گفت‌و‌گو با يکي از بازماندگان زندان دوله‌تو به مناسبت 17 ارديبهشت سالروز بمباران اين زندان

ديوارهاي دوله‌تو با بيگاري گرسنگي و تيرباران عجين بودند

خوب يادم است روز حادثه ساعت پنج صبح طبق معمول ما را براي بيگاري بردند. بعد که برگشتيم در حياط زندان مشغول گفت‌وگو با همرزمان بوديم که گفتند بايد به داخل زندان برويد. ما را داخل بردند تا موقع بمباران يک جا جمع باشيم و نتوانيم فرار کنيم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندان دوله‌تو که توسط حزب منحله دموکرات ايجاد شده بود، 17 ارديبهشت ماه 1360 توسط بعثي‌ها بمباران شد. در جريان اين اتفاق که خيلي‌ها معتقد هستند با هماهنگي ضد انقلاب و حزب بعث انجام گرفت، تعدادي از رزمنده‌ها به شهادت رسيدند. آزاده داوود خاکپور يکي از اسراي در بند دوله‌تو بود که شاهد اين اتفاق تاريخي است.
چطور شد که توسط ضد انقلاب به اسارت درآمديد؟
پنجم اسفند ماه 1359 به اتفاق مرحوم موسوي و صدرالله نوري دو تن از دوستانم براي تعمير تشکيلات مخابرات سنندج به منطقه اعزام شديم. اين تأسيسات چند روز قبل مورد حمله دشمن قرار گرفته بود. خلاصه کارمان را انجام داديم و مي‌خواستيم به فرودگاه سنندج برويم که در راه به اسارت دموکرات‌ها درآمديم. همراه ما شهيدان رمضان الهي و يزدان پناه هم بودند. نمي‌دانستيم ضدانقلاب‌ها مي‌خواهند ما را به کجا ببرند. حدود 25 روز در راه بوديم. پياده ما را اين طرف و آن طرف مي‌بردند. نهايتاً ما را به زندان دوله‌تو بردند.
اگر اشتباه نکنم دوله‌تو انگار اسم يک روستا است؟ ماجرای اين زندان چه بود؟
دوله تو يک روستايي است در شمالغرب سردشت و نزديک مرز عراق. ضد انقلاب بخشي از زمين‌های روستايي را خريده و رويش زندان را ساخته بود. زندان که چه عرض کنم يک اصطبل بزرگ بود. با سنگ و چوب يک آشپزخانه و دو تا اتاق براي زندانبان‌ها و دو تا اتاق براي زنداني‌ها ساخته بودند. حدود 50 الي 60 نفر آنجا زنداني بوديم و مثل انسان‌هاي اوليه زندگي مي‌کرديم.
در مورد سختي‌های دوله‌تو زياد شنيده‌ايم. اگر مي‌شود کمي از شرايط آنجا بگوييد.
آنجا تا مي‌توانستند از ما بيگاري مي‌کشيدند و در عوض غذاي ناچيزي به ما مي‌دادند. قوت غالب ما مقدار کمي آب، گوجه، نخود يا گندم بود که به عنوان غذا به خوردمان مي‌دادند. مرتب هم از ما بازجويي مي‌کردند. بازجويي‌ها تمامي نداشت. هر از گاهي يک تعداد هم محکوم به اعدام مي‌شدند و تيربارانشان مي‌کردند. شکنجه‌ها و فشارهاي جسمي و رواني و کمبود غذا باعث شده بود تا به مرور زمان قواي جسمي بچه‌ها به شدت تحليل برود. ديوارهاي دوله‌تو با بيگاري، گرسنگي و تيرباران عجين بودند.
گفت‌و‌گوي ما به مناسبت سالگرد بمباران دوله‌تو صورت مي‌گيرد، روز 17 ارديبهشت سال 60 چه اتفاقي افتاد؟
دوله‌تو در يک منطقه کوهستاني بود، بنابراين جنگنده‌ها نمي‌توانستند به تنهايي و با دقت ما را هدف قرار بدهند. به همين خاطر دشمن از هليکوپتر براي کوبيدن دوله‌تو استفاده کرد. خوب يادم است روز حادثه ساعت پنج صبح طبق معمول ما را براي بيگاري بردند. بعد که برگشتيم در حياط زندان مشغول گفت‌وگو با همرزمان بوديم که گفتند بايد به داخل زندان برويد. ما را داخل بردند تا موقع بمباران يک جا جمع باشيم و نتوانيم فرار کنيم. خود زندانبان‌ها هم محل را ترک کردند. خلاصه هواپيماها که آمدند و زندان را بمباران کردند، زمين و زمان به هم ريخت. من جزو مجروحان حادثه بودم. به همراه تعداد ديگري از بچه‌ها سعي کرديم شهدا و جانبازها را از زير آوار خارج کنيم. واقعاً صحنه‌هاي دردناکی مي‌ديديم. از همه جا صداي ناله و فرياد شنيده مي‌شد. حتي از روستايي‌ها هم در اين حادثه مجروح و کشته شده بودند. آن روز به قدر همه عمرمان دست و پاهاي قطع شده و پيکرها تکه تکه شده ديديم.
بعد از بمباران دوله‌تو چه اتفاقي برايتان افتاد؟ چه زماني آزاد شديد؟
بعد از بمباران دوله‌تو ما را به زندان آلواتان بردند. اين زندان توسط خود ما ساخته شده بود. حدود 37 ماه در اسارت بودم تا اينکه در سال 62 بعد از عمليات والفجر4 به همراه تعدادي از اسراي اين عمليات مبادله شديم. بعد از آزادي من دوباره به جبهه رفتم و در عملیات فاو بودم. در ضمن از همان سال 62 هم عضو سپاه شدم. مدتي در منطقه بودم تا اينکه در راديو معارف مشغول کار شدم.
گويا شما تحقيقات خوبي هم در مورد شهداي زندان آلواتان انجام داده‌ايد، اگر مي‌شود پايان گفت و گويمان را مزين به نام تعدادي از شهداي دوله‌تو کنيم.
اجازه بدهيد اينجا يادي کنيم از شهدايي که در دوله‌تو تيرباران شدند. شهيدان حسن حسن زاده، احمد مختاري، حسين يعقوبي، حسن داودآبادي، ناصر کريمي، بهروز ترابي، سيدمحمد حسيني، سعد انصاري، محمد عباسي، ابراهيم خياباني، باقر حيدري، بهرام پورحسن و. . . پورحسن استوار ژاندارمري بود که در حال بيگاري کردن تيرباران شد و به شهادت رسيد.
 

منبع: روزنامه جوان
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت