مبانی حکمت مشاء (1)
مبانی حکمت مشاء (1)
اهداف اصلی:
- تبیین معنای حکمت مشاء و بیان مراد از آن
حکمت مشاء
در سنت فلسفه اسلامی چنین رایج است که حکمت را به لحاظ روش به سه گونه تقسیم می کنند:
که هر یک از این سه نوع حکمت دارای سردمدارانی است که به ترتیب افراد شاخص آن عبارتند از: ابو علی سینا که او را رئیس فلاسفه مشاء لقب دادهاند و همچنین شیخ اشراق و صدرالمتالهین.
تقسیم فلسفه به مشائی و اشراقی در عین این که یکی از تقسیمات فلسفه اسلامی است و این تقسیم حداقل از نظر تاریخ فلسفه اسلامی سابقه دیرینه ای دارد. در حقیقت اشراقیان پیرو افلاطون، و مشائیان پیرو ارسطو به شمار می روند.
همان طور که بیان شد یکی از جریانات مهم فلسفی حکمت مشاء است که این مکتب فلسفی برگرفته از آموزه های ارسطو است.
شیوه بحث در این مكتب فلسفی، تفكر برهانی و استدلال عقلی است، بدین جهت از آن به «حكمت بحثی» نیز تعبیر می كنند، و «شیخ اشراق» در مقدمه حكمة الاشراق كه طبقات فلاسفه را یادآور شده از این گروه به «حكیم بحّاث عدیم التألّه» یاد كرده است؛ یعنی حكیمانی كه در شناخت جهان، تنها از متد بحث عقلی بهره میگیرند و از روش «تألّه» (ذوق و شهود عرفانی) استفاده نمیكنند.
بنابر این تکیه گاه فلسفه مشاء بیشتر بر برهان و استدلال است ، در یک بیان ساده می توان عنصر اساسی فلسفه مشاء را این گونه توصیف کرد که از نظر این مکتب آدمی می تواند تنها از راه تفکر و استدلال بر مبنای منطق صوری به حقیقت عالم دست پیدا کرده و نسبت به آن ها معرفت مطابق با و اقع بیابد.
این درحالی است که فلسفه افلاطون و فلسفه اشراق علاوه بر استدلال، کشف و شهود نیز دارد در واقع در روش اشراقی برای تحقیق در مسایل فلسفی و مخصوصا حکمت الهی تنها استدلال و تفکرات عقلی کافی نیست، سلوک قلبی و مجاهدات نفس و تصفیه آن نیز برای کشف حقایق ضروری و لا زم است و به خاطر همین مساله است که شهید بزرگوار مرتضی مطهری فرمودند:
مناسب است نام فلسفه مشاء را فلسفه استدلالی بگذاریم چرا که بر پایه استدلال استوار است.
مرکز یادگیری سایت تبیان - نویسنده: رضا هاشمی
تنظیم: مریم فروزان کیا