درخت زرافه
داستان زیبا و دوست داشتنی با نام درخت زرافه همراه ما شوید....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
چهارشنبه 1397/11/10 ساعت 08:00
دوتا پرنده آمدند و روی شاخه لانه ساختند.زرافه خوش حال شد. لانه ی پرنده ها شد.
زرافه کم کم تشنه شد. راه افتاد و رفت. به رودخانه رسید.می خواست خَم شود و آب بخورد. پرنده ها ترسیدند.
داد زدند: درخت جان خَم نشو! لانه جان، خراب نشو!
زرافه گفت: تشنه ام. چه کار کنم؟
پرنده ها گفتند: درخت جان، خم نشو زود برمی گردیم. بعد هم دوتایی پریدند و پیش آقا فیله رفتند.
آقا فیله با گوش های بادبزنی اش خودش را باد می زد.
پرنده ها تند و تند گفتند: فیل جان، بیا به درخت جان آب بده. درخت جان تشنه است.
آقا فیله دنبال پرنده ها دوید. به درخت زرافه رسید.
به زرافه گفت: چه خوب که درخت شدی! دوست پرنده ها شدی!
بعد هم با خرطومش به درخت زرافه ای آب داد.
پرنده ها شاد شدند. دوستِ درختِ زرافه شدند.
مطالب مرتبط:
صحرایی که دنبال شتر می گشت
کلاه فروش و میمون ها
خانه ای به بزرگی یک کلاه کشی
کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: فهیمه امرالله-منبع: ماهنامه رشد کودک
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت