فروغ اعتقادی در آثار عاشورایی کمرنگ شده است
فروغ اعتقادی در آثار عاشورایی کمرنگ شده است
سخنان عبدالجبار کاکایی و رضا رسولی درباره ی آثاری که با مضمون و موضوع عاشورا خلق شده اند.
عبدالجبار کاکایی:
طبیعی است که ادبیات عاشورایی طی دوران معاصر و گذشته از نظر زبان و فرم با هم تفاوت دارند. در دوران جدید، توجه به ظاهر شعر افزایش پیدا کرد. البته شناخت درباره واقعه عاشورا تحت تأثیر کتابهایی که به بررسی تحریفات عاشورا اختصاص دارند طی دوران معاصر بیشتر شده است.
آنچه در قدیم رایج بود، رفته رفته کمتر شده است و البته بُعد حماسی واقعه عاشورا، یعنی نسبت دادن آن به اجتماع و اهداف این قیام را در حرکتهای اجتماعی تعریف کردن، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. این رویه به خاطر آثار دکتر علی شریعتی و دنبالهروهای وی و ادبیاتی که بعد انقلاب مرسوم شد، شکل پررنگتری به خود گرفت.
واقعه عاشورا موضوعی اعتقادی و مذهبی و دینی است و تاثیرگذاری آن به نسبت نیازهای معنوی مردم بالا و پایین میرود و هر چه اسلام اعتقادی در جامعه کمتر تاثیرگذار باشد، طبیعی است که تاثیر این ادبیات نیز کمتر میشود. آنچه اکنون در مجالس عزاداری میبینیم، شور اجتماعی خوبی است که به وجود آمده و هر سال بهتر و پررونقتر میشود و مدیریت و برنامهریزی جامعه برای آن نیز بیشتر میشود.
در عین حال به نظر میرسد که فروغ اعتقادی پشت این ماجرا کمتر شده است و بیشتر تظاهرات اجتماعی است و بیم این میرود که مراسم خیابانی رفته رفته به شکار عکسهای گریزپا و مراسم خیابانی خالی از جنبه اعتقادی تبدیل شود.
دیگر اینکه تاثیرگذاری ادبیات، رابطه با اعتقادات مردم دارد که بخشی از آموزش اعتقادی از طریق منبر و مجالس روضه و وعظ به مردم منتقل میشود. از این رو به نظر میآید که چندان حرفهای ارزشمند و گرانقیمتی گفته نمیشود و تاثیر این حرفها را کمتر میتوان در روحیات مردم مشاهده کرد.
این موضوع یعنی آنکه تظاهرات روحی و روانی و شوقانگیزی در ایام تاسوعا و عاشورا انجام میشود و بعد از آن فروکش میکند و جامعه از نظر رفتارشناسی، همان جامعه قبلی است، بدون اینکه اثری از این شور خیابانی پذیرفته باشد، یعنی نه در هنجارهایش و نه در ضوابط اخلاقی و رعایت قانون و نه در ارتباطات جمعی در زندگی اثری از شور عاشورا دیده نمیشود که با همه این موارد به نظر میآید هیچ تاثیری از این هیجان خیابانی و تظاهرات بیرونی در جامعه گذاشته نمیشود.
به نظر میآید یک جای کار لنگ است و کار فرهنگی لازم است. امسال دیده شد که حرکتهایی در تلویزیون طی یکی دو برنامه صورت گرفت که خواستند جلوی افراط در مجالس عزاداری را بگیرند و کارهایی کنند.
دررابطه با وجه غالبی که در ادبیات عاشورایی دیده میشود، در حوزه داستان و شعر خیلی چشمانداز روشنی نمیبینم. شعر همه ماجرا را آن طور که واقعیت است به طور کامل بیان نمیکند. شعر با تخیل و اندکی توهم آمیخته است و نباید همه اطلاعات ما از شعر باشد. چون نگاه شعر، نگاه فلسفی و علتیاب نیست و داستان به فلسفه نزدیکتر است تا شعر.
ولی متاسفانه شعر در جامعه ما پیشتازتر از داستان بوده است. علت این بوده که علتیابی و فلسفی فکر کردن، مقداری در جامعه ما با مشکل روبرو بوده است. مثلا من در موضوع قیام عاشورا یادداشت نوشتم و دهها توافق یا عدم توافق با آن منعکس شد. مثلاً یادداشتی درباره شهادت ارادی امام حسین(ع) نوشتم که بازتاب فراوانی داشت و خیلی از افراد میگفتند این مطالب را ننویسی بهتر است و در این بحثها وارد نشو.
به نظر میآید داستاننویسی از آن حیث که وارد رابطه علت و معلولی میشود و فلسفی به مسائل نگاه میکند، کاری سخت است، اما در شعر میتوان تیر خیال و وهم را دورتر انداخت و کسی هم در این باره نمیگوید که چرا این حرف را گفتی. شعر معمولاً در جامعه ما بر داستان غلبه دارد.
رضا رسولی:
آثار عاشورایی پس از انقلاب عینیت عاشورایی هم دارد؛ یعنی آنچه مردم سالها در کتابها و اشعار شاعران و نوشته نویسندگان و بیان خطبا درباره عاشورا، جهاد، از جان گذشتگی و فداکاری و اینکه انسان در طول زندگی بر سر دوراهی حق و باطل قرار میگیرد، شنیده بودند.
این گونه ادبی در آستانه پیروزی انقلاب و پس از آن در دوران جنگ شروع شد و ادامه یافت و در دوران فتنههای منافقین و ... تاکنون که تحت فشار حملات نظامی و اقدامات تروریستی و جنگ فرهنگی و آماج حملات چندگانه هستیم، این ادبیات ادامه دارد.
با روی دادن چنین اتفاقاتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عینیت موجود در کتابها درباره وقایع عاشورا بیشتر شد؛ زیرا شعرای نسل جوان و نویسندگان و ادبا، پیش از آنکه آثارشان را خلق کنند، با عینیت آن را لمس کرده بودند؛ بر این اساس عینیت کمی تجلی بیشتر پیدا کرد و زبان هم تغییر کرد.
در رابطه با قالبهای ادبی در این زمینه، واقعیت این است که واقعه عاشورا و کربلا در حوزه داستان چنگی به دل نمیزند و نویسندگان از این بابت احساس نگرانی میکنند. جنس شعر به حماسه نزدیکتر است و پیشینه خلق شعر حماسی در کشور ما بیشتر است و از سوی دیگر، ادبیات عاشورایی، ادبیات حماسه است و شعر در این حوزه پیشگامتر بوده است.
انقلاب و عاشورا و در کنار همه آنها، واقعه دفاع مقدس، این حوزه را تقویت کرده و قاطبه شاعران ما افراد مومن و متدینی بودند که دل در گرو حق داشتند و در این حوزه متأسفانه دست داستان خالی است، به ویژه سه دهه اخیر که دوران ادبیات بعد از انقلاب است و هنوز آثار جدی در این باره دیده نمیشود و میتوان گفت که در آثار ادبی نسل جوان، آثار جدی و ماندگار دیده نمیشود یا کمتر دیده میشود.
در این باره، عوامل سرعتبخش و افزاینده یا حذف شده و یا کاهش یافتهاند. یکی از دلایل آن هم این است که در حوزه شعر آئینی و عاشورایی کنگرهها و جشنوارههای متعدد برگزار و از برگزیدگان تقدیر و تشکر میشود، ولی در حوزه داستان چنین رویکردی وجود ندارد.
افرادی همچون سیدمهدی شجاعی در این حوزه تلاشهای متعددی کرده و آثار مختلفی را خلق کردهاند، ولی این روند در میان جوانان کمتر دیده میشود.
نکتهای که جای خوشحالیاش باقی است، اینکه کسانی که وارد این عرصه شدهاند، افراد بامعرفتی بودهاند و شناخت خوبی نسبت به این موضوع داشتند. مثل سیدمهدی شجاعی که پیشکسوت ادبیات است به دلیل تعدد آثارشان.
وی به دلیل معرفت و سواد دینی و مذهبی که دارد، از منابع خوبی استفاده کرده و اسناد معتبر و مستند را مورد بهرهبرداری قرار دادند که علاوه بر زیبایی ادبی که مخاطبان تشنه را سیراب میکند، خیال مخاطب آسوده است که وقتی کتاب را مطالعه میکند، نویسنده از منابع ارزشمندی بهره برده است.
همچنین کسی مثل سنگری که در اوج حوزه ادبیات است و از سویی یک پژوهشگر است و دغدغه دینی دارند، آثارشان مستند است. از این رو در آثار افرادی که در حوزه ادبیات عاشورایی کار کردهاند، کژاندیشی برداشت یا تجلی غیرمستندی دیده نشده است و از این رو احساس خوب و دلچسبی نسبت به ادبیات عاشورایی در آثار معاصر این نویسندگان وجود دارد.
حامد محقق:
آثار پدید آمده بعد از انقلاب به لحاظ عینی و بر اساس تأملی که در بحث عاشورا به جهت نزدیکی به مقتضیات زمانه و بهرهمندی از اشارات تاریخی معاصر دیده میشود، از غنای بیشتری برخوردار هستند.
این موضوع به آن دلیل است که نقطه عطفی مثل انقلاب اسلامی وجود دارد که خود، وجهی از ظهور و بروز معاصر فرهنگ عاشوراست و در این آثار متجلی شده و کمابیش تأثیر گذاشته است.
آنچه در حوزه ادبیات پیش از انقلاب چه به معنای ادبیات داستانی و چه شعر و اساساً در حوزه قلم شاهد هستیم، گرچه نشان میدهد که آثار فاخر و قابل تأملی پدید آمدهاند و آثار ماندگار و برجستهای به شمار میروند، اما شاید بتوان گفت نسبت آنها در مقایسه با آثاری که پس از انقلاب خلق شدهاند و زمانه و واقعیتهای عینی جامعه، نسبت متعینی نبود.
این موضوع بدین معنی است که دقت در وجه عرفانی عاشورا و وجه تاریخی آن، همچنین عناصر دیگری مثل مراثی و تجلی روضهها در ادبیات کهن ظهور و بروز بیشتری داشت، اما بعد از انقلاب که فرهنگ عاشورایی به نوعی در عینیت جامعه و زندگی مردم مدخلیت متعینی پیدا کرد، یعنی در دوران نهضت و انقلاب و به ویژه در واقعه هشت سال جنگ تحمیلی، آن فرهنگ ظهور عینی پیدا میکند و باعث میشود که با زندگی روزمره مردم ملموستر شود و به همین ترتیب، در ادبیات جامعه هم شکل بگیرد.
عینیت و معاصر بودن بیشتر و ممزوج شدن با زمان و زمانه مردم را در آثار پس از انقلاب بیشتر میتوان دید. گرچه ناگفته نماند که صدور و بروز عینی این موارد در عین اینکه بیشتر میشود، گاهی نیز دچار آسیب میشود که از غنای مفهومی و ارزشهای ادبی کاسته میشود و گاهی هم آثار درخشانی در این حوزه پدید میآید.
غلبه، گسترش و تأثیرگذاری در حوزه شعر عاشورایی به نسبت ادبیات داستانی بیشتر بوده است. اساساً شعر همیشه پیشگام بوده است و اثربخشی و اثرگذاری بیشتری داشته و تاثیر و تأثر شعر با زندگی مردم بیشتر بوده است.
در واقع باید گفت که ادبیات داستانی هرگز به پای شعر نرسیده است و آن هم دلایل مختلفی دارد؛ از جمله اینکه شعر در ماهیت و ذات خود با تاریخ، روحیه و علایق فرهنگی و زمینههای فکری جامعه ما انطباق و امتزاج بیشتری داشته که در حوزه عاشورا نیز این گونه بوده است.
در همه دورانها، شعر هم پیشگام بوده و هم اثربخشی بیشتری داشته است و شاهد هستیم که در ادوار مختلف از دوران رودکی تا دوره معاصر، شعر همیشه پیشگام بوده است و این موضوع دلایل متنوع و تخصصی دارد.
آنچه را که در این باره به عنوان دلیل میشود بیان کرد، این است که شعر هم در متن و گسترش و فراگیری و ممزوج بودنش با زندگی عامه مردم بیشتر بوده و هم اینکه تلاش شاعران در این عرصه بیشتر بوده است. اگر چه در حوزه ادبیات داستانی نیز اتفاقات خوبی بعد از انقلاب درباره عاشورا افتاده است، اما هرگز ادبیات داستانی ما نتوانسته است به پای شعر برسد.
تردیدی نیست که فرهنگ، تربیت و آموزههای عرفانی و بسیاری از مقولات فکری و حتی فلسفی و نگرش و جهانبینی نسبت به هستی گرفته تا سبک زندگی و افقی که برای انسان قابل تصور است، در ادبیات عاشورایی قابلیت پرداخت دارد و میتواند وجه تعلیمی را نیز داشته باشد.
این وجه، اساس یکی از کارکردهای ادبیات است و چه بسا میشود گفت که مهمترین ویژگی ادبیات مدرن و پستمدرن و حتی در ساحت رمان، اثربخشی و اثرگذاری بر روحیه و زندگی و علایق و سلایق و چگونگی زیست فردی و جمعی افراد است و مسلماً ادبیات عاشورایی نیز از این ویژگی برخوردار است.
منبع:
ایکنا