بدگمانی به خدا

بدگمانی؛ نگاهی جاهلانه و غیراخلاقی به انسان، جهان و آفریننده هستی است که با افزودنش انسان را گرفتار فشار روحی و خفقان نموده و سرانجام همچون کرم پیله، راه تنفس را بر خویش می بندد و خود را به دست خویش زندانی و محکوم به مرگ می سازد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بدگماني به خدا

يَا أيُّهَا الَّذينَ ءَامَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِيراً مِّنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَيَغْتَبَّ بَّعْضُکَم بَعْضاً أَيُحِبُّ أحَدُکُمْ أَن يَأکُلَ لَحْمَ أخِيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتَمُوهُ وَاتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَّحِيمٌ[1]؛ «اي کساني که ايمان آورده ايد، از بسياري از گمان ها بپرهيزيد که پاره اي از گمان ها گناه است، و جاسوسي مکنيد، و بعضي از شما غيبت بعضي نکند؛ آيا کسي از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ از آن کراهت داريد. [پس] از خدا بترسيد، که خدا توبه پذير مهربان است».

بدگماني يک بيماري روحي رواني است که اگر انسان به درمان آن نپردازد، خود و ديگران را با مشکلات اجتماعي و زوال ارزش هاي اخلاقي مواجه مي سازد.

بدگماني؛ نگاهي جاهلانه و غيراخلاقي به انسان، جهان و آفريننده هستي است که با افزودنش انسان را گرفتار فشار روحي و خفقان نموده و سرانجام همچون کرم پيله، راه تنفس را بر خويش مي بندد و خود را به دست خويش زنداني و محکوم به مرگ مي سازد.

 فرازي از نامه امام علي (ع) به مالک اشتر:

«...همانا بخل ورزي و بزدلي و آزمندي، اخلاقيات متفاوت و گوناگوني است که در بدگماني به خدا جمع شده است».

بدگماني به خدا

بدگماني به خدا ريشه ي سقوط انسان هاست. در آيه 23 سوره فصلت چنين آمده است: ... وَذلِکُمْ ظَنُّکُمُ الَّذِي ظَنَنتُم بِرَبِّکُمْ أرْدَکُمْ فَأصْبَحْتُم مِّنَ الْخَسِرينَ[2]؛ «و همين بود گمانتان که درباره ي پروردگارتان برديد؛ شما را هلاک کرد و از زيان کاران شديد».

در حديث شريف نبوي ص از جمله بزرگ ترين «کبائر» بدگماني در مورد خدا ذکر شده است؛ و حال آن که خوش گماني به خدا بهاي بهشت است.

«أکبر الکبائر سوء الظن بالله»[3]؛ «فإنّ حسن الظن بالله ثمن الجنة».[4]

اگر ايمان عامل آرامش و احساس خير و نيکي و زيبايي و برنامه ريزي و نظم و هدف داري و مهرباني حاکم بر سراسر هستي است، سوء ظن به خدا نشان «نشناختن» و «بد شناختن» خدا و اراده حاکم بر آفرينش است. جهان بر پايه ي حکمت و رحمت و مهرورزي و احسان و اکرام الهي پديد آمده است و آيه هاي مهرباني و نعمت گستري و قدرت و حکمت او در جاي جاي زمين و زمان و زندگي و مرگ انسان و جانوران پيداست. بدگماني به اهداف و قوانين و حرکت هاي جهان هستي نشان نداشتن و ضعف و کمبود ايمان است. و چه زيباست تعبير پيشواي مؤمنان حضرت علي (ع) که فرمود: «لاَ إيمان مع سوء الظنّ[5]؛ همراه با بدگماني، ايماني وجود ندارد» و نيز: «لا دين لمسيء الظن[6]؛ شخص بدگمان [به خدا] دين ندارد».

رذايل اخلاقي و رفتارهاي بيدادآميز اجتماعي، ريشه در فقدان و فقر ايمان به خدا دارد که بدون ايمان و پرستش خداي يگانه، اتحاد و انسجام جامعه ي بشري خواب و خيالي بيش نيست؛ چرا که به ميزان حاکميت ميراث فطري توحيد و تعاليم پيام آوران الهي بر جامعه ي بشري، اتحاد و برادري و هم دلي و هم فکري مقدور است و وحدت جهاني و اتحاد بين المللي جز بر مدار و محور توحيد و قوانين الهي امکان پذير نيست.

در نامه ي امام مؤمنان همه ي تاريخ به مالک اشتر چنين آمده است:

«... فَإنّ البُخْلِ وَالْجُبْنَ والحِرصَ غَرائزُ شَتّي يَجمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بالله[7]...؛ همانا بخل ورزي و بزدلي و آزمندي، اخلاقيات متفاوت و گوناگوني است که در بدگماني به خدا جمع شده است».

ريشه ي اختلافات مالي و حقوقي در زندگي بشر، حرص و بخل و ترس و بيم بي جا نسبت به شرايط آينده است و همه ي اين رذايل اخلاقي ريشه در بدگماني و سوء ظن نسبت به خداي بزرگ دارد. با تقويت ايمان، اخلاق و رفتار جامعه اصلاح مي شود، و بدون اصلاح بنيادي فکري‌ فرهنگي، ديگر اصلاحات مشکل اختلافات را حل نخواهد کرد.

انواع بدگماني به خدا

در قرآن شريف بدگماني نسبت به دانش الهي[8]، قدرت الهي[9]، صداقت الهي[10]،امداد و رأفت الهي و نيز درباره اخلاق و رفتار پيام آوران الهي[11] مطرح شده است. بي اعتمادي به وجود خدا، و يگانگي او، بي اعتمادي به صفات کمال و جلال الهي، و بي اعتمادي به وعده هاي الهي، ريشه ي بيماري هاي اخلاقي و رفتارهاي وحدت شکن در قلمرو جامعه است. براي نمونه؛ ظلم بزرگ ترين مانع اتحاد و هم بستگي جامعه ي بشري است که از فقدان و ضعف ايمان به عدل الهي سرچشمه مي گيرد. عقايد درست و جهان بيني واقع بينانه؛ يعني ايمان به اصول عقايد ديني، شرط زندگي در فضاي آرام و امنيت و عدالت و احسان و مهرورزي است. هرچه پيوند انسان ها با خدا استوارتر باشد، زمينه ي اتحاد و انسجام و برادري، پايدارتر خواهد بود. امام صادق(ع) در حديثي فرمود: «حسن الظن بالله أن لاترجوا إلاّ الله ولاتخاف إلاّ ذنبک[12]؛ خوش گماني به خداوند اين است که تمام اميدت به خدا باشد و جز از گناه خويش نترسي».

بدگماني نسبت به بندگان خدا

بدگماني به انسان ها ناشي از نوعي برداشت نادرست، فريب خويشتن و متهم کردن ديگران است که به دنبال آن دروغ گفتن به خويشتن که سبب غم و غصّه بي جهت و بر عهده گرفتن بار گناه ديگران مي شود را خواهد افزود.

برخي تحليل هاي سياسي از گفتار و رفتار و عملکرد جناح ها و اشخاص مخالف، مولود بدگماني و سوءظن است که در روابط اشخاص و گروه هاي مؤمن، بذر جدايي و درگيري مي پاشد.

وقتي به ايمان و عقايد اسلامي افراد و جناح ها ـ هرچند مخالفان و رقباي سياسي خويش ـ اطمينان داريم، تحليل سخن و کار آنان براساس بدگماني، کاري منطقي و مشروع و مفيد نيست. اميرالمؤمنين (ع) فرمود:

«ضَعْ أمرأخيک عَلي أحسَنِهِ حَتّي يأتِيَکَ مِنْهُ مَا يَغْلِبُک، ولاَتظُنَّنْ بِکَلمَةٍ خَرَجَتْ مِن أخيکَ سُوءاً وَأنْتَ تَجِدُلَهَا، فِي الخَيْرِ مَحْمِل[13]؛ کار برادر ديني خويش را بر بهترين حالت حمل کن، تا وقتي که ديگر راه چاره اي نداري و به سخن برادرت بدگمان مباش تا وقتي که احتمال هدف خير و خوبي در آن وجود دارد».

در روابط اجتماعي مسلمانان تا آن جا که امکان دارد، حق بدبيني و سوء ظن نداريم؛ مگر آن که وابستگي فرد، گروه يا دولتي به کفار اثبات شده باشد.

رسول خدا (ص)؛ با تأکيد بر پاسداري از اخوت ديني و تحکيم پيوند مسلماني مي فرمايد:

«أُطلُب لأخِيکَ عُذراً، فإن لَم تَجِدْلَهُ عُذراً فَالْتَمِس لَهُ عُذر[14]؛ براي گفتار و کرداري که از برادرت سر مي زند، عذري بجوي و اگر نيافتي، عذري بتراش».

بدگماني در روابط دولت و ملت

اعتماد متقابل دولت و ملت يکي از بزرگ ترين نيازهاي امت اسلامي است. پيوند استوار دولت و ملت و انسجام و اتحاد مديران و مردم، مهم ترين پشتوانه ي موفقيّت و زمينه ساز خدمات متقابل و مايه ي عزّت و اقتدار مسلمانان است. در سايه ي انقلاب اسلامي، دولت ايران اسلامي، مردمي شد و مردم صاحب دولت. وحدت و الفت و عشق و اعتماد و احسان در روابط دولت و ملت حاکم گرديد و تا روزي که دولت مردان در شعار و عمل براساس احکام و قوانين الهي عمل کنند، اين اعتماد و محبت و هم فکري و هم کاري وجود دارد و عزّت و اقتدار از آن دولت و ملت خواهد بود. حسن ظن مردم به دولت، تحمّل مشکلات را بر دولت مردان آسان مي نمايد. اميرالمؤمنين(ع) به مالک اشتر فرمود: «... وَاعْلَم أنَّه ليس شيءٌ بِأدعَي إلي حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعيّتِه مِنْ إحْسَانِه إلَيهم، وَ تَخْفِيفِه المَؤُونَاتِ عَلَيهِم وَتَرْکِ اسْتِکْراهِهِ إيّاهُم عَلي مَالَيسَ لَهُ قِبَلَهُم. فَلْيَکُن مِنکَ فِي ذلِکَ أمرٌ يَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ الظَّنَّ بِرَعيَّتِکَ، فإنَّ حُسْنُ الظَّنِّ يقطَعُ عَنْکَ نَصَباً طويلاً و ...؛[15] بدان به راستي چيزي همانند: 1. احسان حاکم به مردم، 2. کاهش هزينه ها بر دوش مردم، 3. و نخواستن چيزي به ناحق از آنان، موجب حسن گمان حاکم به مردم نمي شود؛ از اين رو چنين روشي را برگزين که مايه ي خوش بيني تو به جامعه خواهد شد و خوش گماني رنج بسياري را از دوش تو بر مي دارد».

بدگماني؛ نگاهي جاهلانه و غيراخلاقي به انسان، جهان و آفريننده هستي است که با افزودنش انسان را گرفتار فشار روحي و خفقان نموده و سرانجام همچون کرم پيله، راه تنفس را بر خويش مي بندد و خود را به دست خويش زنداني و محکوم به مرگ مي سازد.

و نيز در همين عهد نامه مي فرمايد:

«... وَلْيَکُنْ أبعَدَ رَعِيَّتِکَ مِنکَ، وَ أشنَأهُمْ عندک، أطلبُهُمْ لِمَعايِبِ النَّاس؛ فإنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً، الوالِي أحقُّ مَنْ سَتَرهَا، فَلاَتَکشِفَنَّ عَمّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا؛ فإنّمَا عَلَيْکَ تَطهِيرُ مَاظَهَرَ لَکَ، واللهُ يَحکُمُ عَلي مَا غَابَ عَنْکَ...[16]؛ بايد دورترين مردم از تو و منفورترين آنان نزد تو، کسي باشد که عيوب مردم را جست و جو مي کند. در مردم، برخي عيب هاست، که والي بيش از هر کس بايد آن را بپوشاند؛ بنابراين از عيوب پنهاني مردم پرده برداري مکن، تو فقط بايد به پاک سازي عيوب آشکار بپردازي و بخش پنهان را خدا داوري خواهد کرد».

و در ادامه مي فرمايد:

«... وَلاتَعجَلَنّ إلي تَصدِيقِ سَاعٍ؛ فإنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ، وإنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ[17]؛ در تصديق گزارش سخن چين شتاب مکن؛ زيرا نمّام، قصد خوبي ندارد؛ گرچه خود را خيرخواه و دل سوز نشان دهد».

راه کارهاي تقويت اعتماد و اتحاد ملّي

براي کاهش و زدودن بي اعتمادي در روابط دولت و ملت راه کارهايي وجود دارد که متون ديني ما بارها بر آن تأکيد نموده است، که توجه و بهره گيري از آن، ضامن افزايش خوش بيني و آب شدن يخ هاي بي اعتمادي در ارتباط دولت و ملت و هرگونه روابط اجتماعي است. تحکيم و تقويت مباني اتحاد ملّي در سايه ي رعايت و دقت در اجراي راه کارهاي مکتبي و الهي از سوي دولت و ملت امکان پذير است:

1. پاي بندي دولت مردان به زهد و ساده زيستي.

2. تعهّد قدرت مندان و ثروت مندان به تواضع و فروتني و حمايت از محرومان.

3. تقيّد مديران به بردباري و دوري از تندخويي و تفاخر.

4. جلوگيري از هرگونه جدال و مراء مکتوب و شفاهي.

5 . خودداري از سرزنش و چشم پوشي از خطاها و لغزش هاي برادران و خواهران ديني.

6 . دوري از حسادت ها و رقابت در ارزش هاي مادّي.

7. پاسداري از حرمت و آبروي اشخاص در چارچوب احکام الهي.

8 . خودداري از حضور در جايگاه هاي شک انگيز و مواضع اتهام.

9. روشن گري و اطلاع رساني نسبت به اقدامات و برخوردهاي ابهام آميز.

10. خودداري از هرگونه اظهار نظر، بدون اطلاع و آگاهي.

11. پاي فشردن بر مصالح ملي و نهراسيدن از تهديدهاي خارجي.

12. صداقت با مردم و دوري از فريب و پنهان کاري هاي بي دليل.

امور فوق بخشي مهم از روش هاي اعتمادسازي در روابط مردمي است که البته اعتماد سازي در روابط داخلي بيش از اعتماد به کفار و نهادهاي خارجي مورد نياز جامعه ي ما است.

پي‌نوشت‌ها:

[1]. الحجرات 49 : 12.

[2]. الفصّلت 41 : 23.

[3]. کنزالعمال، ح 5849.

[4]. سفينة‌البحار، ج 5 ، ص 390.

[5] . غررالحکم، ح 10534.

[6] . همان، ح 10511.

[7]. نهج البلاغه، نامه 53 .

[8] . الفصّلت 41 : 22.

[9]. الفتح 48 : 22 و الحشر 59 : 2.

[10]. يوسف 12 : 110.

[11]. القصص 28 : 3.

[12]. سفينة البحار، ج 5 ، ص 390.

[13]. ميزان الحکمة، ج 7، ص 3392، ح 11525.

[14]. همان، ‌ح 11528.

[15]. نهج البلاغه، نامه 53 .

[16]. همان.

[17]. همان.

نوشته‌ي: محمود مهدي پور

تنظيم: جهرمي زاده_دين و انديشه

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت