کاش بیشتر نوشته بود...

خبرها گاه سنگد می شوند و می گویند از پرواز بزرگانی که دوستشان داریم، مثل همان روزی که همه خواندیم: شمس آل احمد درگذشت ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به مناسبت درگذشت شمس‌ آل ‌احمد

کاش بيشتر نوشته بود...

خبرها گاه سنگدل مي‌شوند و مي‌گويند از پرواز بزرگاني که دوست‌شان داريم. مثل همان روزي که همه خوانديم: «شمس آل احمد درگذشت».

نامش آشنا بود، اما همواره در سکوت و انزوا بود، که اگر اين انزوا را مي‌شکست و بيشتر با ما مي‌بود شناختي گسترده‌تر از وي داشتيم. شمس آل احمد که يادگار جلال بود و رفت... نمي‌دانم شايد هميشه در سايه جلال ديديمش که کمتر مي‌شناسيم وي را. شايد انزوايش ما را دور کرد از شناخت و ارتباط بيشتر با وي. اما فارغ از همه اينها شمس را بزرگان خوب مي‌شناسند و به خاطر دارند مردي را که خودش، قلمش و زندگي‌اش آرام بود. قلمش را ايجاز بود و طنزي که ايجاز استادانه موجود در کلامش را همراهي مي‌کرد و مي‌شد آنچه ما مي‌خوانيم.

آثاري که از وي به جاي مانده گرچه اندک و انگشت شمارند، اما آنچه که به نگارش درآورده از لحاظ مضمون و محتوا عميق و در خور توجه است، چنانچه اغلب نويسندگاني که قلم، بيان و شيوه‌اي بکر دارند بيش مي‌خوانند و کم مي‌نويسند. عرصه کمتر شناخته شده توانايي او، پس از پيروزي انقلاب، قدرت سخنوري، قوت استدلال و بيان گرم و گيرا، و تاثيرگذار او بود.

گزارش‌هاي هنرمندانه و شيواي شمس که از خاطرات و سفرهايش ‌نگاشته است شيرين و جذاب است و مي‌توان گفت از ديگر نقاط قوت نوشته‌هايي است که از اين نويسنده به جاي مانده است، چرا که شيوه دقيق گزارش نويسي‌اش همراه شده با نثري پخته و پيراسته و قلمي شيوا و جذاب که مخاطبان خود را در مسير آنچه بيان مي‌کند مي‌کشاند.

 اگر جلال هم سن و سال امروز من بود قيافه‌اش شبيه من بود. او خودش هم تحت تاثير جلال بود و اين مسئله در صحبت‌هايش مشخص بود.

شمس‌الدين سادات آل‌احمد، فرزند آيت‌الله سيد احمد طالقاني و برادر مرحوم جلال آل‌احمد، در تيرماه 1308 هـ.ش در تهران به دنيا آمد. پس از اتمام دوره متوسطه در رشته‌هاي ادبيات، فلسفه و علوم تربيتي موفق به اخذ مدرک ليسانس از دانشگاه تهران شد. وي همچنين داراي مدرک ديپلم فيلمبرداري از دانشگاه سيراکيوز آمريکاست. شمس پس از پيروزي انقلاب اسلامي مدتي در روزنامه‌هاي اطلاعات و کيهان و مدتي نيز در شوراي سرپرستي صدا و سيما فعاليت داشته و در سال 1359 طي فرمان حضرت امام خميني(ره) به عضويت در شوراي‏ انقلاب فرهنگي منصوب شد و تاکنون نيز به کار نويسندگي و پژوهش اشتغال داشته است تا اينکه در سن 81 سالگي در گذشت. کار شاخص و برجسته شمس آل‏احمد در زمينه تصحيح متون که مي‏توان از آن به‏عنوان الگويي موفق از پژوهش و تصحيح آثار خطي گذشتگان نام برد، «طوطي‏نامه» يا «جواهر الاسمار» است که 31 سال پيش منتشر شد. طنز پنهان در آثارش، جاذبه‏اي دارد که خواننده را با خود همدل مي‌کند و همراه مي‏برد. اين ويژگي‏ها به‌ويژه در آثار سال‏هاي اخير وي، بيشتر نمايان است. در کارنامه نه چندان بلند وي نام آثاري چون «گاهواره»، «عتيقه»، «مجموعه قصه قدمايي»، «سير و سلوک»، «از چشم برادر» و «حديث انقلاب» به چشم مي‌خورد. «سير و سلوک»، «از چشم برادر» و «حديث انقلاب» در زمره مهم ترين آثار به جا مانده از وي به حساب مي‌آيند، کتاب «حديث انقلاب» که دربردارنده مجموعه مقالات و سخنراني‌هاي شمس آل احمد است از سوي انتشارات سوره مهر تجديد چاپ خواهد شد. اين کتاب مجموعه‌اي دو جلدي است از توليدات دفتر ادبيات انقلاب اسلامي حوزه هنري بوده نخستين بار سال 1372 منتشر شده بود و هم اکنون در مراحل پاياني انتشار چاپ دوم به سر مي‌برد. نويسنده کتاب، که از شخصيت‌هاي مطرح انقلاب اسلامي ايران است در اين کتاب خاطرات و نظريات خود را در خصوص رخدادهاي انقلاب اسلامي بيان مي‌کند. از چشم برادر، کتابي است خوش‏پرداخت، جذاب، پروپيمان و در 11 بخش با 78 عکس و طرح و سند و در معرفي هرآنچه به نوعي به زندگي و مرگ زنده ياد جلال آل احمد مربوط مي‌شود. از خاندان و خانواده تا تولد و نشو و نما، آثار و آرا، سير و سلوک، القاب، پاتوق‏ها و نيز نظرياتي در باره شيوه نويسندگي جلال و سرانجام، مزار و وصيت آن عزيز. شمس، کتاب خويش را از مرگ جلال آغاز کرده است، آيا به اين خاطر که مرگ آن بزرگ سر آغاز زندگي و تولد دوباره او در ذهن و زبان همه مردم ايران بود؟ يا به اين جهت که مرگ جلال را مشکوک يافته و با توجه به مشاهدات خود و رواياتي که از ديگران شنيده، به اين نتيجه رسيده که عوامل رژيم با نقشه‌اي حساب شده جلال را به اسالم کشانده و با طرح توطئه‏اي، او را کشته‏اند. فرضيه‏اي که ديگران براي ابطالش، دليلي ندارند.

بخش دهم کتاب «پراکنده‏ها»، به پنج مصاحبه نويسنده با نشرياتي چون: اميد ايران، جوانان، ميزان، کيهان فرهنگي، کيهان هوايي و سوره در سال‏هاي 58 تا 68 اختصاص يافته است. «سير و سلوک» نيز، سفرنامه شمس آل احمد به آلمان و اسپانيا در شهريور و مهر 1364 است. نويسنده در مقدمه کتاب شرح مي‏دهد که اين سفرنامه، جلد دوم و سومي هم دارد که به ترتيب به نيکاراگوا و کوبا اختصاص يافته است؛ اما اين هر دو اثر را در بازار کتاب و کتابخانه‏ها و حتي نزد نويسنده نيز نيافتيم! کتاب از سه بخش مجزا تشکيل شده است: ايران، آلمان و اسپانيا. شمس آل احمد در اين اثر، 80 صفحه از مطالب کتاب را به ايران، 80 صفحه به آلمان و 234 صفحه باقي‏مانده را به گزارش اسپانيا اختصاص داده است.

 

دور از فضاهاي شبه روشنفکري

جواد محقق درباره وي مي‌گويد: شمس آل‌احمد از چهره‌هاي ادبي روزگار خودش بود و پس از انقلاب هم با دور شدن از فضاهاي شبه روشنفکري و همگامي با مردم، هم‌مسيري خودش را با جلال نشان داد و نشان داد کسي است که جرات تصميم‌گيري‌هاي برخلاف جريان شبه‌روشنفکري را دارد و لااقل اين درس را از جلال آموخته است.

وي بيان مي‌کند: آثار وي در زير نام و سايه جلال مورد غفلت و بي‌توجهي قرار گرفته است و جا دارد که اين آثار به‌طور مجزا مورد تامل قرار گيرد گرچه دوستدارانش انتظار داشتند آثار بيشتري تاليف مي‌کرد.

محقق درباره گفت‌وگويي که سال‌ها پيش با شمس آل احمد انجام داده بود توضيح مي‌دهد: در سال‌هاي آخر دهه گذشته مصاحبه‌اي از زاويه مرور سابقه معلمي‌اش در مدارس کشور با وي داشتم که در زمان سردبيري‌ام در «رشد معلم» منتشر شد و در آنجا زندگينامه کاملي از زبان خودش همراه با خاطراتي از زندگيش آورده شده است که آن گفت‌وگو بعدها همراه با چند گفت‌وگوي ديگر توسط انتشارات مدرسه در قالب مجموعه «ياد ماندگار» به چاپ رسيد. وي در پايان مي‌گويد: البته شايد با وقوع انقلاب ديگر ضرورتي براي نگارش آثار بيشتر نديد ولي بهتر بود که دست به نگارش آثار جديدتر مي‌زد. به راستي که کاش شمس بيشتر نوشته بود تا قلم پرقوت وي آثار بيشتري را براي ما به جا مي‌گذاشت. نويسندگي يادگار جلال بود و حالا نيز چشم ما....

 

يادگار جلال

محمدعلي گوديني درباره وي مي‌گويد: گرچه شمس آل احمد نيز در ادبيات ايران جايگاه خود را دارد ولي همواره تحت تاثير نام جلال و در سايه او بوده است. از آنجا که بيشتر نگاه‌ها به آثار شمس اينگونه بود که انتظار داشتند آثاري در حد برادرش خلق کند به همين دليل آثار وي به‌طور مستقل و آنگونه که بايد و شايد نمود پيدا نکرد و شايد اگر او برادر جلال آل احمد نبود آثارش به تنهايي جايگاه بهتري مي‌يافت.

وي با بيان اينکه شمس يادگاري بود که ما را به ياد جلال مي‌اندازد توضيح مي‌دهد: او خودش را از لحاظ قيافه به جلال نزديک مي‌دانست و مي‌گفت: اگر جلال هم سن و سال امروز من بود قيافه‌اش شبيه من بود. او خودش هم تحت تاثير جلال بود و اين مسئله در صحبت‌هايش مشخص بود.


زينب مرتضايي‌فرد

تهيه و تنظيم: مهسا رضايي- ادبيات تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت