مردگان باغ سبز چه ماجرایی دارد؟

باید بدانید که این رمان بنا به دلایلی توقیف شد! و همین چند روز پیش مدیر انتشارات سوره‌ی مهر از انتشار رمان توقیف‌شده‌ی محمدرضا بایرامی با اعمال یک‌سری اصلاحات و توضیحاتی در مقدمه خبر داد. ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردگان باغ سبز چه ماجرايي دارد؟

محمدرضا بايرامي عمده آثارش يا از روستا است يا از دفاع مقدس. علت اين امر هم آن است که بايرامي از روستاست و در روستا بوده. در اواخر دوره دبستان خانواده‌اش روستا را ترک مي‌کنند و به تهران مي‌آيند. هنوز خاطرات کودکي در ذهنش وجود دارد و براي همين در ابتدا بيشتر براي کودکان قلم زد و رمان هاي موفقي از جمله «به دنبال صداي او»،«سايه ملخ» و«کوه مرا صدا زد» که توانست ضمن ترجمه به زبان آلماني دو جايزه ارزشمند ادبي کبراي آبي سوئيس و خرس طلايي آلمان را 20 سال پيش به دست آورد را براي کودکان و نوجوانان نوشت. بايرامي با نوشتن رمان «پل معلق» خودش را در کسوت يک رمان نويس بزرگسال نشان داد و اکنون هم با رمان «مردگان باغ سبز» که بسياري از نويسندگان از جمله رضا اميرخاني آن را بهترين رمان سالهاي اخير مي دانند توانسته خودش را به عنوان يکي از نويسندگان مطرح ثابت کند.

 

حال مي خواهيم اندکي درباره "مردگان باغ سبز" محمدرضا بايرامي بگوييم:

 

و ماجراي اين کتاب؟

محمدرضا بايرامي درباره ايده اثر خود چنين مي گويد:

  1. " در واقع ايده اوليه «مردگان باغ سبز» اولين بار به يک خاطره خيلي دور برمي‌گردد. خاطره‌اي که مادرم شاهد آن بوده است و در سال‌هاي گذشته مرتب براي ما نقل مي‌کرد و آن خاطره هم به زماني برمي‌گردد که حزب دموکرات آذربايجان وقتي شکست مي‌خورد و به هزيمت مي‌رسد در حال عقب‌نشيني به سمت مرزهاي شوروي هستند که دو نفر از اين‌ها گذرشان به روستاي ما به نام لاتران در پاي کوه سبلان مي‌افتد و يکي از اين‌ها براي تهيه آب و غذا به سمت روستا مي‌آيد، در آن شرايط بلوايي که در فضا حاکم است. در اين شرايط يکي از آن‌ها کشته مي‌شود به همان شکلي که در کتاب ذکر شده است و کشنده هم بعدها ذکر مي‌شد که لباس سوراخ کشته شده که جاي گلوله بود را مي‌پوشيد و پز مي داد که من يک فرقه‌اي را کشتم. به هر حال اين خاطره در ذهن من بود و ساليان سال با آن زندگي کردم و به نوعي مي‌توان گفت که شروع قضيه اين بود. ضمن اينکه در يک سير کاملي از تاريخ آن دوره من با اسناد و مدارک و شاهدان زنده چون حادثه به گونه‌اي است که هنوز کاملاً به فراموشي سپرده نشده و در اذعان شفاهي مردم منطقه نقل مي‌شود و بخش عمده کار من چون داستان‌نويس هستم تخيل بود. از در هم آميختن اين‌ها داستان شکل گرفت."

در ابتدا و به نوعي در پيشاني کتاب بايرامي، از دوستانش همچون احمد دهقان، رضا اميرخاني و داود غفارزادگان براي خوانش کتاب پيش از چاپ تشکر کرده است که نکته‌اي بسيار مهم است يعني نويسنده‌اي همچون بايرامي با سابقه و هويتي تثبيت شده باز هم هنگام انتشار يک کتاب تنها به ذوق و سليقه خود بسنده نمي‌کند و مي‌خواهد از تمام امکانات مشاوره‌اي براي ارتقا محتوا و انتشار اثري بهتر استفاده کند.

«مردگان باغ سبز» اگرچه رماني تاريخي است و برخورد سه نسل (نوه، پدر و پدربزرگ) با يک رويداد تاريخي را نشان مي‌دهد اما جمله‌اي که بايرامي در آغاز فصل نخست کتاب نوشته به نوعي يک تضاد رندانه و آگاهانه با درونمايه کتاب را ايجاد مي‌کند: «اين داستان همان قدر به واقعيت نزديک است که پلنگ سر کوه به ماه بنابراين، همه حوادث، اماکن، اسامي و شخصيت‌هاي آن خيالي است هرچند که واقعي به نظر برسد و يا تاريخ هم از آنها به همين شکل نام برده و ياد کرده باشد.»

همانطور که پيشتر اشاره شد، قالب اين کتاب رمان است با مضموني اجتماعي سياسي.

اين رمان داستان خبرنگاري به نام بالاش را تعريف مي کند که ابتدا در بازار تبريز دوره گرد بوده و در عين حال شعر هم مي سروده که با شاعر مشهوري آشنا مي شود و به راديو راه پيدا مي کند و در روزنامه هم به کار خبرنگاري مشغول مي شود .

اين رمان وقايع خودمختاري آذربايجان در دوره محمد رضا پهلوي و مبارزه بين قشون شاه و حزب توده را برسر مسئله آذربايجان و انتخابات دوره پانزدهم مجلس را روايت مي کند .

بالاش که حس خبرنگاري و کنجکاوي اش برانگيخته مي خواهد از آذربايجان به زنجان و از آنجا به قزوين برود تا از اوضاع و احوال و پيشروي قشون با خبر شود . در ميان راه اتفاقاتي مي افتد که مانع رسيدن او به قزوين مي شود .

داستان پانزده سال به جلو مي رود و به پسرکي مي پردازد که بي کس و تنهاست و پدرش را در دو سالگي از دست داده است و با فردي به نام ميران زندگي مي کند. پسرک با دوره گردي آشنا مي شود و جريان زندگي اش عوض مي شود .

رمان دائما بين اين دو دوره روايت مي شود و از دوره اي به دوره اي مي رود و ذهن کنجکاو خواننده را با خود همراه مي کند .

گزيده اي از متن کتاب :

همه مشغول کاري هستند که تکراري است. يعني يک بار ـ در سال‌هاي دور يا نزديک ـ انجام شده، اما شايد خوب انجام نشده و براي همين هم دوباره بايد انجامش داد. يعني بايد باز هم مرده‌ها را برگرداند به سر جاهايشان، يعني به قبرهاي خيسشان که ـ بي‌نظم و ترتيب و بي‌آن‌که به فکر مردم باشند ـ از آن‌ها زده اند بيرون و هيچ هم فکر نکرده اند که اگر شصت پاي يکي رفت وردست گل و گردن آن ديگري، آن‌وقت تکليف چيست و چه کسي بايد جوابگو باشد؟ گيريم که سيل آمده و همه چيز را ويران کرده، اما اين‌که دليل نمي‌شود. آمده که آمده. خيلي‌ها مي‌آيند و مي‌روند. اما نقل فقط از کساني باقي مي‌ماند که سر جاي خودشان نبوده باشند.

و اما ...

بايد بدانيد که اين رمان بنا به دلايلي توقيف شد! و همين چند روز پيش مدير انتشارات سوره‌ي مهر از انتشار رمان توقيف‌شده‌ي محمدرضا بايرامي با اعمال يک‌سري اصلاحات و توضيحاتي در مقدمه خبر داد. محمد حمزه‌زاده با اشاره به اتفاق‌هايي که درباره‌ي رمان «مردگان باغ‌ سبز» محمدرضا بايرامي رخ داده است، گفت: بر روي اين کتاب اصلاحاتي زده شد؛ چون سوءتفاهم‌هايي در جامعه ايجاد کرده بود و انتشار آن با اتفاقات سال 88 مقارن شده بود و با اين اتفاقات يک‌سري مقايسه‌ها مي‌شد.

بحث‌هاي مطرح‌شده درباره‌ي جمع‌آوري و متوقف شدن انتشار اين کتاب درست نبود و بايرامي اکنون در حال نگارش بخش اول و سوم اين کتاب است و کتاب با اصلاحات و توضيحاتي در مقدمه منتشر خواهد شد.

رمان «مردگان باغ سبز» از سوي انتشارات سوره‌ي مهر حوزه‌ي هنري براي نخستين‌بار در بيست‌وسومين نمايشگاه بين‌المللي کتاب تهران عرضه شد.

 

فرآوري: زهره سميعي- بخش ادبيات تبيان


منابع:

سازمان تبليغات اسلامي

سوره مهر

جام جم

خبرگزاري دانشجويان ايران

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت