شهادت در جبهه ي برائت از مشرکين

شهيد سيده مهتاب نور بخش

نام پدر : سيد جلال

تاريخ تولد : 1311

 محل سكونت : قائم شهر

محل شهادت : مكه مكرمه

در سال 1312 شهيده سيد مهتاب نوربخش آهنگر كلايي فرزند سيد جلال و سيده نرجس در شهرستان قائم شهر چشم به جهان گشود . سيده مهتاب از همان كودكي مردم دوست و خوش اخلاق بود او در سال 1334 با مرد متديني به نام حاج سيد محسن كاظمي ازدواج كرد كه از اين ازدواج 9 فرزند به يادگار مانده است . از جلوه هاي بارز اخلاقي او ، اهميت بسيار زياد به برپايي نماز بود و همواره سفارشش به فرزندان اين بود كه براي زدودن خستگي بايد نماز خواند كه حلال مشكلات است و براي رسيدن به هدف بايد خور و خواب را تسليم خود كرد .

سيده مهتاب از جمله كساني بود كه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به خاطر دفاع از اسلام و حمايت از رهبري امام خميني (ره) جوانان مذهبي را جهت برپايي مراسم مذهبي در خانه اش با جان و دل مي پذيرفت . رژيم ستم شاهي كه مي خواست فرزندش را به خدمت سربازي بگمارد ،  فرزندش را از خدمت به چنين رژيم مزدوري منصرف گردانيد و فرزندانش را در اجراي فرايض ديني تشويق و ترغيب مي نمود .

در روستا شايد جزو نخستين كساني بود كه فرزندانش را به جهت اعزام به جبهه و اطاعت از فرمان امام ، تشويق كرده و برگه اي جهت رضايت نامه ي والدين مهر زده بود . پس از پيروزي انقلاب اسلامي به فرزندان چنين گفت : اطاعت از آقا ( روح الله خميني ) بر ما واجب است .

با ترغيب و تشويق وي دو پسر و همسرش عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شدند و به بازسازي منطقه عملياتي پرداختند . او در زندگي يار و ياور شايسته اي براي همسرش بود و با تلاش شبانه روزي و فروش زمين زراعتي براي انجام فرضيه ي حج ثبت نام نمود . سال 66 سال آبستن حادثه هاي تلخ و شيرين بود . سال خاصي كه به جمعه خونين انجاميد . هر چه زمان رفتن نزديكتر مي شد چهره ي مادر نوراني تر مي شد ، گاهي در عالم رويا بزرگان دين را به خواب مي ديد وبراي خانواده آن ها را تعريف مي كرد .

همواره به فرزندانش مي گفت : من از اين سفر الهي بر نمي گردم و به همه ي شما سفارش مي كنم كه سه سال برايم نماز و روزه بدهيد و همه ي شما را به يكدلي و محبت دعوت مي كنم . از آقا روح الله اطاعت و حمايت كنيد .

روز وداع فرا رسيد و او عازم سرزمين محبوب و يگانه يكتاي هستي بخش گرديد . روز ششم ذيحجه سال 1407 هجري مطابق با نهم مرداد ماه 1366 فرا رسيد روز ابراز بيزاري از بت و بت پرستي ، ستم و ستم پذيري . سيده مهتاب نزد همسرش آمد و با اشك و آه ، اجازه ي رفتن به راهپيمايي را گرفت ، همسرش گفت : اين راهپيمايي با ديگر راه پيمايي ها فرق دارد ولي او گويا مي دانست كه به ديار عشق و به ديدار حضرت دوست نايل خواهد آمد . سخنان آقاي كروبي به انتها رسيده بود كه تظاهر كنندگان آرام به سوي سه راهي شعب ابوطالب به راه افتادند ، مردان و زنان در صفوف جدا حركت مي كردند ، ناگهان حملات عمال سعودي ابتدا با ريختن آب سرد و پس از آن آب ولرم و جوش بر سر زائران شروع گرديد هر كس به سويي مي گريخت . و در دل نگران همسرش بود كم كم پس از ساعت ها درگيري تظاهر كنندگان در سه راهي شعب ابوطالب به هم پيوستند و سيد محسن ميان آتش و خون به دنبال سيده مهتاب مي گشت ، اما فايده اي نداشت .

به همراه دوستان و افراد مطلع كاروان به بيمارستان ها رفتند اما او را نيافتند. سيده مهتاب همچون جدش فاطمه ي زهرا با پهلوي شكسته ، چشمان نابينا ، دست شكسته ، مسموم از گازهاي خفه كننده بي دفاع در اوج مظلوميت به شهادت رسيده بود .

17 روز گذشت ، همسر او در كوچه هاي مدينه و مكه سرگشته و حيران سرش را به در و ديوار مي گذاشت و مي گريست و جرات ناليدن نداشت ، تا آن كه جسد او توسط فرزندانش در ستاد معراج شهداي تهران شناسايي و به پدر در مكه اطلاع داده شد . سيد محسن هنوز در حرم امن الهي بود كه در مورخ 26 مرداد ماه سال 1366 ، سيده مهتاب توسط فرزندانش تشييع و در روستاي آهنگركلاي قائم شهر به خاك سپرده شد . سيد محسن پس از دريافت خبر و آگاه شدن به اين مطلب كه سيده مهتاب را در ايران به خاك سپرده اند آه از نهادش برآمد و حسرت آخرين ديدار بر دلش ماند .و مصداق ديگري گشت از روزي خواران بارگاه قدس ملكوتي و خون پاكش سببي گشت براي عروج جانش تا پاداش خود را با لذت درك حقايق هستي دريافت كند .      

منبع:نشريه سبز و سرخ