کوچک شدن نقشه ی ایران

داستان جدایی بحرین از ایران

ایران بعد از صفویه روز به روز کوچکتر شد، بی تدبیری حاکمان و عدم آگاهی مردم، ایران را به تکه های زیادی تقسیم کرد که یکی از آنها از دست دادن بحرین بود!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
مردادماه سال 1350 شاه ایران نتوانست در مقابل استعمار و سیاست پیر انگلستان بایستد، محمدرضاشاه پهلوی حاضر به جدایی بحرین از ایران شد. اما قبل از این توافق و جدایی بحرین از ایران، سال ها بود که انگلستان برای بحرین دندان تیز کرده بود و از دوران رضاشاه فشار بر حکومت پهلوی می آورد تا بپذیرد که بحرین از ایران مستقل شود، استقلالی که در سایه ی انگلیسی  ها باشد و راهی برای نفوذ بیشترشان در خلیج فارس!

اما بحرین ، ننگ جدایی از بحرین به دنبال بی کفایتی پادشاهان قاجار بود، دست کمی از ترکماچای هم نداشت اما فقط شانس آوردند که زودتر رفتند تا این ننگ هم به نام قاجاری ها نخورد.

"تا هنگامی که رضاشاه بر اریکه قدرت تکیه زده بود، قضیه بحرین  کش و قوس فراوانی برای حکومت پهلوی نداشت. شاه پدر با اینکه نمی‌خواست ننگ جدایی بحرین را به جان بخرد، سعی می‌کرد دولت بریتانیا را توجیه کند که نگهداشتن این جزیره، خطری برای منافع بریتانیا به همراه ندارد. با این وجود، وی نمی‌توانست به طور علنی و با صراحت تمام اعتراض خود را به انگلیسیها اعلام کند. از این رو هیچ‌گاه از اتباع ایرانی جزیره حمایت نکرد و تنها به برخی کارهای تبلیغاتی مانند درج مقالات تاریخی درباره سابقه بحرین و تعلق آن به ایران بزرگ دستور داده بود." (1)

با خروج بریتانیا از خلیج فارس بریتانیا می خواست به گفته ی خودش مبادله ای کالا با کالا با ایران داشته باشد، ایران را تحت فشار قرار دهد که بحرین را مستقل بخواند و در عوض جزایر سه گانه عرب نشین را به ایران ببخشد، در صورتی که رفتن انگلیسی ها بیشتر از هر ماندنی در خلیج فارس بود.

"در سال 1350 یعنی هفت سال پیش از انقلاب اسلامی دولت بریتانیا قصد خود به خروج از خلیج فارس را عملی نمود. بر این اساس، محمدرضا شاه تلاش کرد تا خلأ را قدرتی که ناشی از خروج بریتانیا بود پر کند. در همین حال، شیخ‌نشینهای ساحل خلیج فارس طبق معاهدات قرن نوزدهم تحت‌الحمایه انگلستان بودند و ایران نیز بر سر حاکمیت بحرین با انگلستان دچار اختلاف شده بود. به همین دلیل بود که شاه به زعم خود دست به معامله‌ای بزرگ با انگلیسیها زد و در ازای به رسمیت شناختن استقلال بحرین ادعای حاکمیت بر جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را مطرح کرد. این در حالی بود که بر اساس اسناد تاریخی هم بحرین جزء قلمرو ایران محسوب می‌شد و هم جزایر سه گانه. با این اساس، طی شبه رفراندمی که برگزار شد شاه استقلال بحرین را به رسمیت شناخت و در عوض به "اشغال" جزایر سه‌گانه مبادرت ورزید."(2)

علم از ناراحتی از دست دادن بحرین می‌گوید: «حال من به قدری بد شد که با تب در رختخواب افتادم و سه روز طول کشید تا خوب شدم».

انگلستان با نقشه ای که برای شاه ایران کشید نه تنها مبادله ای نکرد بلکه هر دو امتیازی که متعلق به ایران بود را به صورتی کاملا فریبنده و با ظاهری آراسته از دست ایران در آورد. نام اشغال را برای جزایر گذاشت و بحرین را در سایه ی خود مستقل معرفی کرد.

با اعلام رسمی استقلال بحرین، انگلستان پایگاه نظامی اش را در خلیج فارس دایر کرد و به طور همه جانبه پشت عرب های خلیج می ایستاد تا از نفوذ ایران در منطقه جلوگیری کند.

در نهایت خود شاه و اطرافیانشان هم از این معامله اظهار ناراحتی و پشیمانی کردند و می گفتند: به علت فشار انگلستان و توافقی فریبنده قسمتی از ایران را هم چون شاهان بی کفایت گذشته از دست داده ایم.

نتیجه گیری

بحرین سرزمینی که از قرن ها پیش برای ایران بود حتی در دوران های امپراطوری ایران، بحرین تحت سلطه ی امپراطوری فارس ها بوده است، هرگز كشوری كاملاً مستقل نبود اما به علت ضعف حکومت مرکزی قاجارها و توافقات ننگینشان، انگلستان را وسوسه کرد که بحرین را در سایه ی خودش مستقل معرفی کند و حکومتی در سایه برای عرب های خلیج فارس در مقابل ایران به پا کند.

پی نوشت:
1- حکومت پهلوی و بازی در زمین انگلیس، محمدرضا چیت‌سازیان، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
2- همان
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت