برشي از آثاراستاد مرتضي مطهري در قالب مصاحبه
برشي از آثار استاد مرتضي مطهري در قالب مصاحبه
اشاره:
نوشتار حاضر مروري است بر آثار استاد شهيد مرتضي مطهري، با طرح سوالاتي در زمينه يکي از مسائل مهم جهان اسلام، يعني مساله فلسطين که به مناسبت سالروز شهادت اين استاد بزرگوار تهيه گرديده است.
استاد! لطفا توضيح مختصري درباره قوم يهود و تاريخچه حضور يهوديان در اين منطقه بيان فرماييد.
« اينها شايد باهوشترين مردم دنيا باشند؛ يک نژاد فوق العاده باهوش و متقلب.
اين نژاد باهوش و متقلب هميشه دستش روي آن شاهرگهاي جامعه بشريت است؛ شاهرگهاي اقتصادي و شاهرگهاي فرهنگي.
الان خبرگزاريهاي بزرگ دنيا - که يکي از آن شاهرگهاي خيلي حساس است - به دست يهود ميچرخد، براي اين که قضايا را تا حدي که برايشان ممکن است و آن طور که خودشان ميخواهند به دنيا تبليغ کنند و برسانند.
در هر مملکتي اگر بتوانند، آن شاهرگها را - وسايل به قول امروزيها ارتباط جمعي مثل مطبوعات و به طور کامل آن جاهايي که فکر ما را ميشود تغيير داد- تحريف کرد، تبليغ کرد و گرداند و نيز شاهرگهاي اقتصادي را در دست ميگيرند.
در ميان هر قومي در لباس خود آن قوم ظاهر ميشوند و افکار و انديشههاي خودشان را از زبان خود آن مردم پخش ميکنند، منويات خودشان را از زبان خود آن مردم ميگويند.
مدعي هستند که در 3هزار سال پيش دو نفر از ما (داوود و سليمان) براي مدت موقتي در فلسطين سلطنت کرده اند.
تاريخ را بخوانيد؛ در تمام اين مدت دو سه هزار ساله، کي بوده است که سرزمين فلسطين به يهود تعلق داشته است؟ کي بوده است که بيشتر سرزمين فلسطين مال ملت يهود باشد؟...
روزي که مسلمين فلسطين را فتح کردند، فلسطين در اختيار مسيحيها بود نه در اختيار يهوديها.
و اتفاقا مسيحيها که با مسلمين صلح کردند، يکي از مواردي که در صلحنامه گنجاندند اين بود که شما يهود را در اينجا راه ندهيد...
يهوديهاي دنيا بعد از اين که از ملتهاي غيرمسلمان زجر و شکنجه و آزار ميبينند (در روسيه، آلمان و بسياري از نقاط دنيا)، بزرگانشان مينشينند ميگويند تا وقتي که ما در اطراف دنيا متفرق هستيم، در هر جا اقليتي هستيم، سرنوشت ما همين است. ما بايد مرکزي را انتخاب کنيم و همه مان آنجا جمع شويم، اتباع مذهب يهود آنجا جمع شوند. اول هم جايي را که فکر نميکنند، فلسطين است؛ جاهاي ديگر را فکر ميکنند. بعد جنگ بين الملل اول پيش ميآيد... متفقين با عثمانيها ميجنگند. (من نميخواهم از عثمانيها دفاع کنم ولي هر چه بود، حکومت واحدي بود؛ اگر ظالم هم بود، بالاخره واحد بود.) اعراب ساده لوح که از حکومت عثماني به ستوه آمده بودند تحريک متفقين را پذيرفتند. از داخل، عليه حکومت عثماني جنگيدند و به وعده اين که به خود آنها در مقابل عثمانيها استقلال بدهند. انگليسيها به اينها قول قطعي دادند که ما به شما استقلال ميدهيم به شرط اين که به نفع ما با عثمانيها بجنگيد. اين بيچارهها جنگيدند.
در خلالي که اين بدبختهاي نادان ناآگاه داشتند با دولت تا حدودي اسلامي خودشان ميجنگيدند، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهيونيسم - که تازه تشکيل شده بود - محکم کرد که فلسطين را به شما ميدهيم در قلب کشورهاي اسلامي.
جامعه ملل به وجود ميآيد (عدالت را ببينيد!) و تصويب ميکند که در دنيا ملتهايي هستند (مخصوصا ملتهايي که از عثماني جدا شده اند) که چون رشد ندارند، ما بايد برايشان سرپرست معين کنيم تا اينها را اداره کنند.
در واقع ميخواستند ارثيه عثمانيها را تقسيم کنند. قسمتي از آنها را دادند به فرانسه، قسمتي را دادند به انگلستان و... ازجمله جاهايي که انگلستان گرفت فلسطين بود. گفت من قيم و سرپرست شما هستم؛ رسما شد کفيل. بعد به صهيونيستها وعده داد (وعده معروف بالفور) که من اينجا را به شما ميسپارم. صهيونيستها يعني يهودياني که دهها قرن بود که در گوشههاي ديگر دنيا زندگي ميکردند و از نژادهاي ديگر بودند.
من خودم فکر ميکردم که يهوديان موجود، همه از نسل اسرائيل اند. حالا ميبينيم تاريخ تشکيک ميکند، ميگويد اين حرف دروغ است. بسياري از يهوديها اصلا از نسل اسرائيل نيستند؛ جامع مشترکشان فقط مذهب است و بس. حتي نژادشان هم خالص نمانده است. يهودياني که در اطراف و اکناف دنيا زندگي ميکردند، فقط به دليل اين که فرنگيها به اينها زجر دادهاند و اينها دنبال نقطهاي ميگردند که آنجا جمع شوند و به دليل اين که مردم خيانت پيشهاي هستند و به دليل اين که کتاب مقدسشان به آنها اجازه داده که اگر به سرزميني رفتيد، رحم نبايد در شما وجود داشته باشد و از هيچ وسيلهاي براي پيشبرد هدفتان امتناع نکنيد، بعد که انگلستان وسيله مهاجرتشان را فراهم کرد، به اين سرزمين مهاجرت کردند و زمينها را خريدند...
يهوديان اروپايي و امريکايي که آمدند ازجمله بدبختي هايي که به وجود آورده اند، اين است که سربار يهوديان اصيلي هستند که حق دارند در آنجا زندگي کنند.
يک عده روشنفکر در ميان اعراب بود؛ قيام کردند، انقلاب کردند. اينها را کشتند. اعدام کردند، به دار کشيدند. مرتب يهوديها را فرستادند. همين که عده زياد شد، اسلحه زيادي هم در ميانشان پخش کردند. بعد اينها افتادند به جان مسلمانان بومي؛ کشتند و زدند و بعد هم آواره کردند پشت سر يکديگر از کشورهاي اروپايي مهاجرت ميشد. آمدند و آمدند....
هدف مگر تنها همين است که يک دولت کوچک در آنجا تشکيل شود؟ خيلي اشتباه کرده ايد، خيلي هم اشتباه ميکنيم. او ميداند که يک دولت کوچک، بالاخره نميتواند آنجا زندگي کند؛ يک اسرائيل بزرگ که دامنهاش از اين طرف شايد تا ايران خودمان هم کشيده شود.
به قول عبدالرحمان فرامرزي اين اسرائيلي که من ميشناسم، فردا ادعاي شيراز را هم ميکند، ميگويد شاعرهاي خود شما هميشه در اشعارشان اسم شيراز را گذاشتهاند ملک سليمان! هرچه بگويي آقا! آن تشبيه است، ميگويد سند از اين بهتر ميخواهيد؟.چه لزومي دارد از فلسطينيان و مبارزه آنها با صهيونيستها حمايت کنيم در حالي که وضعيت فعلي کشور خودمان مشکلات زيادي دارد؟مرتب دروغ در مغز ما کردند که اين يک مساله داخلي است، مربوط به عرب و اسرائيل است.
باز به قول عبدالرحمان فرامرزي اگر مربوط به اينهاست و مذهبي نيست، چرا يهوديان ديگر دنيا مرتب براي اينها پول ميفرستند؟.
آيا ما وظيفه نداريم که کمک مالي به آنها بکنيم؟ آيا اينها مسلمان نيستند، عزيزان ندارند؟ آيا آنها براي حق مشروع بشري قيام نميکنند؟ کيست که امروز منکر شود که فلسطينيهاي آواره حق بازگشت به وطن خود را ندارند؟.
اولين سوالي که بعد از مردن از ما ميکنند همين است که در زمينه همبستگي اسلامي چه کرده ايد؟
پيغمبر فرمود: هر کس بشنود صداي مسلماني را که فرياد ميکند: يا للمسلمين مسلمانان به فرياد من برسيد و او را کمک نکند، ديگر مسلمان نيست، من او را مسلمان نميدانم.ما به مردم فلسطين چه کمک هايي ميتوانيم بکنيم؟افرادي در ميان آنها هستند که والله براي لباسشان محتاجند و برهنه ميجنگند.
به وسيله مال که ميتوانيم کمک کنيم والله اين انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است.نظر شما در مورد عملياتهاي استشهادي چيست؟ و شهادت جوانان فلسطيني چه تاثيري بر ادامه انتفاضه دارد؟مراجع تقليد بزرگي... رسما فتوا دادهاند که کسي که در آنجا کشته ميشود، اگر نماز هم نخواند شهيد در راه خداست.
مثل شهيد مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افکندن است، تا ديگران در اين پرتو که به بهاي نيستي او تمام شده بشينند و آسايش بيابند و کار خويش را انجام دهند. درس ديگري که بايد جامعه بگيرد اين است که به هر حال باز هم در جامعه زمينه هايي که شهادت را ايجاب کند پيدا ميشود؛ از اين نظر بايد عمل قهرمانانه شهيد از آن جهت که به او تعلق دارد و يک عمل آگاهانه و انتخاب شده است و به او تحميل نشده است بازگو شود، و احساسات مردم شکل و رنگ و احساس آن شهيد را بگيرد. شهيد به خون خود، و در حقيقت به تمام وجود و هستي خود ارزش و ابديت و جاودانگي ميبخشد. خون شهيد براي هميشه در رگهاي اجتماع ميجهد.نحوه مواجهه ائمه (عليهالسلام) با موارد مشابه مسائل امروز جهان اسلام چگونه بوده است؟روزي علي بن ابيطالب شنيد دشمن به کشور اسلامي حمله کرده است. بعد فرمود: شنيدهام زينت يک زن مسلمان را يا زني که در حمايت مسلمانان است گرفته اند؛ شنيدهام دشمن سرزمين مسلمين را غارت کرده است، مردانشان را کشته يا اسير کرده است، متعرض زنان آنها شده است، زيورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است. بعد همين علي بن ابيطالب - که ما اظهار تشييع او را ميکنيم و نسبت به او حساسيتهاي بي معني و دروغين نشان ميدهيم - گفت: فلو ان امرا مسلما مات من بعد هذا اسفا ما کان به ملوما بل کان به عندي جديد "اگر يک مرد مسلمان با شنيدن اين خبر دق کند و بميرد، سزاوار است و مورد ملامت نيست.»
لطفا در مورد ارتباط عنصر امر به معروف و نهي از منکر در نهضت امام حسين (عليهالسلام) با مسائل روز توضيح بفرماييد.
«حسين بن علي به امر به معروف و نهي از منکر ارزش داد؛ اسلام براي امر به معروف و نهي از منکر ارزش درجه اول قائل است، يعني آن را يکي از ارکان تعليمات خودش ميداند، اگر اين رکن نباشد ساير تعليمات نميتوانند کار کنند؛ اينها درست، ولي ما چکار کنيم؟ آيا ما دايم از گذشته صحبت کنيم؟ يا گذشته براي آينده است؟ آينده و گذشته را بايد به يکديگر مربوط و متصل کرد.
از نهضت حسيني در همين زمينه بايد استفاده کرد، مردم را آگاه نمود. والله و بالله ما در برابر اين قضيه مسووليم.
به خدا قسم مسووليت داريم. به خدا قسم ما غافل هستيم. والله قضيهاي که دل پيغمبر اکرم را امروز خون کرده است، اين قضيه است. داستاني که دل حسين بن علي را خون کرده، اين قضيه است.»
توصيه جنابعالي به مجالس عزاداري در اين زمينه چيست؟
«اگر ميخواهيم به عزاداري حسين بن علي ارزش بدهيم، بايد فکر کنيم که اگر حسين بن علي امروز بود و خودش ميگفت براي من عزاداري کنيد، ميگفت چه شعاري بدهيد؟ آيا ميگفت بخوانيد نوجوان اکبر من يا ميگفت بگوييد: زينب مضطرم الوداع، الوداع؟! چيزهايي که من (امام حسين) در عمرم هرگز به اين جور شعارهاي ذلت آور تن ندادم و يک کلمه از اين حرفها را نگفتم.
اگر حسين بن علي بود ميگفت: اگر ميخواهي براي من عزاداري کني، براي من سينه و زنجير بزني، شعار امروز تو بايد فلسطين باشد شمر امروز [شارون] است شمر هزار وچهارصد سال پيش مرد، شمر امروز را بشناس.»
منبع:
برشي از آثاراستاد مرتضي مطهري در قالب مصاحبه، حسين هوشمند