پرنده‌های سپید و سیاه

ناهید سرشگی مدیر نشر فراگاه است، هم شعر می‌نویسد، هم داستان می‌نویسد و هم به شیوه‌ی ویژه‌ی خودش نقاشی می‌کشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرنده‌های سپید و سیاه


ناهید سرشگی مدیر نشر فراگاه است، هم شعر می‌نویسد، هم داستان می‌نویسد و هم به شیوه‌ی ویژه‌ی خودش نقاشی می‌کشد.


شطرنج‌های بی پرنده. ناهید سرشگی. ویراستار: یزدان سلحشور. کرج: انتشارات فراگاه. چاپ نخست: پاییز 1388. 1000 نسخه.  140 صفحه.  2500 تومان.

«تمام روزهایم

          تو بودی و مردمک‌های آینه

و جست‌وجوهایی

که مانده بود برسد به کجا

می‌خواستم از خویش / تن را برداری و

                                             به پا خیزم

یقین کنم یابنده‌ام!

                        تو را

                          که نزدیک آینه‌ای!

پیدا می‌کنم

        خودم را

و گرنه! . . . کنار نمی‌آیم

               با هیچ خویش تنی...»[1]

ناهید سرشگی مدیر نشر فراگاه است، هم شعر می‌نویسد، هم داستان می‌نویسد و هم به شیوه‌ی ویژه‌ی خودش نقاشی می‌کشد. او نقاشی‌هایش را روی بوم‌هایی ساخته‌شده از گونی می‌کشد، همان‌طور که شعرهایش هم روی لطیف واژه‌ها را به خود ندیده‌اند؛ درواقع تجربه‌های سخت را زیاد هم نمی‌توان نرم و روان کشید و نوشت. با این‌وجود، شعر او و نقاشی او سرشار از صمیمت و سادگی ست درعین‌حال که گره های خودش را هم دارد.

ناهید سرشگی اولین بار با کتاب جهان دو کلمه وارد دنیای ادبیات شد. کتاب‌های بعدی او در پی این کتاب، از راه رسیدند. سی‌صد و نوزده، کی با من دست تکان می‌دهد؟، این شاعرانه نیست و شطرنج‌های بی پرنده هریک به کشف چشم‌اندازی امید بستند و شاعر را رو به ورطه‌ای نو کشاندند. از آن‌طرف، نقاشی‌های ناهید سرشگی، روی دیگر سکه را نیز به ما نشان می‌دهند، روی دیگری که شاید شعر کم‌رنگ‌تر باشد در آن، ولی در هر حال ناهید سرشگی نقاش، به‌سوی دنیای شعر سرک می‌کشد و ناهید سرشگی شاعر هم سری به دنیای خیال‌انگیز نور و رنگ می‌زند گاهی.

درهرحال، «شطرنج‌های بی‌پرنده» در مسیر شاعرانگی‌های ناهید سرشگی منزلگاه خوبی ست برای خواندن شعرهایی که با تو بی‌پیرایه می‌نشینند.

«بعد از این با خط شکسته می‌نویسم: ت و!

و گوشواره‌هایم را

بر درخت سیمی می‌آویزم

                      که با هر تکان باد

بی‌ برگ می‌شد و بی بار

درست مثل حالای من

که دست‌هایم خالی شده‌اند از تو

                    از بهاری که قول داد

بعد از هر سینه‌خیز شدن

...»[2]

در این کتاب، نام یزدان سلحشور با عنوان ویراستار آمده است. گروهی با گروه دیگر هنوز بر سر این مساله در کشاکش هستند که آیا شعر احتیاج به ویراستار دارد یا نه؟ و اگر احتیاح دارد، در چه سطحی باید این کار صورت پذیرد؟ گذشته از همه‌ی این‌ها، با نگاهی کوتاه و سرسری هم می‌توان به این نکته رسید که حضور ویراستار در کتاب ملموس نیست. این‌که ویراستار در این کتاب دقیقا چه‌کاری را انجام داده است، جای سوال دارد. واژه‌گزینی‌ها، سطربندی‌ها، شکل ساختاری، تصویرسازی‌ها و هر آن‌چه کار را نسبت به پیش از حضور ویراستار استیلا دهد، به چشم نمی‌خورد.

درهرحال، شطرنج‌های بی‌پرنده در مسیر شاعرانگی‌های ناهید سرشگی منزلگاه خوبی ست برای خواندن شعرهایی که با تو بی‌پیرایه می‌نشینند.

«کی می‌رسد ماه بی خبر

ول کند خود را / گوشه‌ای / تنبل!

و روز یله بر مبل

                       در حضور تو بگذرد

در آشپزخانه / باز می‌کنم شیر آب را

                                         می‌گذرند از سرم

                         وقت ملاقاتش را نگیرید از من!

شاید برسد از راه

او که گوشه‌ی تنبل ماه

تقویم را تسبیح

                در دست‌های سال می‌چرخاند»[3]

 

پی نوشت:

 [1] صفحه‌ی 97 و 98 کتاب

[2] صفحه‌ی 76 و 77 کتاب

[3] صفحه‌ی 34 و 35 کتاب

 

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت