چه کسی باید بر ما حکومت کند؟

خواه در عصر غيبت و خواه در عصر حضور معصوم، كسانى هستند كه در حكم‏كارگزاران اويند و در استمرار امامت و ولايت او نقش دارند. معصوم، در عصرحضور افرادى را انتخاب و به او سمت كارگزارى و ماموريت مى‏دهد. او خودمى‏داند كه از چه نيروها و از چه كسانى استفاده كند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پائين‏تر از عصمت، بالاتر از عدالت

قست دوم: چه کسي بايد بر ما حکومت کند؟  

 

اشاره

اگر امامت و ولايت از آن معصوم باشد، قطعا در كار او اشتباه و خطائى وجودندارد و براى مردمى كه تشنه عدالت و تقوايندو چوب بى‏عدالتيها و بى‏تقوائيهابسيار خورده‏اند، جاى هيچ‏گونه نگرانى نيست ونه تنها جاى نگرانى نيست، كه‏جاى اميدوارى هم هست. در چنين وضعيتى همه مى‏توانند در امنيت و آسايش وآرامش كامل زندگى كنند و نيروهاى سرشار خود رادر راه خدمت‏به مكتب و جامعه‏و ميهن به كار اندازند.

خواه در عصر غيبت و خواه در عصر حضور معصوم، كسانى هستند كه در حكم‏كارگزاران اويند و در استمرار امامت و ولايت او نقش دارند. معصوم، در عصرحضور افرادى را انتخاب و به او سمت كارگزارى و ماموريت مى‏دهد. او خودمى‏داند كه از چه نيروها و از چه كسانى استفاده كند.

آنچه گذشت: قسمت اول: چرا امام زمان نمي آيد؟

 

نگاهى به روايات

در روايت آمده است كه:

«و اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامرمولاه فللعوام ان يقلدوه‏»1

«توده مردم بايد از كسى اطاعت و تقليد كنند كه فقيهى خويشتن‏دار، نگهبان‏دين، مخالف هواى نفس و مطيع فرمان خدا باشد».

ويژگيهايى كه در بالا ذكر شده، بالاتر از عدالت‏ يا حسن ظاهرى است كه در امورى‏مانند شهادت و امامت جماعت و... كافى است.

صاحب ويژگيهاى فوق، اگر معصوم نباشد، يك درجه پائين‏تر از معصوم و درجاتى‏بالاتر از عدالت است.

عالم بى‏عمل و فقيه بى‏تقوا را در اسلام ارزشى نيست. خداوند به يكى از انبياءخود وحى كرد كه به آنهائى كه براى غير دين، تفقه مى‏كنند و براى غير عمل، يادمى‏گيرند و دنيا را براى غير آخرت مى‏جويند و در پوست ميشند و دل گرگ دارند. وزبانشان شيرين‏تر از عسل و اعمالشان تلخ‏تر از صبر است، بگويد كه: با من نيرنگ‏مى‏كنند و مرا به استهزاء گرفته‏اند. آنها را چنان گرفتار فتنه‏اى كنم كه‏خردمند را حيران كند.2

و اما عدالت معمولى همان است كه رهبر عاليقدر اسلام درباره‏اش مى‏فرمايد:

«من عامل الناس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يكذبهم و وعدهم فلم يخلفهم فهو ممن‏كملت مروته و ظهرت عدالته و وجبت اخوته و حرمت غيبته‏»3

«هركس با مردم معامله كند و به آنها ستم روا ندارد و براى آنها حديث كند و به آنها دروغ نگويد و آنها را وعده دهد و خلف وعده نكند، از كسانى است كه ‏مروتش كامل و عدالتش ظاهر و برادريش واجب و غيبتش حرام است‏».

توده مردم بايد از كسى اطاعت و تقليد كنند كه فقيهى خويشتن‏دار، نگهبان‏دين، مخالف هواى نفس و مطيع فرمان خدا باشد.

دورنماى حكومت معصوم

ما نمى‏خواهيم و نبايد براى معصوم تعيين وظيفه كنيم.قطعا او در اعمال سياست و مديريت‏خود، افراد هم‏سنخ را جذب و

 غير هم‏سنخ رادفع مى‏كند. او هم جاذبه دارد و هم دافعه. خوبان و پرهيزكاران در حوزه جذب وانجذاب او قرار مى‏گيرند و بدان و بى‏تقواها از او دفع مى‏شوند. ولى در برابرقانون همگان يكسانند و هرگز تبعيضى اعمال نمى‏شود. و نااهلى بر مسند اهلى‏نمى‏نشيند. معصوم، نيكوكاران را تشويق و بدكاران را ملامت مى‏كند. اما هرگز حقى‏را از صاحب حقى سلب نمى‏كند و به غير صاحب حقى نمى‏دهد. هرچند گرفتن پوست جوى‏از دهان مورچه‏اى باشد4 . دنيا در نظرش خوارتر از برگ نيم جويده‏اى است كه دردهان ملخى باشد.5

فلسفه حكومتش همه اعتقادات و اخلاقيات و احكام شريعت است.او كسى را شايسته زمامدارى مى‏داند كه بخيل و جاهل و جفاكار و ترسو ورشوه‏خوار و تعطيل كننده سنت نباشد. چرا كه او بر ناموس و جان و مال و قوانين‏و پيشوائى مردم ولايت دارد و اگر بخيل باشد، بر جمع مال حريص است و اگر جاهل‏باشد، مردم را گمراه كند و اگر جفاكار باشد، مردم را مستاصل و پريشان سازدو اگر ترسو باشد، بر توانگران تكيه كند و مستمندان را مورد بى‏اعتنائى قراردهد و اگر رشوه‏خوار باشد، حقوق مردم را پايمال سازد و اگر تعطيل كننده سنت‏باشد، مردم را به بى‏دينى سوق دهد.6

بهترين الگوى جذب وانجذاب و تعامل، درنظام امامت اميرالمومنين(ع) بود كه خود اسلام مجسم و نمونه كامل مسلمانى بود.در گفتار قواعد آن را به زيبائى بيان مى‏كرد و در كردار، بعد از پيامبرخدا(ص) از همه كاملتر بود.

اين مساله مهم بود كه او عليرغم همه مشكلات ونامساعد بودن شرائط واوضاع و احوال و در وضعيت عصمت ناپذيرى جامعه، چندصباحى حكومت ظاهرى را بر عهده گرفت -گو اين كه در باطن، قائد و پيشواى ابدى‏امت‏بود- تا شيوه صحيح و خداپسندانه حكمرانى را به نمايش گذارد.

زان به ظاهر كوشد اندر راه حكم تا اميران را نمايد راه و حكم تا بيارايد به هر تن جامه‏اى تا نويسد او به هركس نامه‏اى تا اميرى را دهد جان ديگر تا دهد نخل خلافت را ثمر ميرى او بينى اندر آن جهان فكرت پنهانيت گردد عيان حكومت او ميزان و معيار است. بشريت‏به هر درجه و مرتبه‏اى كه از لحاظ علمى وصنعتى نائل گردد، راهى جز پيروى از او در زمامدارى و حكومت ندارد. حكومتى كه‏در عمل، گفتار و كردار او را سرمشق قرار دهد، حكومت صالحه و دولت كريمه است.

اگر پنج‏سال حكومت عدل على نبود، شايد بعضى فكر مى‏كردند كه آنچه دين‏خواسته، عملى نيست. يا اين كه دين برنامه‏اى عملى براى حكومت ندارد.

 

نوشته اي از: دكتر احمد بهشتى

تنظيم براي تبيان: گروه دين و انديشه – حسين عسگري


1- سفينه‏البحار: فقه.

2- همان.

3- على(ع) به مالك فرمود: «لا يكونن المحسن و المسى عندك بمنزله سواء ...»(نهج‏البلاغه فيض الاسلام، ص 991).

4- «والله لو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى‏نمله اسلبها جلب شعيره ما فعلته‏» (نهج‏البلاغه فيض الاسلام، ص 705، خطبه 215).

5- «و ان دنياكم عندى لاهون من ورقه فى فم جراده تفضمها»(همان).

6- «وقد علمتم انه لا ينبغى ان يكون الوالى على الفروج و الدماء والمغانم والاحكام و امامه المسلمين، البخيل...»(همان، ص 398، خطبه 131).

 

در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت