از تنهايي در ميام

وقتي تنها هستم مثل يک کاکتوس تک و تنها در يک صحراي بزرگم... وقت تنهايي طوري رفتار مي کنم که انگار ناراحت نيستم. دلم نمي خواهد اين همه ناراحت باشم. تلفني با مامان بزرگم حرف مي زنم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از تنهایی در میام

وقتی تنها هستم مثل یک کاکتوس تک و تنها در یک صحرای بزرگم...

وقت تنهایی طوری رفتار می کنم که انگار ناراحت نیستم. دلم نمی خواهد این همه ناراحت باشم. تلفنی با مامان بزرگم حرف می زنم. موقعی که مامان فقط به خواهر کوچولویم می رسد احساس تنهایی می کنم. اما وقتی که خواهرم از من می خواهد به او غذا بدهم و با او بازی کنم دوباره احساس می کنم که تنها نیستم.

وقتی که همه ی بچه ها بازی می کنند اما من مجبورم توی کلاس بمانم و مشق هایم را تمام کنم، احساس می کنم تنها مانده ام. اما خیلی زود کارم را تمام می کنم و از کلاس بیرون می روم تا با دوستانم بازی کنم.

بعضی وقت ها شاید احساس تنهایی کنی، حتی اگر دور و برت آدم های زیادی باشند. مثلا وقتی که هیچ کس با تو بازی نمی کند. یا اولین روزی که به مدرسه ی تازه ای می روی یا توی یک مهمانی که هیچ کس را نمی شناسی.

موقعی که احساس تنهایی می کنم، کتاب هایی را که دوست دارم می خوانم یا به برنامه ی مورد علاقه ام نگاه می کنم. گاهی هم به دیگران کمک می کنم، این کار به من کمک می کنم که دیگر تنها نباشم.

سعی می کنم یک دوست تازه پیدا کنم تا کمتر احساس تنهایی کنم. همیشه یک دوست خوب برای مواقع تنهایی خیلی به درد می خورد.

 

مهدیه زمردکار

بخش کودک و نوجوان تبیان


مطالب مرتبط:

منم می خوام کمک کنم!

بهترین باش

می خواهم زود خوب شوم

کدوم بهتره ؟

من بچه با ادبی هستم

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت