وقتی هر نگاه و گفتاری را به عشق مربوط میکنیم!
او به من نگاه کرد پس دوستم دارد!
اگر یک مرور کوتاه به دورهی نوجوانی و حتی اوایل رسیدن به جوانیمان، که با ورود به دانشگاه شروع شد، بیندازیم متوجه میشویم حداقل یکبار تجربه پدیدهای رایج به نام «معشوقه سازی ذهنی» را داشته ایم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
يکشنبه 1396/11/29
شاید برای شما و در آن موقعیت حساس سنی همچین تجاربی پیش آمده باشد که مطمئنا همینطور است. در کنار عشق نامعقول به دبیر با پدیدهای دیگری به اسم عشق همکلاسی طرف بودیم. همکلاسیهایی که با یکدیگر چنان اخت میشدند که ریز به ریز اتفاقات آیندهشان را با یکدیگر برنامهریزی میکردند. دائم سرشان توی گوش هم بود و برای هم از هر دری حرف میزدند و از این اتفاقات مشابه که باعث میشود ما به فرد مقابلمان بیش از اندازه وابسته شویم. در کنار این گروهها افراد دیگری بودند که با یک لبخند از سوی جنس مخالفشان صورتشان گُر میگرفت و چنان قلبشان تند تند میزد که مدتها طول میکشید به وضعیت عادی برگردند. گمان میکنم این مورد در بین دختران و پسران به یک اندازه یافت شود. دخترانی که وقتی متوجه نگاه پسری به خود شوند سریع فکر و خیال برشان میدارد که پسر مورد نظر به او چشم دارد و پسرانی که با خندیدن یک دختر به خود اجازه میدهند گمان کنند کاسهای زیر نیم کاسه است و لابد علاقهای در میان است.
اگر یک مرور کوتاه به دورهی نوجوانی و حتی اوایل رسیدن به جوانیمان، که با ورود به دانشگاه شروع شد، بیندازیم متوجه میشویم حداقل یکبار یکی از تجارب بالا را داشتهایم. پدیدهای رایج به نام «معشوقه سازی ذهنی». در اینجا ما بر سر خوب یا بد بودن این موضوع حرفی نخواهیم زد، چرا که تا حدودی داشتن و به وجود آمدن این حس در سن نوجوانی معمول است. اما جایی این طرز تفکرات خطرناک میشود که ما نگاه ساده لوحانهای به مسائل این چنینی داشته باشیم و به عبارتی در مقابل رشد بلوغ عاطفیمان ممانعت کنیم. اگر با همین روند فکری رشد کنیم و هر نگاه سادهای از سوی مخاطبی در ذهن خودمان را به تفاسیر عاشقانه وصل کنیم با مشکل برمیخوریم. در هر مکانی منتظر توجه هستیم، به دنبال تحسین دیگرانیم و میگردیم ببینیم که چه کسی به ما بهطور ویژه نگاه میکند. از «خود بودن خود» فاصله میگیریم. دائم منتظر تائید شدن توسط بقیه هستیم. چرا؟ چون انتظار داریم کسی ما را بهصورت ویژه تشویق و تائید کند. بعد اگر با چیزی که میخواستیم مواجه نشویم اعتماد بهنفسمان پایین میآید. به هر ترفندی دست میزنیم تا به چشم آییم. به عبارتی با یک غوره سردیمان میشود و با یک مویز گرمی. تمامی این حالات و افکار زمانی در ما ریشه میگیرند که ما با یک توهم ذهنی زندگی کنیم.
همان توهم ذهنی که از نوجوانی با ما همراه شده و با ارتباط گیری با هرکسی آن را به یک بت تبدیل میکنیم و او را در ذهن خود به صورت معشوق فرض میگیریم. شاید خودمان متوجه این اتفاقات درونی و ذهنی نشویم اما چنان در ناخودآگاهمان قوت میگیرند که به سختی میشود آن را انکار کرد. پای نگاههای سادهلوحانهای که از کودکی همراه خود داشتیم را به بزرگسالی باز نکنیم. از هر برخورد صمیمانه برداشت عاشقانه نکنیم. با هر عملی نگران تائید نشدن و رد شدن کسی نباشیم. ما همهمان به نگاه کسی خاص و زیبا هستیم. اما لزومی ندارد خودمان بگردیم و آن را پیدا کنیم. بگذارید گاهی یک سری اتفاقات ما را پیدا کنند.
منبع :جیم
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت