کتاب باید به جلد زیبا در آید
کتاب باید به جلد زیبا در آید
موفقیت تجاری یک کتاب عمدتا بسته به جلد آن کتاب دارد و هر چه جلد کتاب جذاب تر و زیبا تر باشد این موفقیت نیز بیشتر خواهد بود.
اما چرا از جلد کتاب به عنوان یک آیتم با اهمیت یاد می کنیم؟ در این جا برخی از دلایل این موضوع توضیح داده شده است:
جلد کتاب حس هیجان را تحریک می کند و کمک می کند تا مخاطب موضوع کتاب را پیش بینی کند. در نهایت حس غرور و سرافرازی را در مولف نسبت به اثرش ایجاد می کند. همچنین جلد کتاب باید به گونه ای باشد که هنگامی که مولف به آن نگاه می کند حس گریه لحظه خداحافظی را در او ایجاد کند.
کتابی که در قفسه یک کتابخانه قرار دارد باید تنها در چند ثانیه نظر بیننده را به خود جلب کند. در قفسه کتابخانه، کتاب شما در حال رقابت با کتاب های دیگر است. تنها ابزار شما در این مرحله طراحی جلد کتاب است.
یک خریدار اول با نگاه چیزی را خریداری می کند، بعد از آن با کیف پول وارد می شود. همه ما ویترین مغازه ها را دیده ایم. این نمونه عینی خوبی برای اثبات اثر بخشی مثبت تاثیر بصری است و افزایش تقاضا برای خرید یک کالا است. سپس چیزی که از پشت ویترین دیده اید در حافظه ناخود آگاه شما باقی می ماند و ممکن است بازگردید و آن را خریداری کنید.
برای کتاب خود جلدی طراحی کنید که مشتری پسند و جذاب باشد. جدای از جذاب بودن، طرح جلد کتاب باید بیانگر موضوع و محتوای آن باشد. جلد پشتی کتاب را نیز جذاب و زیبا طراحی کنید. برخی از افراد هنگام خرید یک کتاب به جلد پشت آن اهمیت بیشتری می دهند. همچنین هنگام خرید یک کتاب، خواننده اغلب به پشت آن نگاه می کند تا ایده و داستان کتاب را بفهمد.
چرا طرح جلد کتاب ها یک نواخت شده است؟
سرتاسر خیابان انقلاب را که قدم میزنی، به آن همه کتابفروشیها که نگاه میکنی، اما همه کتابها را یک شکل میبینی. همه با رنگهای پررنگ و جیغ خودنمایی میکنند و البته همه یک شکل هستند. احساس میکنی که با زبان بیزبانی ازتو میخواهند که بخریشان. دیگر از آن جلدهای کتابهای قدیم کودکیهایمان خبری نیست. از همین روست که مدام یک حس نوستالژیک نسبت به گذشته درونت شکفته میشود و این سوال در ذهن ایجاد میشود که در این سالها درهمه حوزهها پیشرفت داشتهایم اما درمورد جلد کتاب چطور؟ آیا پیشرفتی صورت گرفته است؟ آیا خلاقیت و یا حرکت جدیدی در طراحی جلد کتاب داشتهایم؟
احسان زرآبادی گرافیست است. مدتی است که از طراحی جلد کتاب دور شده است. اما سالیان سال به این کار پرداخته است و پدرش هم درهمین زمینه فعالیت داشته است. زرآبادی میگوید: « دلیل شباهت جلدها به یکدیگر قطعا این نیست که در صنعت گرافیک و طراحی کتاب پیشرفت نداشتهایم چرا که همانطور که در شاخههای دیگر گرافیک مثل طراحی پوسترها، پیشرفتهای چشمگیری به دست آوردهایم.»
حامد کنی، مدیر انتشارات روزبهان است. او خودش گاهی طراحی جلد کتابها را به عهده میگیرد. کنی اعتقاد دارد که قطعا نسبت به گذشته در این حوزه پیشرفتهایی داشتهایم و موفقتر بودهایم. چون نرمافزارهای بهتری به صحنه آمدهاند. اوهم با یکنواختی طرحها موافق است ولی به اعتقاد او کارهای قدیم الزاما بهتر نیستند.
مهدی وثوقنیا، طراح، میگوید که یک کار خوب همیشه کار خوب است. به گذشته و الان هم ربطی ندارد، مثل یک فیلم خوب. به اعتقاد او، طراحی کتاب در دورهای بسیارخوب بوده. مثل طراحیهای مرحوم ممیز البته با در نظر گرفتن امکانات آن زمان. «ولی بعدها تفاوت فاحشی دیدیم. جامعه دیگر آن ایدهها را نمیپذیرفت.»
زرآبادی هم همین نظر را دارد. او میگوید:« کار خوب در هر دورهای که باشد مخاطب دارد. مثلا کانون پرورش فکری درمقطع خاصی به خاطر افراد بزرگی که با آنجا کار میکردند، دورهای طلایی داشته است و کارهای آن زمان، مرجعی برای گرافیک ما شده است.» اما او هم معتقد است که آنزمان طراحها محدود بودند و کتابها هم محدود بودند و سیستم تولید کتاب هم فرق میکرده است. حامد کنی میگوید به جرات نمیتوان گفت کارهایی که در گذشته انجام میشده کارهای خیلی خوبی بوده. کما اینکه امروزه در انتشارات روزبهان جلد کتابهایی که تجدید چاپ میشود را گاه تغییر میدهیم چرا که احساس میکنیم برای امروز دیگر جذابیت خاصی ندارد. وی برای مثال به کتاب «آتش بدون دود» اشاره کرد که با اینکه طرحهای قبلی، کارهای خوبی بوده اند و آثار طراحان بسیار بزرگی بوده است ولی: «لازم دانستیم که با گذشت زمان طرح بهتر و مرتبط تری را جایگزین کنیم. هیچکس منکر موفق بودن برخی طرحهای قدیمی نیست ولی باید برای این دوره هم جذابیت داشته باشد. زرآبادی یکی از دلایل نبود تنوع میان جلد کتابها را ناشران میداند. او اعتقاد دارد که ناشران فضا را برای طراحیهای مختلف باز نمیگذارند. هر انتشارات با چند طراح محدود کار میکند و مسلما ایدههای طراح هر چقدر هم که زیاد باشد، باز وقتی تعداد بالایی از کتابها را طراحی کند، ناخودآگاه ممکن است شبیه به هم شود. وثوقنیا البته خیلی با این مسئله موافق نیست و میگوید: «اینکه ناشران با طراحان خاصی کارمیکنند، درست است. ولی طراح باید به گونهای کار کند که کارهایش شبیه به هم نباشد واگر این مشکل پیش آمده، مقصرطراح است. ولی چه بسیارند طراحانی که از اینترنت جلد کتاب پیدا میکنند و آنهم به این دلیل است که ما قانون کپی رایت نداریم و به راحتی میتوانیم از طراحیهای کتابهای دیگراستفاده کنیم. » اما زرآبادی ایراد را ازچشم ناشرمیبیند. به نظر او مشکل اصلی در مدیریت هنری ناشر است.
او میگوید :«ناشرسلیقه شخصی خودش را اعمال میکند و چون در این حوزه دانش مناسب را ندارد، بیجهت دست و پای طراح را میبندد و این به مرور باعث افت کار میشود.» هرچند زرآبادی این حق را به ناشر میدهد که نسبت به جلد کتاب حساس باشد چرا که جلد سهم عمدهای در فروش کتاب دارد. ولی نباید آنقدرسلیقهای هم رفتار کند که طراح نتواند از خلاقیت خودش استفاده کند. به عقیده او با ناشرانی که دغدغه فروش ندارند، بهتر و راحتتر میتوان کار کرد و در نتیجه آن جلدهای هنریتری ساخته میشود.
وثوقنیا میگوید: «ما دو نوع طراحی جلد داریم. یکی روشنفکری خاص و دیگری بازاری. آن سبک روشنفکری را ناشران کمی هستند که میپذیرند و بیشتر ناشران کار بازاری میخواهند. برهمین اساس پیش طرح زیاد میدهند. انگارکه به نوعی اجرا کاری میخواهند نه کار هنری و خلاقیت. مثلا اکثر روجلدهای کتابهای روانشناسی اصلا جذاب نیستند.»
به اعتقاد وثوقنیا، سواد بصری جامعه ما بسیار پایین است. جامعه ما از این مشکل رنج میبرد. فقط گرافیک خوب است که میتواند سواد بصری مخاطب را بالا ببرد. تابلوی خوب و فیلم خوب به این امر کمک میکند.هرچه بیشتر در معرض کار خوب قرار گیرد، سطح فهم و درک هنری فرد بالاتر میرود. حامد کنی اعتقاد دارد که از نظر جلد در ایران نسبت به کشورهای دیگرعقبتر هستیم و یکی از این دلایل ساختن فونت فارسی است. جلد کتاب به سه گروه تقسیم میشود. گروه اول، کتابهایی هستند که هر چه درعنوانشان هست همان به تصویر کشیده میشود. مثلا برای ماجراهای شرلوک هولمز،عکس هولمز چاپ میشود. گروه دوم کتابهایی را شامل میشوند که فقط اسم عنوان به تنهایی روی جلد کتاب میآید. گروه سوم کتابهایی هستند که فقط فیگوردارند ومتحدالشکل هستند و فقط المان رنگ درآنها تغییر میکند. مثل کتابهای مجموعهای. کنی خودش به متحدالشکل بودن و مجموعهای بودن کتابها اعتقاد دارد. برای مثال به کتابهای مرحوم نادر ابراهیمی اشاره میکند که هر کدام به یک شکل طراحی شدهاند. مجموعهسازی وقتی در ویترین قرار میگیرد، هم حظ بصری دارد و هم درفروش اهمیت دارد. از طرفی مخاطب متوجه میشود که اینها متوالی هستند و میتوانند مجموعه را دوره کنند. کنی میگوید: «طراحی بخش مهمی از کار ماست چون در ویترین دیده میشود و در بازاریابی بسیار اهمیت دارد، قطعا نظر نهایی با ناشر است.
از طرفی ناشر معمولا برای سودآوری، سعی میکند که هزینههای طرح جلد را کاهش دهد. بنابراین اکثر ناشران با طراحانی کار میکنند که قیمت پایینتری برای اینکار بگیرند. البته ما در ایران فقط 20 ناشر خیلی خوب داریم که فقط 5 ناشر کار خود را خوب بلدند و بقیه ناشران فقط موفق شده اند. اما ناشران خوب و آنهایی که کارشان را بلد هستند،می دانندکه بابت طرح جلد باید زمان و پول هزینه کنند.» ازنگاه یک مخاطب کتابخوان، میتوان گفت که کتابشناسها کمتر به جلد توجه میکنند ولی قطعا برای آنها هم جلد زیبا، خاطره برانگیزترخواهد بود. اینکه روی جلد، طراحی زیبا ببینی و دانشت در این زمینه بیشترشود، بسیار خوب است. شاید پوستر و نقاشی به اندازه کتاب در دسترس عموم نباشد و قطعا نیست. اما با این روش، دید هنری مخاطب ارتقا پیدا میکند.
فرآوری: فاطمه شفیعی
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منابع: والس عصر ایران تحلیلی خبری ، persiangfx.com ، تهران امروز