خداحافظي با نئو کانها در انتخابات
خداحافظي با نئو کانها در انتخابات
آرايش جديد جمهوري خواهان امريکا براي انتخابات ????
امريکا در مداخلههاي نظامي خود در عراق و ديگر کشورهاي جهان، هرگز به عنوان «هژمون خيرخواه» شناخته نشد. در حال حاضر مردم امريکا مات و مبهوت از باده گساريهاي حماسي بوش، در ميانه خماري سياستهاي خارجي بسر ميبرند. پس از کشته شدن بن لادن در افغانستان، مردم امريکا خواستار بازگشت نيروهاي نظامي از اين کشور هستند.
سياست خارجي نئوکانها (نو محافظه کاران) امريکا مرده است يا حداقل از مجموع اتفاقاتي که در اولين مبارزه انتخاباتي جمهوري خواهان در ?? ژوئن رخ داد، چنين بر ميآيد. کساني که در اين جمع انتخاباتي به انتقاد از حمله به ليبي پرداختند، حمله به ليبي را خلاف «منافع ملي» امريکا خواندند. کساني که از جنگ افغانستان سخن به ميان آوردند، بر خروج نظاميان از اين کشور تاکيد داشتند تا پيروزي در اين جنگ. در کل هيچ يکي از کانديداها اشتياقي به صحبت در خصوص سياست خارجي نداشت؛ موضوعي که ?? در صد آن جلسه ? ساعته را هم خود اختصاص نداد.
به گزارش سرويس بين الملل «فردا» به نقل از وب سايت مجله فارين پاليسي، جيمز تراب- تحليل گر سياسي- در يادداشتي به افول عقايد نومحافظه کاري در امريکا پرداخته است. «زمان چگونه تغير مييابد! ?? سال پيش ويليام کريستول و رابرت کاگان مقالهاي با عنوان «به سوي سياست خارجي نئو ريگاني» را در مجله «فارين افرز» منتشر کردند. در آن روزگار آنها به انتقاد از محافظه کاراني که «اجماع حداقلي» بر روي سياست خارجي امريکا که عمدتا شامل ايدههاي واقع گرايانه هنري کيسينجر- مشاور امنيت ملي در دروره ريگان- پرداختند و به جاي آن سياست «برتري نظامي و اعتماد به نفس اخلاقي» رونالد ريگان را پيشنهاد دادند.
اين دو تحليل گر اين طور عنوان کردند که با پايان جنگ سرد، امريکا در عرصه بين الملل بيرقيب مانده است و امريکا بايستي نقش جديد خود به عنوان «هژمون خيرخواه جهاني» را به عهده گيرد. آنها مقاله خود را اين گونه خاتمه دادند که ايالات متحده امريکا بايستي ارتش، ديپلماسي، اقتصاد و ارزشهاي اخلاقي خود را براي حفظ نظم جهاني جديد به کار گيرد تا از اين طريق جهان را به مانند امريکا دموکراتيک و متعهد به بازارهاي جهاني، تبديل کند.
کريستول و کاگان اين طور نوشتند که «جمهوري خواهان مطمئنا وارثان برحق رونالد ريگان» هستند. در رقابتهاي انتخاباتي سال ???? آنها مک کين؛ مشتاق گسترش دموکراسي در خارج از امريکا و موافق مداخله امريکا در بالکان را کانديداي متبوع خويش يافتند
کريستول و کاگان اين طور نوشتند که «جمهوري خواهان مطمئنا وارثان برحق رونالد ريگان» هستند. در رقابتهاي انتخاباتي سال ???? آنها مک کين؛ مشتاق گسترش دموکراسي در خارج از امريکا و موافق مداخله امريکا در بالکان را کانديداي متبوع خويش يافتند. در مقابل جورج بوش خود را طرفدار سياست خارجي بر اساس «منافع» تا «ارزشها» معرفي کرد. اما واقعه تروريستي ?? سپتامبر همه چيز را تغيير داد. در سال ???? جورج بوش «استراتژي امنيت ملي» را مطرح کرد و خواستار اين شد تا امريکا برتري نظامي خود را حفظ کند و از آن به مانند ديپلماسي براي توازن قدرت استفاده کند. در پي دوباره شکل دادن خاورميانه از طريق تغيير و گسترش دموکراسي در اين منطقه، جورج بوش فرد ايده آلي شد که کريستول و کاگان در پي آن بودند.
در سال ????، جان مک کين دوباره در انتخابات حاضر شد تا سياستهاي نئو ريگاني را ادامه دهد. مک کين در اولين جدال خود با سناتور باراک اوباما، نه تنها خود را يک نظامي کهنه سوار که به قدرت نظامي امريکا اشراف دارد معرفي کرد بلکه خود را اخلاق گرايي معرفي کرد باور دارد ميتواند از نيروي نظامي براي متوقف ساختن کشتارها بهره گيرد.
حال در سال ???? جان مک کين جمهوري خواهان کيست؟ هيچ کس. سياست خارجي نئو ريگاني پس از گذشت يک دهه کهنه و فرسوده شده است و به کناري گذاشته شده است. دو دليل عمده وجود دارند که اين تغيير را نشان ميدهند. اول از همه، امريکا در مداخلههاي نظامي خود در عراق و ديگر کشورهاي جهان، هرگز به عنوان «هژمون خيرخواه» شناخته نشد.
از سوي ديگر مشخص شد که تغيير حکومتها هم ابزار خامي براي ايجاد نظم جديد بودند. در حال حاضر مردم امريکا مات و مبهوت از باده گساريهاي حماسي بوش، در ميانه خماري سياستهاي خارجي بسر ميبرند. پس از کشته شدن بن لادن در افغانستان، مردم امريکا خواستار بازگشت نيروهاي نظامي از اين کشور هستند.
محافظه کاران تمام توجه خود را به مسائل داخلي و اقتصاد اين کشور معطوف داشتهاند. موردي که در سالهاي اخير چندان توجهي به آن نميشد و از بابت آن فشارهاي بسياري به مردم تحميل ميشد
مورد دوم اينکه پرسش اين روزهاي مردم امريکا اين است: آيا ما نميتوانيم مراکز نظامي خود را در جهان ترک کنيم و يا حداقل مراکزي کمتري داشته باشيم؟ اين پرسش به شرايط اقتصادي امريکا در سالهاي اخير باز ميگردد. در دهه ?? ميلادي امريکا ذخاير فراواني داشت تا از اين طريق به بازي در صحنه بين المللي بپردازد، اما در برهه کنوني امريکا با کمبود و کاهش اعتبارات مواجه است. در حال حاضر امريکا قادر به کشيدن بار هژمون بودن نيست.
در دهه ?? ميلادي کاگان و کريستول پروژه «نو محافظه کاري» خود را تحت عنوان «اهميت محافظه کاري ملي» معرفي کردند اما هشت سال رياست جمهوري بوش، ساده انگاري و بدور از واقعيت بودن اين عقيده را نشان داد.
در حال حاضر محافظه کاران تمام توجه خود را به مسائل داخلي و اقتصاد اين کشور معطوف داشتهاند. موردي که در سالهاي اخير چندان توجهي به آن نميشد و از بابت آن فشارهاي بسياري به مردم تحميل ميشد. به نظر مي رسد پس از يک دهه نا آرامي و جنجال در مرزهاي خارجي، جمهوري خواهان به مسائل داخلي رجوع کرده اند.