برهوت تخيل، بيابان حماسه

امروزه همگام با افزايش سطح كمي توليدات در سيما يكي از معضلاتي كه دامن‌گير آثار نمايشي تلويزيون است، معضل همانندي آثار و ضعف شديد فيلمنامه است. براساس همين مشكل بزرگ است كه در اكثر سريال‌هاي سيما عنصر غالب بر ناراستي پايه‌گذاري مي‌شود و در اكثر داستان‌ها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برهوت تخيل، بيابان حماسه

 امروزه همگام با افزايش سطح كمي توليدات در سيما يكي از معضلاتي كه دامن‌گير آثار نمايشي تلويزيون است، معضل همانندي آثار و ضعف شديد فيلمنامه است.

براساس همين مشكل بزرگ است كه در اكثر سريال‌هاي سيما عنصر غالب بر ناراستي پايه‌گذاري مي‌شود و در اكثر داستان‌ها در يك چارچوب اخلاقي از پيش تعيين شده قهرمان يا قهرمانان سعي مي‌كنند بر ناراستي فائق‌آمده و بر مشكلات غلبه كنند.

اين دستمايه كه در تلويزيون ايران و اكثر توليدات مناسبتي آزمون شده است، اكنون به عنصر عمومي اكثر آثار نمايشي جدي سيما تبديل شده است كه به‌خودي خود اشكالي ندارد اما با توجه به اينكه از دل اينگونه سريال‌ها ملال و دلزدگي ‌ يا مخاطرات رواني و خشونت ساطع مي‌شود، در آينده نزديك مي‌تواند اساس اعتماد مخاطبان تلويزيون را نسبت به آثار نمايشي سيما سست ‌ يا دچار تغييرات اساسي كند. اما در همين بين شواهد روشني از ميل واقعي مخاطب به تنوع ديده مي‌شود كه اتفاقا راهگشاي برنامه سازان تلويزيون است.

معمولا در ساختار آثار تصويري و تبعات آن مخاطب كم‌اهميت‌تر از آن تلقي مي‌شود كه براي وي و نيروها و اميال خود آگاه و ناخودآگاه وي برنامه‌ريزي شود.

نويسندگان سريال پنجمين خورشيد مجبورند براي اينكه از پاسخ به بعضي از پرسش‌ها طفره بروند در نهايت كل افسانه را زاييده ذهن يك نويسنده نشان دهند يا  اينكه بگويند طرف، همه اينها را در خواب ديده است. اين نكته به اين معناست كه هنوز تلويزيون ما براي پذيرش تخيل به‌عنوان عنصري سرگرم ساز آماده نيست.

 مخاطب همواره موجود دست‌و پا بسته‌اي تلقي مي‌شود كه هر چه را كه از تلويزيون به‌عنوان سريال پخش شود مي‌بيند و از بعضي استقبال مي‌كند و بعضي را هم براي اينكه بي‌كار نباشد مي‌بيند. اما اصحاب همين نگاه به مخاطب، ناگهان در برخورد با سريالي چون جومونگ به ياد مخاطب مي‌افتند كه چه اتفاقي براي وي افتاده كه چنين سريال متوسط رو به پائين كره‌اي را در اين حجم گسترده دنبال كرده و گاه اسير تبليغات پيدا و پنهانش مي‌شوند.

در ايامي كه گذشت سريال افسانه جومونگ به پايان رسيد و سريال پنجمين خورشيد به‌عنوان موفق‌ترين سريال ماه رمضان شناخته شد، براي كساني كه نگاهشان به مخاطب تلويزيون همان نگاه ساده‌انگارانه و تك‌بعدي است اين مسئله نشانگر چيزي جدي نيست اما اگر جدي‌تر به مخاطب و اميال وي در تماشا و رضايت از اين آثار بنگريم به نتايج خوبي مي‌رسيم.

معمولا در ساختار آثار نمايشي يك كشور عناصري حرف اول را مي‌زنند كه داراي ته‌نشست‌هايي در حافظه تاريخي، فرهنگ عمومي و وجدان جمعي آن ملت باشند. اين عناصر هنگامي كه در آثار نمايشي متجلي مي‌شوند باعث روشن شدن كدهاي آشنا در ذهن مخاطب شده و او را براي تماشا و لذت بردن از آن ترغيب مي‌كنند. آن چيزي كه در سريالي چون جومونگ به چشم مخاطب ايراني آشنا آمده است، حماسه‌اي است كه با سينماي حماسي دهه 50 هاليوود و با آثاري چون بن هور و ده‌فرمان خود را به تماشاگران سينما نماياند؛ ژانر پرخرجي كه روايتي مذهبي‌ يا اسطوره‌اي را دستمايه قرار مي‌داد و حديث قهرمانان و سلحشوران دوران باستان را روايت مي‌كرد.

اين ژانر اگرچه در دهه‌هاي بعدي به‌دليل پرخرج بودن فراموش شد اما با سه‌گانه ارباب حلقه‌ها احيا شده و جايگاه خود را دوباره نزد سينما‌روها پيدا كرد. اما اين ژانر چنان كه بيان شد ژانري پرخرج است و در عرصه توليدات تلويزيوني نيز بايد همراه با وسواس‌ها و ظرايف فراوان باشد. چرا كه قهرمان اين حماسه معمولا يا در تاريخ، ‌دين‌ يا در روايت‌هاي اسطوره‌اي يك ابر‌قهرمان است. در ساختار توليدات تلويزيون ما به‌رغم وجود روايت‌هاي حماسي فراوان در ادبيات ايران اما هنوز خبري از توليد چنين آثاري نيست و معدود آثار پرخرجي نيز كه توليد شده است، مثل يوسف پيامبر عنصر حماسه در آن كمرنگ و از لحاظ موضوعي دور از حوزه فكري و فرهنگي ايرانيان بوده است.

اين امر باعث وجود خلأ بزرگي در ذهن مخاطب ايراني شده است و وجود اين خلأ استقبال از آثار جايگزين هرچند ضعيف را توجيه مي‌كند.

در واقع در سينما و تلويزيون ما، حماسه در چارچوب ژانر دفاع مقدس تعريف شده است كه جايگاه خود را نزد مخاطبان و مسئولان دارد و با فراز و فرودي جاي خود را در ذهن مخاطب پيدا كرده است. اما عنصر حماسه و آثار حماسي تنها در اين چارچوب تعريف نمي‌شود و استقبال از سريال افسانه جومونگ يا امپراتور دريا ‌ يا ده‌ها فيلم سينمايي پخش شده نشانگر مقبول بودن اين ژانر در اعماق ناخودآگاه روان مخاطب ايراني‌ است كه سال‌ها با داستان‌هاي شاهنامه ‌ يا با نوعي حماسه مذهبي در تعزيه پرورده شد و از داستان سلحشوران و جوانمردان بر سر شوق مي‌آيد.

نكته ديگر، فقر و نبود عنصر تخيل و فانتزي است؛ اين عنصر كه سهم بالايي در سرگرم‌سازي‌ دارد در سينماي جهان بر چند محور اصلي استوار است. داستان جن و پريان، موجودات بيگانه و فضايي، سفرهاي جادويي در زمان و مكان و اتفاقات محير‌العقول علمي مثل جهش ژني موجودات بر اثر آزمايش‌هاي علمي از خلال همين داستان‌هاست كه آثار سرگرم ساز علاوه بر توليد سرگرمي مفاهيم جديدي را در فرهنگ و زبان افزوده‌اند و به نوعي بازتاب اضطراب‌ها و احساسات نهفته انسان غربي بوده‌اند؛ انساني كه در چنبره تكنولوژي و صنعت راهي را براي بروز تخيل و پرواز دادن آزادانه انديشه‌هاي دوران كودكي مي‌جويد.

ناگهان در برخورد با سريالي چون جومونگ به ياد مخاطب مي‌افتند كه چه اتفاقي براي وي افتاده كه چنين سريال متوسط رو به پائين كره‌اي را در اين حجم گسترده دنبال كرده و گاه اسير تبليغات پيدا و پنهانش مي‌شوند.

طبيعتا اين نوع آثار درصورتي كه خوب طراحي و ارائه شوند همواره جزو پرفروش‌ترين آثار خواهند بود.

اما همين عنصر سرگرم ساز در تلويزيون ما براي ابراز وجود با مشكلات فراواني روبه‌روست. اين‌گونه آثار به‌دليل محافظه كاري مديران همواره بايدجوابگوي معارف ارائه شده از طريق تخيل باشند، درحالي‌كه تخيل و فانتزي به خاطر توجيه ناپذير‌بودنش با علم امروز جذاب است. به‌عنوان مثال نويسندگان سريال پنجمين خورشيد مجبورند براي اينكه از پاسخ به بعضي از پرسش‌ها طفره بروند در نهايت كل افسانه را زاييده ذهن يك نويسنده نشان دهند يا  اينكه بگويند طرف، همه اينها را در خواب ديده است. اين نكته به اين معناست كه هنوز تلويزيون ما براي پذيرش تخيل به‌عنوان عنصري سرگرم ساز آماده نيست. در حالي كه حجم بالايي از آثار خارجي در اين ژانر خريداري و پخش مي‌شود و كسي هم درباره اطلاعات ارائه شده در اين آثار پاسخگو نيست. حال اگر فيلمسازي ريسك كرده و به‌دنبال توليد اثري فانتزي برود بايد جواب ده‌ها نفر را داده و آنها را اقناع كند كه با ديدن اين فانتزي كسي از راه راست منحرف نمي‌شود.

مخاطب همواره موجود دست‌و پا بسته‌اي تلقي مي‌شود كه هر چه را كه از تلويزيون به‌عنوان سريال پخش شود مي‌بيند و از بعضي استقبال مي‌كند و بعضي را هم براي اينكه بي‌كار نباشد مي‌بيند.

اين موضوع سبب شده كه اندك آثار توليد شده با عنصر فانتزي وارد حيطه كمدي شوند كه يعني همه اين حرف‌ها براي خنده است. در نهايت با نبود اين دو عنصر در ذهن نويسندگان فيلمنامه‌ها و سريال‌ها راه براي خلق داستان‌هاي متفاوت بسته مي‌شود و سريال‌هاي ايراني در دايره بسته‌اي از موضوعات همانند‌گير‌مي‌افتند. در اين دايره گاه تنها عنصر خشونت و سريال‌هاي پليسي با دستمايه جنايت و مكافات يا خيانت تبديل به ژانر مسلط مي‌شود وبا پخش سريال‌هاي پليسي خارجي اين امر تشديد مي‌شود.

درست در همين نقطه است كه سريالي مثل جومونگ سر‌مي‌رسد و تمام سريال سازان وطني را مبهوت مي‌كند كه چه اتفاقي افتاده كه يك بازيگر گمنام كره‌اي در روز عيد فطر در برنامه مناسبتي ماه عسل به‌عنوان برگ برنده رو مي‌شود و نويد پخش قسمت دوم سريالش اشك شوق بر گونه مخاطب مي‌آورد.

تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت