جبهه عجین با کربلا بود
جبهه عجین با کربلا بود
هر زمان عاشوراست
تا ابد از جبهه ها آید بوی کربلا
فریاد لبیک یا اباعبدالله
کل ارض کربلا عاشورایی کن مرا
یا سید الشهدا، اباعبدالله
هر زمان ما را شور عاشوراست
سوز این دل ها ز تربت شهداست
ما با شهیدان عشق پیمان خون بسته ایم
عهد خود نشکسته ایم الحمدلله
در غوغای فتنه ها ماییم و امر ولی
ماییم و راه علی الحمد لله
هر زمان ما را شور عاشوراست
سوز این دلها ز تربت شهداست
قصه سرخ شهدا
حال و هوای جبهه ها یادش بخیر، یادش بخیر
زندگیمون با شهدا یادش بخیر، یادش بخیر
چه شور و شوقی، چه شوق و ذوقی
چه جوونایی لایقی، چه دلای پاک و عاشقی
دسته گلای رازقی، چه جوونای لایقی
صدای «هل من ناصر» امامو می شنیدن
فقط خدا رو می دیدن
دست و پای مادراشونو می بوسیدن
حلالیت می طلبیدن
بار سفر می بستنو پر می کشیدن
به بی نهایت می رسیدن
فقط خدا رو می دیدن
روزای دیدار خدا یادش بخیر، یادش بخیر
زندگیمون با شهدا یادش بخیر، یادش بخیر
حالا منو تو موندیمو، دل بی قراری
من و تو و گریه و زاری
با یه مشت خاطره و نشونه و یادگاری
چی مونده ار رفیقامون
به جز وصیت نامه هاشون
یه چفیه، یه انگشتر، یه پلاک شکسته
چند تا عکس قدیمی، که روش غبار نشسته
یه جانماز خاکی، یه تیکه پاره پیرهن
به یاد ارباب بی کفن
قمقمه ی پر از ترکش
شبیه مشک پاره اس
بگو چه فایده داره
بی شهدا دلم تنگه، پریشونه
چشام همش کاسه خونه
ای وای از این زمونه
اونا ما رو تنها گذاشتن
هوای آسمونو داشتن
انگاری که روی زمین
جایی نداشتن
ما رو تنها گذاشتن
قصه سرخ شهدا یادش بخیر، یادش بخیر
قصه سرخ عاشقا یادش بخیر، یادش بخیر
زائران کربلا
زائران جبهه ها، زائران کربلا
هر دو عزیزان، خیر النسا هستند
زائر به صحرای، کربلا هستند
یا زهرا یا زهرا
ای شهیدان السّلام، بشنوید این یک کلام
بر روی سرهاتان، سربند یا زهرا
رفتید و ما ماندیم، با کوهی از غمها
یا زهرا یا زهرا
غرق عصیان گشته ایم، دل پریشان گشته ایم
در کوله بار ما، سرمایه ی آه است
ذکر مدام ما، اَستغفرالله است
یا زهرا یا زهرا
جان ما، امر ولی، عشق ما سید علی
در یاری رهبر، ما یارتان هستیم
با راهیان نور، زُوّارتان هستیم
یا زهرا یا زهرا
راه ما راه شما، میرسد بر کربلا
آن کربلایی که، با غصّه آغشته
در آن امام ما، لب تشنه شد کشته
مظلوم حسین جانم
خواهرش بر سر زنان، مادرش نوحه کنان
غریب مادر ای، نور دو عین من
ای پاره پاره تن، بی سر حسین من
مظلوم حسین جانم
با اجازه از تفنگ
بار دیگر با اجازه از تفنگ می رود ذهنم بسوی شعرجنگ
ذوق وشوق نینوا کرده دلم چون هوای کربلا کرده دلم
بود سنگر بهترین معوای من آه جبهه کو برادر های من
در تمام سالهای عشق وجنگ مهر در سجاده ماشد فشنگ
سنگر خوب وقشنگی داشتیم روی دوش خود تفنگی داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود جبهه ما را عاشق خود کرده بود
روز کوچ کاروان از بر وبحر روز آزادی شداز زندان شهر
نفرت از هر خود ستایی داشتیم خلق وخوی روستایی داشتیم
آسمان تکبیر ما را دوست داشت هر حسینی کربلا را دوست داشت
روزها در عشق پرپر می زدیم در دل شبها منور می زدیم
داشتیم ای دوست شبهای خطر سایه ی صاحب زمان را روی سر
ابر گریه از صدای ناله بود شور پرپر گشتن یک لاله بود
گردباد خون به روی دجله بود حمله در شب دعوتی تا حجله بود
مین به میدان عبورم می کشید شیهه ی اسبی به شورم می کشید
گریه هایم آه حسرت خورده اند چکمه هایم خاک غربت خورده اند
یاد روزی که بسیجی می شدیم شمع شب های دوئیجی می شدیم
یاد روزی که در خمپاره ها جمع می کردیم پاره پاره ها
هر بسیجی اقتدا بر شمع کرد پاره های جان جود را جمع کرد
تا ابد شام پریشانی ماست داغ غربت روی پیشانی ماست
سرزمین نینوا یادش به خیر کربلای جبهه ها یادش به خیر
سر به دوش گریه ها و ناله ها چون نگریم در عزای لاله ها
فیض پرپر گشتن گل داشتیم کاش در جام بلا مل داشتیم
زخم دیدیم و پی مرهم شدیم ما به بزم عشق نامحرم شدیم
ارث ما این روسیاهی مانده است یادی از مرغان چاهی مانده است
کربلای جبهه ها یادش به خیر سرزمین نینوا یادش به خیر
غم برای نوع عنوان می خوریم رنج آب و غصه ی نان می خوریم
کاش با یاران مست دوستی باز می داد عشق دست دوستی
تا به دشت و کوه رسته شالی است تا ابد جای شهیدان خالی است
سرزمین نینوا یادش به خیر
کربلای جبهه ها یادش به خیر
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: وبلاگ ابوعمار، شاعر با اجازه تفنگ: شجاع الدین ابراهیمی، سایت میهن 24
مطالب مرتبط:
شب عاشورا؛ پیش از عملیات قادر ...
شهیدی که به امر حضرت زهرا جبهه رفت