مولوی از منظر اندیشمندان جهان

در این نوشتار که ترجمه ای است از منابع مختلف، تعدادی از اندیشمندان جهان از مولانا این نام آورترین شاعر و اندیشمند ایرانی در روزگار کنونی، سخن گفته اند. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مولوي از منظر انديشمندان جهان

مولانا، اسطوره آزاد انديشي در ادبيات جهان

اين ايام بهانه اي است تا اندکي از شخصيت ادبي، عرفاني و انديشه اي او سخن بگوييم و در اين نوشتار که ترجمه اي است از منابع مختلف، تعدادي از انديشمندان جهان از مولانا اين نام آورترين شاعر و انديشمند ايراني در روزگار کنوني، سخن گفته اند.

پروفسور اريک جئو فاري (مولانا شناس سرشناس آمريکايي):

در سال‌هاي اخير اشعار، انديشه و ديدگاه‌هاي مولانا در غرب، به شدت گسترش يافته و محبوبيت فراواني کسب کرده است. شاعري که همچون آفتاب روشن، درخشان و تمام ناشدني است. بي ترديد نمي‌توان سروده‌هاي او را، به زمان خاصي محدود کرد. زيرا مولانا و انديشه‌هاي وي بازتابي از شرايط روزگار معاصر است. او در نهايت آزادگي تلاش دارد تا خودآگاهي را در سرشت خوانندگانش تقويت کرده و به نگاه و نگرش آن‌ها به زندگي و هستي، سمت و سو دهد. سروده‌هاي آهنگين و موسيقايي وي آکنده از حيرت، شگفتي و پرسش‌هاي فلسفي است. پرسش‌هايي که به زيباترين و دل انگيزترين وجه، انسان را از دلبستگي‌ها مي‌رهاند و به ترديدهاي تشويش آلود فلسفي وي ، معنا مي‌بخشد. بي‌شک مولانا در بيشتر سروده‌هاي بي بديلش، ستايش خرد را در خدمت مدنيت و خودباوري قرار مي‌دهد.

آلن داگلاس (استاد دانشگاه جورجياي آمريکا):

مولانا علاوه بر اين که بر علوم اسلامي ‌تسلط و چيرگي خاصي دارد، در ارائه و بيان عقايدي که تا حد زيادي با ايده‌هاي هستي شناسانه غرب همخواني دارد بي همتاست. به نوعي مي‌توان او را شاعر، حکيم و فيلسوفي دانست که نماد آزادانديشي ديني است. زيرا در سروده‌هايش پيوسته تلاش دارد تا خود و ديگران را از قيد قوانين انعطاف ناپذير دنيوي برهاند.

وي در مقام يک شاعر و اديب، مروج ارزش‌هايي رنگ باخته چون دوستي، محبت، عشق، وفاداري، حقيقت و پيمان داري است. به همين سبب مي‌توان مدعي شد سروده‌هاي مولانا با برخي از بهترين اشعار غربي هماوردي مي‌کند و حتي گاه از آن‌ها پيشي مي‌گيرد. اين شاعر و حکيم نامدار انگار از پيش با زندگي و فلسفه غربيان آشنايي داشته است. به همين سبب نيز در مغرب زمين در مقايسه با ديگر شاعران پارسي گو، از محبوبيت و شهرت بسزايي برخوردار است. وي در بيشتر سروده‌هايش با زبان و بياني سرشار از عشق و آزادگي، ارزش‌هاي فلسفي و اخلاقي زندگي را ترنم کرده است.

ايرما گاراپين (استاد دانشگاه آخن آلمان):

آلماني‌ها دلبستگي و علاقه فراواني به مولانا، سروده‌ها و انديشه‌هاي وي دارند. او شاعر صلح و دوستي است. زيرا در بيشتر اشعارش، انسان‌ها را به مدارا، گفت و گو، عشق و معنويت فرامي‌خواند.

او در سروده‌هايش که سرشار از نوعي حس دلنشين است خواننده اش را، به سفري احساسي و عرفاني دعوت مي‌کند. سفري براي ابراز عشق، صلح و دوستي. شايد به همين سبب است که مثنوي وي در سال‌هاي اخير، جزو پرفروش ترين کتاب‌ها، در آلمان بوده است. مولانا شاعر، عارف، فيلسوف و انديشه پردازي است که نزد بيشتر انديشمندان، فرهيختگان و عموم مردم آلمان، جايگاهي بس والا دارد.

سروده‌ها و بيان ادبي وي آن چنان بي آلايش، ساده، به دور از تکلف و بي پيرايه است که همگان را شيفته حکايت‌هاي موزون، دلنشين و تاثيرگذارش کرده است.

رابرت بيلاي (شاعر و منتقد ادبي مشهور آمريکايي):

مولانا در جهان اسلام به همان اندازه محبوب، مشهور و يگانه است که «ويليام شکسپير» در جهان ادبيات انگليسي. بي ترديد هر خواننده غربي با خواندن سروده‌هاي وي شيفته حلاوت، عمق انديشه سرشار از عرفان و معنويت مولانا مي‌شود. در حقيقت اشعار مولانا نوعي افکار عرفاني، ديني و فلسفي است که با کشش و دلربايي خاصي، خواننده اش را به شور، وجد، هيجان و نشاط مي‌آورد و به او فرصت انديشيدن درباره زندگي و هستي را مي‌دهد. اگر امروز جهان غرب تا بدين حد شيفته مولانا، سروده‌ها، افکار عرفاني و نگرش هستي شناسانه وي شده، به اين خاطر است که نحوه بيان او به نحو شگفت انگيزي موشکافانه، منطق پذير، سرشار از قريحه و آزادانديشانه است.

شاعران ايراني ديگري ازجمله حافظ و سعدي که شهرت جهاني فراواني هم دارند، از دوستي، عشق، وارستگي و ايمان سخن گفته اند. اما بي شک هيچ يک از آنان جايگاهي هم شأن و هم تراز مولانا ندارند.

بيل مايرز (شاعر، منتقد ادبي و روزنامه نگار آمريکايي):

چنين به نظر مي‌رسد که فهم مفاهيم و آموزه‌هاي اسلامي‌، بدون شناخت مولانا و سروده‌هايش به سختي امکان پذير است. به همين سبب است که نمي‌توان منکر رنگ و بوي جاودانگي سروده‌هاي مولانا شد. آرامش، جذبه، شيفتگي، خودآگاهي و عشق، در تک تک ابيات او موج مي‌زند. اشعار او را نمي‌توان فقط از يک وجه، مورد تفسير قرار داد.

زيرا در عين پيوستگي ظاهري، سروده‌هايي چند لايه اند. اشعاري که معنويت، اخلاق، وجد، سرور و آزادگي را با هم دارند. مولانا در عين اندوه و درد، از شادي و شور و سرزندگي سخن مي‌گويد.

همان گونه از موهبت ايمان مي‌گويد که از لذت دلدادگي و شيفتگي . بيان نکته سنج، ظريف، بي همتا، آهنگين، سليس و منحصر به فرد، سروده‌هاي به دور از تکلف و پيچيدگي مولانا را زبانزد جهانيان کرده است.

اکنون بيشتر خوانندگان اشعار و حکايات وي، خود را در دنياي مولانا شريک مي‌دانند. انگار که سال‌هاست مولانا در ميان آن‌ها بوده و با آنان زندگي مي‌کرده است.

ارنست رنان (پژوهشگر ادبي کانادايي):

بي شک مولانا در نهايت ايجاز و با بياني ساده و بي آرايه، فلسفه زندگي و هستي را، در سروده‌هايش به بهترين وجه ممکن بازتاب مي‌دهد. به گونه اي که گستره وسيعي، براي جولان فکري خوانندگانش فراهم مي‌آورد.

او هيچ نيازي نمي‌بيند که اشعارش را، با ايهام، اشاره، پرده پوشي و کنايه به مخاطب عرضه کند. عطر افکار فلسفي و عرفاني مولانا در قالب مثنوي‌ها و حکايت‌هاي صريح و بي پيرايه، در سراسر جهان پراکنده شده است. او شاعري است که همانند هيچ کس، جز خودش نيست.مولانا در نگرش، ايده پردازي و فلسفه اش، به حقايقي اشاره مي‌کند که کمتر شاعري در غرب به آن‌ها توجه کرده است. وي در قالب مفاهيمي‌چون وجد، سرور، شک، حيرت، مرگ، دوستي، صلح، آرامش و گريز از علايق دنيوي، در سروده‌هايش به نحو تاثيرگذاري به بازتاب پريشاني‌ها، رنج‌ها، اضطراب‌ها، ترس‌ها و نااميدي نسل امروز مي‌پردازد. در حقيقت سخنانش ترانه‌هايي تکان دهنده است. سروده‌هايي که انسان گمگشته کنوني را از حيرت و سرگرداني مي‌رهاند.

ويليام ساروت (مدير انتشارات آکسفورد انگلستان):

پس از گذشت قرن‌ها هنوز هم سروده‌هاي دلنشين، جذاب و تاثيرگذار مولانا، نزد شاعران روشنفکر غرب و اروپا زمزمه مي‌شود. سروده‌هايي که به سبب چيرگي و تسلط وي بر ادبيات، عرفان، اخلاق، معنويت و فلسفه، هرگز طراوت و تازگي خود را از دست نمي‌دهند. بي ترديد نمي‌توان نقش و تاثير مولاناي پارسي زبان را در جهان علم، فلسفه و ادبيات ناديده پنداشت. سروده‌ها، انديشه‌ها و تفکرات فلسفي مولانا، او را به عنوان اسطوره آزادانديشي در ادبيات جهان، جاودانه و ماندگار ساخته است. از طرفي سادگي، سلاست، سلامت و صراحت، به سروده‌هاي وي نزد جهانيان، محبوبيتي دوچندان بخشيده است.

کلمن بارکز (شاعر و مترجم آمريکايي اشعار مولوي):

مولانا يک آموزگار و مرشد است که سروده‌هايش همچون بارقه اي، اکنون سراسر جهان را درنورديده است. او نه تنها يک شاعر که حکيم، عارف و فيلسوفي دريادل و بي پرواست. نگاه و نگرش او به جهان پررمز و راز، از وي چهره اي بي همتا ساخته است که بر شهرت و محبوبيت او در غرب مي‌افزايد.وي با توجه به آرايه‌هاي ادبي زيباترين ترانه‌ها و غزليات را سروده است که تاثيري بي مثال، بر خواننده اش مي‌گذارد. مولانا از آن گونه آموزگاران است که با هرکس، به اقتضاي ظرفيتش سخن مي‌گويد. «رابرت بيلاي» مجموعه اي از اشعار او را به من داد و به من گفت: «اين سروده‌ها در اين قفس پرپر مي‌زنند. آزادشان کن.» من هم هفده سال وقت گذاشتم و با دقت و ظرافت، به ترجمه آن‌ها پرداختم. نقش مولانا در ادبيات، همچون «شکسپير» است.

مولانا نماد آزادي انديشه، خيال و قدرت خلاقيت است. برخلاف نظر برخي غربيان تمامي‌سروده‌هاي مولانا، درباره جذبه و حيرت نيست. برخي از آن‌ها به شرايط اجتماعي بشر در روزگار معاصر هم اشاره دارد. به گمان من وجد و سرور، ماهيت اصلي سروده‌هاي مولانا را شکل مي‌دهد. زندگي و وارستگي در نظر وي، دلپذير و موهبتي بي بديل است. بيشتر مخاطبان مولانا آدم‌هايي هستند که دوست دارند در نوعي حالت حيرت و جذبه به سر ببرند. سروده‌هاي عرفاني مولانا اين شايستگي را دارد که جاي خالي معنويت و اخلاق را در غرب پر کند. امروزه مولانا در جهان، به عنوان بنيان گذار فلسفه هستي و زندگي شناخته مي‌شود.

رابرت براون (استاد دانشگاه U.C.L.A آمريکا):

سروده‌هاي مولانا، سرشار از خلاقيت است. جذابيت و تاثيرات معنوي و مذهبي اشعار وي، بيشتر خوانندگان آمريکايي را شيفته خودساخته است.

نگرش و ديدگاه فلسفي- عرفاني و اشعار سرشار از حيرت، شور و جذبه وي، همچون دريچه اميدي است که افقي جديد را فراروي غربيان تشنه حقيقت گشوده است. سروده‌هاي مولانا را نمي‌توان به سادگي تفسير کرد و به شيوه روزمرگي به آن‌ها نگريست.براي درک و فهم ايده و تفکر مولانا، بايد به سلاح عرفان و اخلاق مجهز شد. در بيشتر سروده‌هايش مي‌توان دعوت او را، به آرامش و صلح سراغ گرفت. بي شک فلسفه زندگي -آن هم زندگي سرشار از عشق- در اشعار مولانا موج مي‌زند.

دکتر استفانو پالو (مولوي شناس و استاد دانشگاه ونيز):

سروده‌هاي مولانا، فرازماني و فرامکاني است. انديشه‌هاي انسان دوستانه و فلسفه انسان گرايانه وي، رمز اصلي ماندگاري سخنان او در ميان دوستدارانش، در سراسر جهان است.مولانا در بيشتر سروده‌ها و حکايت‌هايش انسان‌ها را به صلح، گفت وگو، دوستي، مسالمت و آرامش فرامي‌خواند. از نظر وي جهان صحنه خويشتن داري، قناعت و انسان دوستي است.

به همين سبب انديشه و سخن مولانا بر دل هر خواننده اي از هر سرزمين و با هر فرهنگي خوش مي‌نشيند. زيرا در سروده‌هاي وي نشانه‌هايي فراگير از فضيلت‌هاي اخلاقي و انساني آشکار است.

بي شک مي‌توان برداشت‌هاي متفاوتي از اشعارش داشت. برداشت‌هايي اخلاقي، فلسفي، اجتماعي و عرفاني. حکايات او سرشار از تخيل، رويا، درد، حسرت، شادي و اميد است. مولانا به انسان، هستي و روزگار نگاهي خوش بينانه دارد. انسان در هر جاي جهان، با خواندن اشعار مولانا دوست دارد با دل کندن از دلبستگي‌ها، به نوعي وارستگي برسد که با خود آگاهي همراه باشد.

پائولو کوئيلو (نويسنده سرشناس برزيلي):

من معتقدم که مولانا آموزگاري است که در نهايت درايت و هوشمندي، درس‌ها و تجربه‌هايش را به رايگان به ديگران مي‌بخشد. بايد اعتراف کنم که به سبب علاقه وافرم به مولانا، در نگارش بيشتر داستان‌هايم ازجمله «کيمياگر، که تحت تاثير سخنان، سروده‌ها، حکايات و آموزه‌هاي اين بزرگ مرد عارف مسلک بوده ام استفاده کرده ام؟

مولانا تنها يک شاعر، حکيم و فيلسوف نيست. وي چون گنجي است که انگار قرار نيست تمام شود. امروزه محبوبيت مولانا در ميان خوانندگان آثار ادبي غرب، به چنان درجه اي رسيده است که براي شناخت خويش، زندگي و نجات از بحران سرگرداني و پريشاني روزگار معاصر و رسيدن به صلح و آرامش روحي، تنها به سروده‌هاي او پناه مي‌برند.

 

نويسنده: مترجم- احمد صبريان

تهيه و تنظيم : بخش ادبيات تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت