تنها چرا؟ باما باش
تنها چرا؟ باماباش
آسيبشناسي يك رفتار شخصيتي
همه مردم كم و بيش احساس تنهايي ميكنند. يكي از جنبههاي تنهايي اين است كه فرد ميپندارد خانواده يا دوستانش او را درك نميكنند و پذيراي او نيستند. بيم و نگراني ناشي از تنهايي ممكن است ريزهكاريهاي ساده زندگي را نيز تحت تأثير قرار دهد.
بيشتر انسانها از احساس تلخ تنهايي و جدايي و طرد شدگي و بيگانگي با ديگران شكايت دارند ، بعضي نيز ميخواهند تنها باشند و از قيد و بندهايي كه احساس ميكنند اجتناب ناپذيرند بگريزند ، برخي ديگر نيز به دنبال حس عروج و تعالي در تنهايي هستند و برخي ديگر از اينكه گاهي تنها باشند ، لذت ميبرند.
شايد از جمله ويژگيهاي آدمياين باشد كه گاهي در طول حياتش تنهايي را تجربه ميكند و كمتر اشخاصي را ميتوان يافت كه از هميشه تنها ماندن لذت ببرند. معمولاً روان شناسان به 3 نوع تنهايي اشاره ميكنند:
1. تنهايي اجتماعي: زماني است كه شخص از شبكهاي از دوستان و آشنايان كه با ايشان شريك زندگي شود، محروم است.
2. تنهايي موقعيتي: وقتي اتفاق ميافتد كه برخي از اوضاع و احوال زندگي فرد، سبب ميشود او خود را تنها احساس كند.
3. تنهايي عاطفي: معمولا از نارساييها در برقراري روابط صميمي ناشي ميشود. اين شكل تنهايي نه موقعيتي است و نه معلول فقدان روابط اجتماعي.
تنهايي چيست؟
زندگي بدون رابطهاي نزديك و توام با اين احساس كه مقدار و كيفيت روابط مورد آرزوي شخص بالاتر از مقدار و كيفيت روابط فعلي باشد ، تنهايي نام دارد. اما بايد توجه داشته باشيم افرادي كه ترجيح ميدهند در انزوا به سر برند تا به كار خود ادامه دهند ، مانند بسياري از نويسندگان و هنرمندان، تنها هستند ولي تنهايي برآنان لزوما صادق نيست. تنها بودن صرفا به معناي آن است كه كسي از ديگر مردم جدا باشد اما تنهايي بيشتر به احساس فرد اشاره دارد. بنابراين، تنها بودن ممكن است همراه تنهايي باشد يا نباشد.
فرد تنها احساس ميكند مورد بيمهري كامل قرار گرفته و اجازه ندارد در فعاليتهاي مشترك با ديگران شركت كند. تمايل عمومي بر اين باور است كه ديگران نگرشها و باورهاي مشتركي با ما دارند اما افرادي كه احساس تنهايي ميكنند چنين خصلتي ندارند.
اينگونه افراد علاوه بر احساس نداشتن مشابهت با ديگران، كمتر به كسي اعتماد ميكنند. شخصي كه احساس تنهايي ميكند ، غالبا اوقات فراغتش را نيز با فعاليت منفردانه ميگذراند ، ملاقات كمي با دوستان دارد ، دوستان آشناي وي نيز موقتي است و دوستان نزديك ندارد. تنهايي با عواطف منفي از قبيل افسردگي، اضطراب، غم، نارضايتي و خجالت ملازم است كساني كه افراد تنها را ميشناسند، معمولا آنان را سازش نايافته ارزيابي ميكنند.
افراد تنها با توجه به ادراك منفي از موقعيت آنان، راهبرد اجتماعي آرام و محافظه كارانهاي را در پيش ميگيرند زيرا از خطر مطرود شدن اجتناب ميورزند. اين تمايل براي خويشتنداري و سالم ماندن در روابط بين فردي، برداشتي منفي بر ديگران به جاي ميگذارد. بعكس، افراد موفق در روابط اجتماعي بيشتر مايلند كه يك موقعيت جديد اجتماعي را به عنوان چالش جالب توجه و فرصتي براي به دست آوردن دوستان جديد محسوب كنند. نتيجه اين راهبرد آن است كه گشادهرو و غيررسميباشند و در نتيجه ديگران هم واكنش مثبت خواهند داشت.
راههاي كاهش تنهايي
از آنجا كه تنهايي صرفا با گذشت زمان شدت نمييابد ، بيشتر پژوهشگران برخي از انواع مداخله فعال را براي كمك به افراد تنها موفق ميدانند. بدون اين مداخلهها، تنهايي ميتواند عقب نشيني به سمت كامروايي تخيلي، فرو رفتن بيش از حد در كار، اعتياد به الكل و مواد مخدر را براي تقليل درد برانگيزاند. در ضمن فنون مداخله موفقيتآميز، شناخت درماني و آموزش مهارت اجتماعي (به طور همزمان) بيشتر اهميت دارد.
معمولا شناختهاي افراد تنها و غير تنها متفاوت است. براي شخص تنها طرحواره از خود معمولا كاملا منفي است پس در شناخت درماني، شيوههايي براي تغيير و اصلاح اين شناختهاي منفي درباره موقعيتهاي اجتماعي طرحريزي ميشود.
افزون بر تغيير شناختهاي سازش نايافته ، تغييرات رفتاري نيز لازم است. چنان كه ميدانيم، تنهايي بنابر خصلتش با مهارتهاي اجتماعي نامناسب و نيز نگرانيها درباره فقدان مهارت اجتماعي پيوند دارد. يك راهبرد عملي اين است كه فرد تنها الگوهاي موفقيتآميز ميان فردي را در نوار ويدئو مشاهده كند، سپس مهارتهاي اجتماعي را در يك موقعيت بدون تهديد در حالي كه ضبط ميشود تمرين و نتايج آن را مشاهده كند. گاهي لازم است افرادِ فاقد مهارت اجتماعي درباره فعاليتهاي ويژه (از قبيل آغاز سخن گفتن، نشان دادن علاقه و نشاط هنگام تعامل با ديگري، احترام گذاشتن و تحسين كردن) آموزش ببينند، كه شخص قبل از مواجه شدن با موقعيت واقعي ميتواند آنها را تمرين و امتحان كند.
تبياني هاي عزيز : تنها نباشيد و از با هم بودن لذت ببريد....
منبع : جام جم - با تلخيص
مقالات مرتبط :