تبیان، دستیار زندگی

خانه ای به بزرگی یک کلاه کشی

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود، یه موشه و خرگوشه بودند که با هم دوست شدند و هوا هو خیلی سرد بود ، موشه یک کلاه کشی سرش بود و تا هر جا که دلش می خواست کش میومد، خرگوشه هم توی کلاه جا شد و حیوانات دیگر هم به خامه موشه آمدند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خانه ای به بزرگی کلاه کشی

روزی که موشه با خرگوشه آشنا شد، هوا سرد بود. موشه یک کلاه کِشی سرش بود؛ اما خرگوشه کلاه نداشت و سردش بود. موشه کلاه کشی‌اش را به خرگوشه داد. خرگوشه تشکر کرد و گفت: «کلاه تو اندازه‌ی سر من نیست.»

اما وقتی کلاه را کرد توی سرش، کلاه کشی، کِش آمد و اندازه‌ی سرش شد. همان روز موشه، خرگوشه را به لانه‌اش دعوت کرد.
خرگوشه خندید و گفت: «من که توی لانه‌ی تو جا نمی‏ شوم!» موشه گفت: «بزرگ ‏تر از تو هم جا می‌شود!»

جوجه جغده از بالای درخت پرسید: «من چی؟ من هم توی لانه‏ ات جا می‏شوم؟»
  موشه گفت: «بله بفرما!» جوجه جغده هم رفت توی سوراخ و به لانه‏ ی موشه رسید.

خرگوشه به موشه گفت: «نمی‌دانم چه کلکی زده‌ای که جوجه جغده توی لانه‌ات جا شد؛
اما من و هیچ جوری نمی‏ توانی توی لانه‌ی فسقلی‏ ات جا بدهی! کلاهت اندازه‌ام شد، ولی خانه‌ات اندازه‌ام نیست.»

 موشه گفت: «پس برو کنار، بگذار من بروم. مهمان‌ ها منتظرم هستند.»
 موشه رفت توی لانه‌اش. کمی بعد صدای خنده و شادی از توی لانه به گوش خرگوشه رسید.

خرگوشه که خیلی دلش می‌خواست توی مهمانی آن‌ها باشد، با خودش گفت: «حالا امتحان می‌کنم، ببینم چی می‌شود.» بعد اول سرش را کرد توی سوراخ، بعد هم گردن و بقیه‌ی بدنش را. راهروها تاریک بودند، اما تنگ نبودند.

خرگوشه همه جا را لمس کرد و بو کشید. هی خودش را این طرف و آن طرف تاب داد. بعد هم خندید و گفت: «ای موش بلا! باید زودتر می‌فهمیدم.»

موشه برای خرگوشه شربت آورد و گفت: «این جا تنها جای جنگل است که زمینش کِش می‌آید و باز و بسته می‌شود.»

 خرگوشه خندید و گفت: «خانه‌ات هم مثـل کلاهت، کشی است!»

مطالب مرتبط:
کلاه حصیری و دلفین
مرد کلاه فروش
ساخت کلاه لبه دار مثل آب خوردن

کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- منبع: سایت نبات
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.