گوشه ای از زندگی رکن الدین مختاری؛
رکن الدین مختاری استاد موسیقی یا رئیس شهربانی قسی القلب!
چگونه می توان باورکرد که ویولنیستی چیره دست چنان که در تاریخ نقل است، بتواند افراد بیشماری را به قتل برساند و فرمان قتل دهها و صدها انسان را صادر کند؟ آیا کسی که نغمه های روح بخش بسیاری ساخته و آثار دلنوازش همواره مورد تایید بزرگان و استادان این هنر والا بوده، همان سرپاس مختار رئیس شهربانی و عامل اعدام و شکنجه شمار بیشماری از آزادیخواهان است؟ مردی با دوشخصیت کاملا متصاد و متفاوت!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ :
جمعه 1396/09/24 ساعت 10:04
به هنگام مسافرت حسين آيرم به فرنگ جهت معالجه، ركنالدين مختار رئيس كل شهرباني شد. او آخرين رئيس شهرباني رضاشاه بود و تا شهريور 1320 در اين سمت باقي بود. بنا به نوشته صدرالاشراف؛ مختار شخص بد نفس و داراي سوءنيت و شناعت اعمال بود.
زماني که رکنالدين مختار رئيس کل شهرباني شد روسيه و آلمان و انگليس در صحنه سياست ايران نقش مؤثري داشتند. در زمان تصدي او بر شهرباني کل کشور بود که قضيه کشف حجاب توسط رضاخان مطرح و عملي شد و پليس در کوچه و خيابان چادر و روسري از سر زنان محجبه برميداشت. در سال 1319 هنگامي که دکتر مصدق از سفر معالجاتي آلمان به ايران بازگشت در باغ کاشفالسلطنه توسط مأموران مختار (شهرباني) دستگير و پس از چند روز از طريق مشهد به بيرجند تبعيد گرديد.
به دنبال استعفاي اجباري رضا شاه در 24 شهريور 1320، سرپاس رکنالدين مختار هم در همان روز از مقام خود برکنار و پاسيار رادسر به کفالت شهرباني منصوب شد.با برکناري مختار جوّ خفقان از بين رفت و مردم احساس آزادي کردند. مختار كه پس از برکناري به کرمانشاهان رفته بود، توسط پليس دستگير و تحتالحفظ به تهران آورده شد. پس از تشکيل دادگاههاي مختلف در خصوص او، و وجود شاکيان متعدد و شرکت در قتل و... در عصر روز 25 شهريور 1321 اتهامات او قرائت و به زندان محکوم گرديد!! که بنا بر شنيدهها در فروردين 1327 مشمول عفو پادشاه وقت قرار گرفت!!!
ویولن همسایه
زنده یاد روح الله خالقی در کتاب ' سرگذشت موسیقی ایران ' در بخش ' ویولن همسایه ' در مورد آشنایی خود با مختاری می نویسد: شب های تابستان در آجر فرش جلوی اتاق پنج دری روی قالیچه می نشستیم. یک فانوس قشنگ هم در کنارحوض مستطیل که نمای آن از سنگ بود قرار داشت و نیمی از حیاط را روشن می کرد و عطر گل های درهم اطلسی و شاه پسند مشام جان را تازه می کرد.' پیرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ما بود که قصه می گفت ، بعد از شام روی تخت بزرگی که چندین تختخواب رویش جا می گرفت دراز می کشیدیم و پیرزن قصه را آغاز می کرد. در همین اثنا صدای ویولن از خانه همسایه به گوش می رسید. ما هم طوری به این صدا مانوس بودیم که سکوت می کردیم و گوش می دادیم و با نغمه آن ساز به خواب می رفتیم.
نوازنده ویولن یک صاحب منصب نظمیه بود که پشت منزل ما در پارک پدرش منزل داشت. مادرم برای من که تا آن موقع هنوز شکل ویولن را ندیده بودم گفته بود که این ساز شبیه کمانچه است و برای نواختن، آن را زیر چانه قرار داده و با کمانی که آن را آرشه می نامند نواخته می شود. در کودکی مکرر با نوای ویولن او به خواب رفته بودم و همیشه آرزو می کردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بنوازم.
از مادرم اجازه خواستم تا برای فراگیری ویولن نزد همان همسایه بروم. او تبسمی کرد و گفت حالا خیلی زود است. از این گذشته آقای همسایه که تدریس نمی کند و شنیدن صدای ویولنش هم برای هر کس میسر نیست. از حسن تصادف است که ما در جوار او هستیم و آهنگ سازش را گاهی می شنویم. دراین خصوص بهتر است با کسی صحبت نکنی زیرا وضع اداری او این اجازه را نمی دهد که به نام ساز زن که در اذهان مردم شغل آبرومندی نیست شهرت پیدا کند. ممکن است بفهمد و تابستان ها درهای اتاقش را ببندد که مثل ایام زمستان از صدای سازش محروم شویم. این خاطره در ذهن من ماند تا بعد از اینکه به تحصیل موسیقی پرداختم متوجه شدم که همسایه قدیمی ما رکن الدین نختاری یکی از هنرمندان سرشناس عهد خود بوده است. '
رضاشاه اعتماد و اعتقاد راسخی به مختاری داشت ؛ همین امر موجب شده بود تا او چنان فریفته و در چنبره ظلم و ستم قرار گیرد که شق انسانی هنرمندی خود را به فراموشی سپرد.
ركنالدين مختارآخرين رئيس شهرباني حكومت رضاشاه، برخوردهاي ظالمانه و خشونت بار را همچنان ادامه ميداد به طوري كه در زمان تصدي او، شهرباني به دستگاه مخوفي تبديل شده بود، چنان كه تصور ميشد اين دستگاه در قلب تمامي خانوادهها نفوذ كرده است. از جمله جنايات او كشتن زندانيان با تزريق آمپولهاي هوا و سمي توسط شخصي به نام پزشك احمدي بود.
منابع:موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی،ایرنا
مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت