این متن که برای اولین بار منتشر میشود، یکی از اسنادی است که در کتاب «حدیث ولایت سال ۱۳۶۸» آمده است؛ کتابی مشتمل بر مجموعه بیانات و مکتوبات رهبر معظم انقلاب اسلامی
ایام عید در جبههها، جدای از سفرههای هفت سین جنگی، فرصت مناسبی برای غافلگیر کردن دشمن بود چرا که آنها تصور میکردند اکثریت رزمندگان برای این ایام مرخصی گرفته و به شهرهای خود بازگشتهاند، از این رو زمان مناسبی برای انجام عملیات و غافلگیر سازی دشمن بود.
راوی کتاب «شانزده سال بعد» گفت: در روضه امام حسین علیه السلام وقتی شهید شفیعی گریه می کرد، بر خلاف همه که اشک های خود را با چفیه پاک می کردند، اشک هایش را به صورت و بدن خود می کشید؛ بعد از گذشت شانزده سال از شهادتش، دیدم که جاهایی که ایشان اشک ها را می کشید، سالم مانده بود.
در آستانه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، این «صدای انقلاب» بود که از حنجره شهید محلاتی به عنوان نخستین سخنگوی انقلاب، پیروزی نهضت و استقرار نظام الهی را در کشور از راه رادیو به ملت مسلمانان نوید داد.
بلاتکلیفی در خاک عراق ما را بسیار آزار میداد، چون جنگ تمام شده بود و قطعنامه هم پذیرفته شده بود. فکر میکردیم چرا باید این همه مدت در اسارت بمانیم و اصلاً اسارتمان تا کی طول میکشد. این معطل ماندنها موجب شده بود خیلیها امید خود را از دست بدهند.
وضع طوری بود که فرماندهان ارشد هم کنار بسیجیها میجنگیدند. راه نجات فتح تپههای نبعه بود. حسن باقری طرحی آماده کرد به نام «عملیات مولای متقیان» تا نیروهای ایران تپههای نبعه را تصرف کنند.
برای شناسایی پیکر احمد به معراج شهدا رفتم. پیکر پسرم را به سختی شناسایی کردم. پیکر احمد سوخته بود سمت چپ بدنش خراشهای بزرگ و ناجوری برداشته و کمی متلاشی شده بود.
حبیبالله وقتی به نماز میایستاد واقعاً تماشایی بود. با صدایی حزنآلود به نماز میایستاد و خالصانه غرق در عبادت میشد و از معبودش رستگاری، سعادت و شهادت میخواست.
هنوز در تب و تاب عملیات بودیم که خبر رسید شهر فاو به تصرف رزمندگان اسلام درآمده است. خیلی خوشحال شدیم. وقتی فهمیدم بچههای رزمنده بالای مسجد فاو عکس گرفتهاند، این تصویر تاریخی را در ذهنم مجسم کردم. فاو نمادی از شکست جبهه استکبار بود؛ فتحی که بر اثر ایمان رزمندگان رقم خورده بود.
نشست تخصصی نقد و بررسی فاز اول از اطلس پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد بعد از ظهر روز دوشنبه ۲۹ بهمن ماه با حضور مدیران، پژوهشگران و صاحب نظران در حوزه دفاع مقدس و فرماندهان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد در سالن توسعه وزارت جهاد کشاورزی برگزار شد.
دبیر بیستویکمین کنگره شعر دفاع مقدس گفت: ۸ هزار و ۴۳۹ شعر از سوی ۲ هزار و ۴۵۰ شاعر در این کنگره بررسی شد که میتوان از آنها به عنوان تکاوران فرهنگ یاد کرد.
وقتی ما با روحیات قوی این برادران مواجه شدیم همه تحت تاثیر قرار گرفتیم و بعد از گذشت سه روز تعداد آنها از ۱۰ نفر به ۱۲۱۰ نفر افزایش یافت که این امر باعث عصبانیت شدید عراقیها شده بود.
تروریستها به مغز شهید سهرابنژاد و شهید محمدزاده شلیک کرده بودند. چون میدانستند که آن دو چه فکرهایی در سر داشتند. شهدایی که میخواستند کمک حال مردم کردستان باشند. ضدانقلاب به سری شلیک کرد که مملو از سودای خدمت بود. خدا خواست این دو در کنار هم شهید شوند تا اجر مجاهدتشان مشترک باشد.
نارنجک را برداشت و خواست آن را از پنجره به بیرون پرتاب کند اما احساس کرد اگر نارنجک را بیرون بیندازد چندین نفر را به شهادت خواهد رساند که در همین حین نارنجک در دستش منفجر و دستش قطع شد و...
موقعی که تبادل اسرا انجام شد، همسرم جزو گروههای دوم بودند که به ایران برگشت. اول برای دخترم قبول کردن وجود پدرش سخت بود. میتوانم بگویم خیلی سخت. چند ماهی طول کشید تا او را قبول کند. چهرهای که از عکس پدرش دیده بود با چهرهای که از پدرش بعد از اسارت میدید، تناقض داشت.
در مجموع دو مرحله عملیات، منطقهای به گستردگی ۱۱۰ کیلومتر مربع شامل بلندیهای «پیزولی»، «تنگه چنگوله»، «تونل»، «چغا عسکر»، «عباس عظیم»، پاسگاههای شمالی «عین عبد»، «طارق»، «الرباقی»، شهرکهای «یک سایه»، «آل یاسین» و روستاهای شیخ احمدآزاد شد.