طلوع آفتاب
ولادت
اشاره
از قرنهاى پیش تا کنون، دانشمندان و فرزانگان زیادى از سرزمین مقدس جبل عامل برخاستهاند که هر یک افتخارى بس بزرگ براى اسلام و مسلمیناند. فقهاى نامدار و سرشناسى همچون محقّق ثانى، شیخ لطف اللَّه میسى،شیخ بهایى، شهید اول، شهید ثانى، علامه سید محسن امین و سید عبدالحسین شرفالدین عاملى - رضوان اللَّه علیهم اجمعین - از آن دیارند.
شیخ حرّ عاملى که خود از مفاخر بنام جبل عامل است، مىنویسد:
از بعضى استادان بزرگ شنیدم که در یکى از روستاهاى جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد مجتهد در تشییع جنازهاى شرکت داشتند. شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود 15 است؛ در صورتى که این منطقه از نظر وسعت 1100 دیگر کشورها را تشکیل داده است.
شهید اول که به دیدارش مىرویم و خوشهچین زندگى پربارش خواهیم بود، از این خطّه مقدس و فقیه پرور است.
طلوع خورشید
سال 734 قمرى است. جبل عامل، این سرزمین مبارک و مرتبط با فلسطین و قُدس به خود مىبالد. گویا حادثهاى اتفاق افتاده است، حادثهاى بس بزرگ و شادى بخش. خورشیدى از اُفق شهرک جزّین درخشید که همه جا را نورانى کرد.
اینک به دور از هر پیرایه و وصفى به روایت تاریخ گوش دل مىسپاریم:
نامِ آسمانىاش: محمد
لقب: شهید اول
پدر: ابومحمد مکى، ملقب به «جمالالدین» یا «شرفالدین».
مادر: بانویى از آل مُعیه، زنى از خاندان علوى در عراق.
جدّ: شیخ محمد، ملقّب به «شمسالدین».
زمان ولادت: 734 سال پس از هجرت پیامبر اسلام(ص) به مدینه.
مکان ولادت: شهرک جزّین در جبل عامل.
تبارنامه
شهید اول از فقهاى نامورى است که پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند. وى در خاندانى زندگى کرد و تربیت شد که همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت بلند در نشر معارف اسلامى داشتند و از مدافعان واقعى اهل بیت عصمت و طهارت: به شمار مىآمدند.
تبارنامه شهید به چهار قبیله هَمدان، اوس، خزرج و مطّلب متصل است که بزرگترین و مقدسترین قبایل عرب در صدر اسلام بودند و به هر کدام از جهتى منتسب است.
انتساب وى به قبیله هَمدان و حارث هَمدانى، از ناحیه جدّه مادرى است. به قبیله «خزرج» از طرف جدّه پدرى منسوب است و ممکن است از طریق سعدبن عُباده باشد. از سوى پدر به قبیله «بنىالمطّلب» منسوب است. از این رو به لقبهاى شریف، مطّلبى و هاشمى مشهور گشت. و از جهت مادر نیز از تبار سعد بن معاذ است، چنانکه در نوشته دختر شهید است که: آقاى ما، خورشید دین و آیین، از جهت مادر به سعد بن معاذ رئیس قبیله «اوس» منتسب است.
آغاز تحصیل
«شهید اول» دوران کودکى را در زادگاهش «جزّین» سپرى نمود و در محیطى آکنده از معنویت و روحانیت، در موقعیتى استثنایى رشد کرد. وى از آغاز کودکى، از هوش و استعداد سرشارى برخوردار بود و بیش از اندازه به فراگیرى دانش و رسیدن به فضایل اخلاقى و معنوى علاقه داشت. او تا 16 سالگى در وطنش بزیست و از محضر پدر بزرگوارش که استادى فاضل واز بزرگان اساتید اجازه به شمار مىرفت، مقدمات علوم دینى و فقه را آموخت. در این مدت نیز از محضر عموى پدرش «شیخ اسدالدّین صائغ جزّینى» بهره کافى برد و مقدمات علوم ریاضى را فراگرفت.
علامه سید محسن امین مىنویسد:
شیخ اسدالدین صائغ، دانشمندى بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضى تخصص و مهارت داشت.
ازدواج و فرزندان
محمد بن مکى عاملى با کنیه «ابوعبداللَّه» و لقب «شمسالدّین» که پس از شهادت به شهید اول معروف گشته؛ با دختر استاد و عموى پدرش، شیخ اسدالدین صائغ جزّینى، ازدواج کرد.
همسر وى علاوه بر اینکه دختر دانشمندى چون اسدالدین صائغ جزّینى است، بانویى فقیه و دانشمند بوده است که به «امّ على» مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بود و شهید به دیگر زنها دستور مىداد که در مسائل شرعى و مشکلات مذهبى به او مراجعه نمایند.
ثمره این پیوند مبارک، سه پسر و یک دختر گردید که همه آنان از ابرار و فرزانگان بنام شیعى بودند و از نسل آنها دانشوران و چهرههاى علمى برازندهاى برخاستند که در علم و تقوا و فضیلت و بزرگواریهاى اخلاقى و انسانى شهرت فراوان داشتند.
رضىالدین ابوطالب محمد، بزرگترین فرزند شهید، دانشمندى فاضل و والا مقام بود که از پدرش و ابن مُعیه و دیگر محدّثان حدیث نقل مىکند.
ضیاءالدین ابوالقاسم على، فرزند دیگر شهید، شخصیتى بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزکاران و صالحان جاى داشت که از پدر و دیگر استادان حدیث، روایت نقل مىکند و محمد بن داوود مؤذن عاملى، از او حدیث نقل مىکند.
فرزند دیگر شهید اول، جمالالدین ابومنصور حسن است که از محققان و فقهاى برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازه نقل حدیث مفتخر گردید.
دختر شهید، امالحسن فاطمه است که به «استاد حدیث» معروف است و بانویى پاکدامن و عفیف و در شمار بانوان فقیه و دانشمند یاد شده است. علما و اساتید بزرگ از او به نیکى یاد کردهاند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش، ستایش مىکرد و به زنان دستور مىداد که او راالگو و اسوه خویش قرار دهند و در مسائل شرعى و عبادى به وى مراجعه کنند.
شهید ثانى مىگوید: من نوشته سید بزرگوار تاجالدین ابن مُعیه را دیدم که به استاد ما شمسالدین محمد بن مکى (شهید اول) و دو فرزندش محمد و على و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روایت داده بود.
منبع:سایت حوزه نت
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه