانه‌هاي رمانتيسم در سراسر زندگيش باقي مانده، در سن پختگي به هيچ وجه آثارش به مکتب خاصي بستگي ندارد و سبک شخصي او را مي‌نماياند.

شهرت عظيم هسه پس از انتشار رمان "پيتر کامنزيند" (Peter Comenzin (1904 آغاز شد که اقبال بسيار يافت، اين رمان که در شيوه رمانتيسم جديد آلمان نوشته شده بود، زندگي جواني را شرح مي‌دهد که دهکده محدود و کوچک خود را ترک مي‌کند تا سراسر جهان را زير پا گذارد، اما او جوياي هنر است و به زندگي از خلال زيبايي‌ها مي‌نگرد و هسه به وسيله او مي‌تواند نظرهاي شخصي را درباره هنر و سرنوشت آن بيان کند و در جريان اين جهانگردي برتري زندگي طبيعي را بر تمدن شهري نشان دهد و تمدن غرب را سخت به باد انتقاد گيرد. پيتر، قهرمان کتاب، پس از سرخوردگي از سير و سياحت به سرگرداني خويش پايان مي‌دهد و به دهکده کوچک بازمي‌گردد و کمر اصلاح آن را برمي‌بندد. هسه در اين اثر مسائل کودکي و نوجواني را مطرح کرده وکساني را وصف مي‌کند که در جستجوي شناخت شخصيت خويشند و غالباً عصيان و ميل گريز، زندگيشان را به خطر مي‌اندازد. همين موضوع در رمان ديگر به نام "زير چرخ" (Unterm Rad (1905 دنبال مي‌شود. در واقع هسه که سختگيري‌هاي محيط مذهبي خانواده از کودکي او را به بدبيني و عصيان سوق داده، در اين رمانها قيود خانوادگي و قوانين خشک اجتماع را تحمل‌ناپذير مي‌يابد و يگانه راه رهايي قهرمانان خويش را درگريز از اين نوع زندگي و روي آوردن به زندگي ساده و در آغوش طبيعت مي‌داند.

هسه پس از اين موفقيت‌ها با زني که نه سال از او بزرگتر بود، ازدواج کرد و در نخستين روزهاي خوشي که با او گذراند، تعدادي آثار دلپذير منتشر کرد، اما اين دوره ديري نپاييد و وي به شکنجه‌اي روحي دچار شد که نتوانست بر آن فايق آيد و از استعداد هنري خود چنانکه بايد بهره برد، پس براي نجات خويش از تنگنا دوري از محيط خانواده را برگزيد. رمان "گرترود" Gertrud (1910 اين بحران روحي را نشان مي‌دهد و در واقع سرگذشت نويسنده است و فلسفه عميق او را عرضه مي‌کنند، يعني مسأله تنهايي. در نظر هسه زندگي تنهايي است، انسان هميشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از ديگران.

در نظر هسه زندگي تنهايي است، انسان هميشه تنهاست و هنرمند تنهاتر از ديگران.

 داستان گرترود اعترافات يک موسيقيدان است، همچنانکه "روسهالده" Rosshalde 1914اعترافات يک نقاش است و اين دو اثر را مي‌توان مکمل يکديگر دانست. موسيقيدان به شکست دردناک عشق گرفتار مي‌شود و از دختري که دوست دارد، جدا مي‌گردد تا دوستيشان به هم نخورد. نقاش به عکس موفق مي‌گردد که با دلدار ازدواج کند و از او صاحب فرزند شود، اما او نيز تنهاست و خوشبختيش چيزي ظاهري است. هسه چنين مي‌انديشد که هرروز که مي‌گذرد ما را نسبت به آنچه دوست داريم، بيگانه‌تر مي‌کند، زن بدون هيچگونه شادي در انتظاري پوچ به سر مي‌برد، فرزند نيز که در عالم صفا به بازي سرگرم است، همان تنهايي پدر و مادر را احساس مي‌کند.

هسه در 1912 آلمان را ترک کرد، چندي در سوئيس و در شهر برن اقامت گزيد و در 1923 به تابعيت اين کشور درآمد. سپس به هند که اقوام مادريش آنجا اقامت داشتند و بعدها براي خود او ميهني معنوي به شمار آمد، سفر کرد. در بازگشت به برن اوضاع جنگ جهاني او را به طور عميقي آشفته کرد، از سوي ديگر ملال و افسردگيش نيز به سبب بيماري فرزند چنان شدت يافت که ناچار در بيمارستان بستري گشت و تحت درمان رواني قرار گرفت. از آن پس تحليل رواني او را سخت زير نفوذ خود قرار داد و موضوع تازه‌اي در آثارش گشت. "دميان" Demian از اين دسته آثار است که در بيمارستان نوشته شد. مسأله اصلي در دميان خير و شر است و سرگذشت دانش‌آموزي به نام زينکلر Sinclair که تحت تأثير دوستي شرير به نام کرامر Kromer، ولگردي لاف‌زن و متظاهر، قرار مي‌گيرد و چنان در دام او اسير مي‌شود که به همه نوع گناه و شرارت تن درمي‌دهد. در اينجا هسه شر را در برابر خير قرار مي‌دهد و سومين قهرمان را به داستان وارد مي‌کند و آن رفيق ديگري است با وضع و حالي عجيب و با نگاهي که گاهي سرد است و گاهي مرموز، چنانکه گويي دروراي زمان به سر مي‌برد يا از گذشته‌اي نامعلوم و بدون تاريخ بيرون آمده است. زينکلر با اين شخص ارتباط مي‌يابد و رفيق تازه مي‌کوشد تا او را از دام کرامر نجات دهد و از وقت‌گذراني در ميخانه‌ها بازش دارد و همين که از نجات او اطمينان حاصل مي‌کند، از او جدا مي‌شود و به او مي‌گويد:

  1. «اين بار اگر به من احتياج داشتي مرا صدا نکن، به وجدان خود رجوع کن که صداي مرا از آن خواهي شنيد.»

کتاب دميان کتابي غني و زيباست که هسه در آن همه تضادها را باهم سازش مي‌دهد. جستجوي برقراري همين تعادل دشوار در کنه ذات آدمي است که هسه را بر نوشتن داستاني به نام "سيذارتا" Siddhartha؛ (1929) برانگيخت که از مهمترين آثار او به شمار آمد. اين اثر از اساطير هند الهام گرفته و بيشتر منظومه‌اي هندي است تا رمان.

 سيذارتا پسر برهمني است که از پي يافتن حقيقت کلي، خانه و خانواده را ترک مي‌کند و با دوستي همسفر مي‌شود. در جنگل ابتدا به يکي از پيشوايان دين برمي‌خورد که براي رسيدن به مقصود به او درس رياضت و زهد مي‌دهد، اما سيذارتا تحت تأثير تعليم او قرار نمي‌گيرد و احساس آرامش روحي نمي‌کند، پس به راه ادامه مي‌دهد تا به کسي برمي‌خورد که چهره درخشانش بلافاصله او را تحت نفوذ خويش قرار مي‌دهد و در وجود او که به "بودا" Boudha معروف است، راهنماي اصلي خويش را مي‌يابد. بودا برخلاف انتظار هيچ‌چيز به او نمي‌آموزد و هيچ قانون و آيين مذهبي را به او عرضه نمي‌کند. تنها نکته‌اي که يادآور مي‌شود، اين است که بايد خود را از هرنوع ادراک قبلي که از جهان داشته، رها کند وتنها به تجربه‌هايي که خواهد آموخت دل بندد و اين نکته حکيمانه را به خاطر بسپارد که در واقع نبايد چيزي را نفي کند، بلکه بايد روح خود را به وسعت جهاني توسعه بخشد. سيذارتا راه خود را به سوي جهان گسترده پيش مي‌گيرد تا به تجربه‌اندوزي پردازد. پس خود را به همه نوع زندگي حتي از نوع مبتذل و احساسهاي پست دنيوي مي‌سپارد و سالها را در اين راه مي‌گذراند تا پير مي‌شود و به مرگ نزديک مي‌گردد، سرانجام بيزاري و نفرت از همه چيز در دلش راه مي‌يابد. در اينجاست که عقل والا بر او ظاهر مي‌شود، او را به تنهايي مي‌کشاند و به کنار رودي که نشانه‌اي از ابديت است، سوق مي‌دهد. در اين هنگام است که سيذارتا به رهايي از همه چيز و به آزادي روحي دست مي‌يابد.

بودا برخلاف انتظار هيچ‌چيز به او نمي‌آموزد و هيچ قانون و آيين مذهبي را به او عرضه نمي‌کند. تنها نکته‌اي که يادآور مي‌شود، اين است که بايد خود را از هرنوع ادراک قبلي که از جهان داشته، رها کند وتنها به تجربه‌هايي که خواهد آموخت دل بندد .

داستان سيذارتا ذوق مردم آلمان پس از جنگ جهاني را به آيينهاي مذهبي آسيا نشان مي‌دهد. هسه اين شوق را در حل شدن تمدن شرق و غرب در يکديگر مي‌داند، مسأله‌اي که بسياري از متفکران آلمان نيز درباره آن انديشيده‌اند. تحليل رواني در کتاب ديگر هسه به نام "گرگ بيابان" Der Steppenwolf 1927 نيز ديده مي‌شود. اين داستان به صورتي استعاري روح آسيب‌ديده مردم پس از جنگ، مردم شهرنشين و متمدن، را نشان مي‌دهد که ناگهان در وجود خود ظهور خوي حيواني يا مردي گرگ صفت را مشاهده مي‌کنند. آيا معنويت و حيوانيت آشتي‌ناپذيرند؟ آيا حيوانيت خود غذايي براي تحرک و فعاليت معنوي و روحي نيست؟ اين بحث و مکالمه دروني در کتاب "نرگس و زرين دهن" Narziss und Goldmund 1930 دنبال مي‌شود که در آن روح سرکش و عاصي در برابر عشق زندگي در دل طبيعت قرار مي‌گيرد. قهرمان اين اثر و داستان گرگ بيابان به سفر مي‌پردازند تا از رموز زندگي و آنچه از سالها پيش براي آنان مقدر گشته است، آگاه شوند. بدين طريق از نظر هسه همه‌ي سرگردانيها، همه‌ي سفرها، به شرق يا جاي ديگر را نمي‌توان ماجراجويي يا ولگردي دانست، بلکه به منظور تحقيقي است درباره هماهنگي عالم خلقت و عالم مطلق و اميد به سازش عميق جسم و روح. هسه به سبب خردمنديي که از اساطير واديان هندي و خاور دور کسب کرده است، پس از چندي از بدبيني شديدي که در وجودش رخنه کرده بود، دور مي‌گردد و در انديشه‌اش زهد و مذهب پايدار دوره جواني شکل رؤيايي تکامل يافته و معنوي به خود مي‌گيرد و اضطرابي که از خصوصيتهاي زندگي پس ازجنگ است، به تدريج از آثارش محو مي‌شود.

رمان بزرگ او در دو جلد با عنوان "بازي تيله‌هاي شيشه‌اي" Das Glasperlenspiel در 1943 انتشار يافت. حوادث اين رمان در قرن بيست و سوم ميلادي مي‌گذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمين کمال مطلوب که به آن نام کاستالي Castalie داده، مي‌کشاند- سرزميني که مشتاقان عالم معني، دور از غوغاي جهان در آن بسر مي‌برند؛ سرزميني که فلسفه غرب و رياضت شرق، زيبايي با افسون، فرمولهاي دقيق علوم و موسيقي با يکديگر تلفيق مي‌يابد. سرگذشت قهرمان کتاب سرگذشتي است که هسه خود آرزوي آن را در سر مي‌پروراند. نظر هسه آن است که بشر در هيچ مرحله‌اي از زندگي نبايد عقب بماند و پيوسته بايد در دايره‌اي جديد نفوذ کند، همچنانکه در بازي تيله‌هاي شيشه‌اي تيله‌ها بايد پيوسته پيش برود، زيرا روح توقف نمي‌شناسد. هسه در اين داستان به زندگي ادراک تازه‌اي مي‌بخشد و از عالم انسانيت کمال مطلوبي عرضه مي‌کند که زندگي مداوم و تولدي از نو است. "سفر به شرق" Die Morgenlandfahrt (1932) بنابر گفته خود هسه سفري روحاني است نه سفري جغرافيايي و در واقع زندگينامه نويسنده است و تحولي را در طرز تفکر او نشان مي‌دهد که در آن فردپرستي جايش را به انديشه کليت و جامعيت مي‌دهد. اين سفر سفري است در وراي زمان و مکان، اما از نظر ساختمان و ترکيب موضوع بر مبناي سفر جغرافيايي قرار دارد و شهرها و مکانهايي که در آنها نام برده مي‌شود، جاهايي است که نويسنده خود در زندگي از آنها عبور کرده است. هسه چند مقاله دارد، از آن جمله: "رستاخيز زردشت"  Zarathustras Wiederkehr 1920و  "نگاهي به هرج و مرج" Blick ins Chaos 1920.اشعار هسه در1952 در شش جلد ديوان کامل Gesammelte Dichtungen فراهم آمده است. وي در1946 به دريافت جايزه ادبي نوبل نايل گشت.

آنچه براي هسه که تشنه کشف اسرار عالم هستي است، اهميت دارد، آن است که تا حد امکان خود را در قواي مختلفي که بر بشر نفوذ دارد شرکت دهد، از اين‌رو است که بيشتر اشخاص داستانهايش کساني‌اند که مي‌خواهند خود را به صورتي عميق بشناسند

آنچه براي هسه که تشنه کشف اسرار عالم هستي است، اهميت دارد، آن است که تا حد امکان خود را در قواي مختلفي که بر بشر نفوذ دارد شرکت دهد، از اين‌رو است که بيشتر اشخاص داستانهايش کساني‌اند که مي‌خواهند خود را به صورتي عميق بشناسند و براي شناخت درون از برابر هيچ تجربه‌اي هرقدر دشوار و وحشتناک باشد، کنار نمي‌روند و پيوسته در حال تحقيق بسر مي‌برند. اين تحقيق مداوم از انسانيت محض و اين اعتلاي انديشه است که هسه را در رديف نويسندگاني جاي مي‌دهد که آثارشان در دسترس فهم عامه مردم نيست، اگرچه مبهم و تاريک شمرده نمي‌شود.


زهرا خانلري. فرهنگ ادبيات جهان. خوارزمي.

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت