«ساجی» با «دختر شینا» تفاوت دارد

نویسنده «دختر شینا» که اثر جدیدش را به سوره مهر داده، می‌گوید: عاشق داستان‌نویسی هستم، اما وقتی وارد دنیای خاطره شدم، مدام می‌گفتم این دیگر آخرین کتاب من است و می‌خواهم از این به بعد داستان بنویسم،‌ اما خاطره دنبال من است و نمی‌گذارد داستان بنویسم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


بهناز ضرابی‎زاده، کارشناس مسئول آفرینش‎های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که تاکنون سردبیری نشریه استانی جاودانه‎ها، دبیری انجمن داستان دفاع مقدس از سال ۱۳۸۶، عضویت شورای نویسندگان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‎های دفاع مقدس، عضویت شورای انتخاب کتاب بنیاد شهید استان همدان و دبیری انجمن داستان سازمان بسیج هنرمندان را بر عهده داشته است. تألیف و چاپ بیش از ۲۵۰ اثر داستانی و ادبی در نشریات و مجلات برگزیده کشوری از دیگر فعالیت‎های ضرابی‎زاده است.

ضرابی‎زاده، برگزیده شدن در بیش از ۳۰ جشنواره داستان‎نویسی سراسری، از جمله کسب مقام اول در نخستین جایزه داستان ویژه مخاطبان کودک و نوجوان با موضوع امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، تقدیر شده در چهارمین و ششمین جایزه ادبی اصفهان، کسب مقام‎های برگزیده در هشتمین، نهمین و دهمین جشنواره مجمع خبرنگاران و نویسندگان دفاع مقدس را در کارنامه خود دارد.

بهناز ضرابی‎زاده مقام‎های اول، دوم و سوم یادواره شهدای دانشجویی کشور، کسب مقام برتر در کنگره سراسری حضرت زینب (س)، کسب مقام برگزیده در سیزدهمین جشنواره کتاب سال (سلام) برای تألیف کتاب آدم برفی، معرفی به عنوان نخبه بسیجی در سال ۱۳۸۸ توسط آموزش و پرورش و سازمان بسیج هنرمندان، داور مسابقات مختلف ادبی استانی بیش از ده مورد همکاری مجلات کیهان بچه‎ها و رشد دانش‎آموز را نیز در این کارنامه دارد.

باخبر شدیم اثر تازه‌ای از این بانوی نویسنده در مسیر نشر قرار دارد که به زودی از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار کتاب خواهد شد. «ساجی» بهانه‌ای شد برای گپ و گفت‌ با او درباره این اثر. آنچه در ادامه می‌آید، مشروح همین گفت‌وگوست که در حاشیه سفر جمعی از هنرمندان به مناطق جنوبی کشور (اردوی راهیان نور دریایی هنرمندان) انجام شده است.

تازه‌ترین اثر شما به زودی راهی بازار کتاب خواهد شد. در این مورد کمی صحبت کنید. آیا این اثر هم خاطرات دوران دفاع مقدس به روایت یک راوی است و شبیه «دختر شینا» از کار در آمده است؟

«ساجی»، عنوان اثری است که به خاطرات نسرین باقرزاده، همسر سردار شهید بهمن باقری می‌پردازد. این کتاب از سال‌های کودکی خانم باقرزاده در خرمشهر آغاز می‌شود و تا زمان جنگ در این شهر ادامه می‌یابد. چند روز ابتدای جنگ هم این خانواده در خرمشهر بودند، اما به ناچار خرمشهر را ترک کرده و مانند دیگر زنان حاضر به شیراز می‌روند، اما مردها در خرمشهر مانده و از این شهر حفاظت می‌کنند. این دفاع تا پایان جنگ ادامه می‌یابد. بانوان یا به خرمشهر و بوشهر یا در شهرهای دیگر پراکنده می‌شوند، اما راوی این خاطرات به خاطر اینکه در خرمشهر می‌ماند و کنار همسرش قرار دارد به شهرهای مختلف مثل قم، ماهشهر و آبادان می‌رود و مدتی در این شهرها سکونت دارد. او روزها و شرایط سختی را سپری می‌کند و سال‌های پایانی دوباره به خوزستان برمی‌گردد تا اینکه در ۲۹ فروردین ۱۳۶۷ سردار باقری به شهادت می‌رسد.

چقدر مانند دختر شینا این اثر از متن جنگ دور است و آیا زیست خانواده‌ها منهای جنگ جذابیتی دارد؟

اراده پولادین این زن و مهر وافر به همسرش که همواره در جنگ بود، برایم جالب بود. این اثر هم آن زنانگی را دارد؛ چون راوی زن است. تمام تلاش‌ها را برای حفظ زندگی‌اش می‌کند تا در طول جنگ خانه داشته باشد و‌ همسر و فرزندانش را گرد هم آورد. خانم باقرزاده سعی می‌کند آرامش خانه را حفظ کند، اما شما فکر کنید یک زن به ناگاه در متن جنگ قرار می‌گیرد. در همان وضعیتی که زن‌ها هم ناگهان سرباز می‌شوند. همسرش در میانه جنگ است،‌ اما این زن، خانواده را از معرکه دور می‌کند؛ هرچند خانم باقرزاده دوست دارد کنار همسرش باشد و‌ دلش می‌خواست فرزندانش در خرمشهر بزرگ شوند. تلاشش را هم می‌کند تا به خرمشهر برگردند، اما پس از سقوط خرمشهر، عزاداری‌هایی می‌کنند که در نوع خود شگفت‌انگیز است و از سوی دیگر،‌ وقتی خرمشهر آزاد می‌شود،‌ خوشحالی‌های تکان‌دهنده‌ای انجام می‌شود. چرا که آنها خونین‌شهر را پس گرفته‌اند. آنها تصمیم می‌گیرند خرمشهر را آباد کرده و زندگی جدیدی آغاز کنند، ولی جنگ این عشق‌ها را نمی‌فهمد.

در خیلی از سرگذشت‌نامه‌ها، مقطع کودکی تا شهادت روایت می‌شود و ما می‌بینیم در بسیاری از کتاب‌های دفاع مقدس، برش و قطعه پیش از جنگ، اصلا و ابدا جذابیتی ندارند، اما از مقطعی که وارد عرصه قهرمانی می‌شویم کتاب جذاب می‌شود. در کتاب شما هم راوی از مقاطع قبل از جنگ شروع کرده است؟

جالب این است که ویژگی خاص خانم باقرزاده دوران کودکی اوست.‌ او در خرمشهر زندگی مرفهی داشته و در خانواده بسیار شلوغی زندگی می‌کرده. پدربزرگ او از مبارزان دوران پهلوی بوده که برایش اتفاق خاصی رخ می‌دهد و در سانحه دریایی از دنیا می‌رود. راوی از همین‌جا افسردگی می‌گیرد و.... خانم باقرزاده در پی یک عشق است که از آن وضعیت به آرامش برسد، اما به ناگاه جنگ، اتفاقات بدتری را رقم می‌زند.

تا پیش از جنگ همه می‌گفتند خرمشهر عروس شهرهای ایران است. مردم سفرهای بسیاری به این شهر داشتند که این مربوط به پیش از انقلاب است،‌ اما پس از جنگ، تمام زیبایی‌ها از بین رفته است. چقدر سعی کردید دو تصویر از خرمشهر ارائه دهید اما در این ارائه نمانید؟

من بزرگ شده منطقه کوهستانی هستم. در همدان زندگی می‌کنم، اما بارها به خرمشهر و آبادان سفر کرده‌ام. خرمشهری‌ها اعتقاد دینی قوی‌ای دارند.‌ حتی بعد از انقلاب هم حزب‌اللهی‌های خرمشهر زیاد بودند. ما تحقیق و پژوهش‌های مکرری انجام دادیم و حتی اطلاعاتی از راوی گرفتم و سفرهای بسیاری داشتم. سعی کردم رمان‌های بسیاری بخوانم که در آنها یا نویسنده خوزستانی بود و یا کتاب‌ها درباره خرمشهر و خوزستان نوشته شده بود.

به زیست‌نامه برخی از شخصیت‌ها که رجوع می‌کنیم می‌بینیم اغلب افرادی که به قهرمان در دفاع مقدس تبدیل شده‌اند از حیث سواد و معلومات و دانش اجتماعی، جایگاه قابل توجهی نداشتند و این زحمت نویسنده را مضاعف می‌کند تا مطالعات خود را برای نوشتن درباره او و جامعه‌اش بیشتر کند. برای شما هم اینطور بود؟

بله، آداب، سنن و رسوم و موارد جزیی را مطالعه کردم. حتی نوحه‌ها و ترانه‌هایی را از آبادان و خوزستان گوش می‌کردم که اگر یک خوزستانی کتاب مرا بخواند از آن راضی باشد، ولی در طول نوشتن هیچ وقت نخواسته‌ام گزارش‌دهنده باشم. خودم پس از اتمام کار از آن راضی بودم. دختر شینا جذابیتی داشت و این کتاب هم جذابیتی دیگر که افراد بسیاری را راضی خواهد کرد. چهار سال برای نوشتن این کتاب وقت صرف کردم. خودم به شخصه ۷۰ ساعت مصاحبه گرفتم و ۲۰ ساعت مصاحبه را نیز فرد دیگری انجام داد. مصاحبه‌های ابتدایی که به بنده داده شد، ‌کلی‌گویی بود. بنابراین نیازمند مصاحبه‌های تکمیلی بودم. از این رو خودم وارد عمل شدم. خانم باقرزاده مقیم تهران بودند و من در همدان. رنج‌های زیادی کشیدم و‌ بارها این مسیر را طی کردم، اما خوشحالم که توانستم اثر خوبی ثبت کنم.

پس از انتشار کتاب «دختر شینا» توقع از شما بالا رفت. هر کتابی که منتشر کنید با این کتاب موفق مقایسه می‌شود. کتاب حاضر را چطور ارزیابی می‌کنید؟

نمی‌توان هر اثری را با دیگری مقایسه کرد. اساس هر دو کار، خاطره است، اما خاطره فردی که در بطن جنگ بوده‌ و حوادث واقع شده در کتاب «ساجی» بسیار زیاد است. هر فصل یک حادثه و خاطره تکان‌دهنده دارد و به لحاظ حوادث قابل مقایسه با «دختر شینا» نیست. در بطن جنگ بودن، خود جذابیت‌هایی دارد که فردی که جنگ را درک کرده یا شخصی که هیچ چیز از جنگ نمی‌داند، خود را در میانه جنگ می‌بیند که بسیار مهیج است.

شما در «دختر شینا» به عنوان نویسنده گاهی از واقعه‌ها جا می‌ماندید. در «ساجی» چطور؟

روایت دختر شینا ریتم تندی دارد، اما ساجی ریتم کندتری دارد و این مجال را دادم که مخاطب با کتاب زندگی کند و همراه راوی باشد. بنابراین ریتم تند دختر شینا را در ساجی نداریم. من سه کتاب گلستان یازدهم، دختر شینا و حالا ساجی را منتشر می‌کنم. در دختر شینا دوست داشتم عاشقانه‌های جنگ را با شدت بیشتری نشان دهم، در گلستان یازدهم زندگی کوتاه یک سال و هشت ماهه یک سردار را با استفاده از تکنیک‌ها ترسیم کردم، اما در ساجی زندگی طولانی است که قبل از جنگ تا سال ۶۷ به آرامی روایت می‌شود، اما باید همین آرامش چیزی داشته باشد که مخاطب را پای کار نگه دارد. تلاش کردم مطلب همان باشد که بوده و وقتی ساجی را تمام کردم، پنج بار پیش از آن کتاب را بازنویسی کرده بودم، اما هر چه تلاش و توان داشتم روی کتاب گذاشتم.

«ساجی» نام مکان یا شخصیتی است؟

بله، اسم یکی از شخصیت‌های کتاب است. جنگی که برای ما اتفاق افتاد، جزو تاریخ کشور ماست و همه دوست دارند درباره هویت و تاریخ کشورشان اطلاعات دقیقی داشته باشند. من هم سعی کردم بدون پیش‌داوری این روایت را داشته باشم. هر اتفاقی را که افتاده بود در روایت‌ها بازگو کردم. هر چند نسبت به خرمشهر تعصب دارم. نمی‌دانم من چرا اینقدر خرمشهر را دوست دارم! وقتی خرمشهر سقوط کرد ۸۰۰ کیلومتر با آن فاصله جغرافیایی داشتیم، اما در نوجوانی خودم برای خرمشهر اشک ریختم و وقتی آزاد شد به خیابان دویدم و شاهد پخش شیرینی توسط مردم و شادی آنها بودم. به عنوان یک دختر همدانی که فاصله‌ای حدود ۸۰۰ کیلومتر با خرمشهر داشت، از خوشحالی می‌گریستم. این شادی ملی را دوست داشتم. اکنون هم اگر کتابی درباره خرمشهر نوشته شده باشد، آن را می‌خوانم.

در «ساجی» جنگ تحمیلی با یک نگاه انسان‌دوستانه، روایت می‌شود. روایت خانمی است که هرگز فکرش را هم نمی‌کرده جنگ وارد خانه‌اش شود.‌ او بدون سلاح می‌‌خواهد از کیان و خانواده‌اش دفاع کند. بسیاری از اقوامش شهید می‌شوند و وقتی همه چیزش را از دست می‌دهد، همچنان در پایان کتاب به بازسازی خرمشهر امید دارد. من این حس زندگی را که مملو از امید است، دوست دارم و اگر کتابی باشد که عشق و امید در آن جاری باشد، حتما می‌خوانم تا ببینم چطور افراد سرسختانه زندگی می‌کنند.

«ساجی» چند صفحه است؟

بیش از ۱۰۰ هزار کلمه. به نظرم حجمی بالای ۲۰۰ صفحه خواهد داشت.

شما همچنان می‌خواهید کار باداستان را ادامه دهید و همیشه با یک راوی اثری را بنویسید.

خودم عاشق داستان هستم، اما وقتی وارد دنیای خاطره شدم، مدام می‌گفتم این دیگر آخرین کتاب من است. می‌خواهم از این به بعد داستان بنویسم،‌ اما خاطره دنبال من است و نمی‌گذارد داستان بنویسم. رمان «ساجی» متفاوت‌تر از خاطراتی است که تاکنون خوانده‌ام. به حدی خاطرات برایم عجیب است که برای اولین بار آن‌ها را از راوی شنیده‌ام. یک زن بدون هیچ خساستی خاطراتش را بازگو کرده و آنچه را تجربه کرده در اختیار بنده قرار داده است. من با خانم باقرزاده یک بار دیگر زندگی کردم؛ به گونه‌ای که گاهی دلم برای کتاب «ساجی» تنگ می‌شود و به آن مراجعه می‌کنم و بخش‌هایی را با خود مرور می‌کنم.

گویا ساجی را به سوره مهر داده‌اید.

بله و‌ قول داده‌اند که تا سی و دومین نمایشگاه کتاب تهران منتشر شود.

منبع: مهر
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت