معضلات ساخت رباتها
معضلات ساخت رباتها
قطعا ساخت ربات هم تکنولوژي هاي ديگر دچار سختي ها و معضلاتي است که بعضا اگر با آنها درگير شويد متوجه خواهيد شد.
در اين مورد خاص شايد شما اينگونه تصور کنيد که نيازي تعريف مي شود و يا بر اساس روزمرگي نيازي وجود دارد که بر اساس خطراتي که در بر دارد و يا سختي کار اين تصور در ذهن ها ايجاد مي شود که اگر اين کار را انسانها انجام نمي دادند بهتر بود و اين گونه طراحي رباتي براي انجام آن عمل خاص مطرح مي گردد، مانند تعمير کردن يک دکل برقي و يا استفاده از ماشين به جاي انسان در يک خط توليد.
اين طرز تفکر غلط نيست و اتفاقاتي از اين قبيل افتاده است و ما بارها شاهد جايگزين شدن ربات ها در کارهاي تکراري و يا خطرناک بوده ايم.
کما اينکه اولين ربات که جهت استفاده در خط توليد استفاده مي شد به سال 1962 ميلادي باز مي گردد که شرکت خودروسازي جنرال موتورز آن را تحت عنوان "ربات Unimate" در خط مونتاژ خود به کار گرفت.
معضلاتي در ساخت اين ربات ها وجود دارد که به آنها اشاره خواهيم کرد اما دسته ديگري از ربات ها هم وجود دارند که مشکلات ساخت آنها بيش از تنها کاربرداستفاده آنهاست مانند رباتهايي که با احساسات انساني سر و کار دارند. از آن جمله مي توان آموزش کودکان و يا پرستاري از افراد سالمند را نام برد که مورد بررسي و مطالعات زيادي قرار گرفته اند.
به طور مثال گروه تحقيقاتي در دانشگاه واشنگتن بر روي اين موضوع تحقيق مي کنند که چگونه مي توان شرايطي را فراهم آورد که کودکان از رباتها بياموزند با آنها بازي کنند و آنها را به عنوان يک سري موجودات هوشمند بپذيرند آنها چگونه موجودات داراي حس و انديشه را از نوع بي جان تشخيص دهند؟
فرضيه محققان دانشگاه واشنگتن اين است که اگر کودکان ببينند انسانها با رباتها تعاملات دوستانهاي دارند، رباتها را به عنوان موجوداتي هشيار تصور خواهند کرد
اين مطالعه در نشريه شبکههاي عصبي نوامبر 2010 به چاپ رسيد تا مححقان اين زمينه از آن بهره برند
آنها در نشريه شبکه عصبي عنوان داشتند براي فهميدن و مطالعه بر روي اين موضوع يک گروه مورد آزمايش تعريف نمودند و بر روي 64 کودک 3 ساله آزمايش خود را انجام دادند.
در اين آزمايش براي جلوگيري از اينکه کودکان بترسند بايد به همراه والدين خود مي بودند و بر روي پاي والدينشان مي نشستند و با يک وسيله بازي مي کردند تا احساس راحتي کنند سپس يکي از مححقان که به همراه کودک و والدينش در اتاق بود حفاظي را که يک ربات آهني در پس آن مخفي شده بود، کنار ميزد.
اين ربات داراي بازو، پا، نيمتنه و يک سر مکعبي شکل بود که لنزهاي دوربينش نقش چشم را بازي ميکردند. ربات توسط يکي از پژوهشگران، از پشت صحنه حرکت داده ميشد.
فرد مورد نظر با توجه به سناريوي از پيش نوشته شده از ربات ميپرسيد: آيا ميخواهد بازي کند؟ سپس شروع ميکرد به بازي کردن با ربات. سپس از ربات سؤالهايي را ميپرسيد که به طورمعمول از کودکان پرسيده ميشود: شکمت کجاست؟ سرت کدام است؟ و ربات به ترتيب به نيمتنه و سرش اشاره ميکرد.
پس از آن دستهايش را تکان ميداد و ربات از او تقليد ميکرد. به گفته محققان کودکان چنان مشتاقانه اين صحنه را دنبال ميکردند که سرهايشان همراه با حرکات آنها مرتب به اين سو و آن سو ميرفت، گويي که دارند يک مسابقه پينگ پنگ را تماشا ميکنند. وي پس از پايان اين سناريوي نود ثانيهاي از اتاق خارج ميشد، سپس پژوهشگران بررسي ميکردند که آيا کودک ربات را چيزي فراتر از قطعات آهني تصور ميکند يا خير.
در اين تحقيق، مشخص شد که آن کودکاني که تعامل اجتماعي ربات با انسانها را ديدند، چهار برابر بيش از کودکاني که اين تعامل را نديده بودند، نسبت به يادگيري از ربات رغبت نشان دادند.
آنها به اين نتيجه رسيدند که تنها ظواهر ربات براي ارتباط با کودکان کافي نيست، بلکه حرکت و تعامل با ديگران است که يک مورد خاص را براي کودک معنيدار ميکند.
فرضيه محققان دانشگاه واشنگتن اين است که اگر کودکان ببينند انسانها با رباتها تعاملات دوستانهاي دارند، رباتها را به عنوان موجوداتي هشيار تصور خواهند کرد. اين بدان معناست که کودکان در اين صورت نسبت به يادگيري موارد مختلف از رباتها نيز راغب خواهند بود.
به گفته راجش رائو دانشيار علوم و مهندسي کامپيوتر و سرپرست آزمايشگاه سيستمهاي عصبي دانشگاه واشنگتن، اين بررسيها نشان ميدهند که اگر بخواهيم رباتهايي بسازيم که انسانها را همراهي کنند، صرف ساختن ظاهر انساني براي آنها کافي نيست. چنين رباتهايي بايد بتوانند با انسانها روابط اجتماعي برقرار کنند و اين براي علم رباتيک يک چالش جالب محسوب ميشود.
چالشي که نشان ميدهد همراه با توجه به ظرايف فنياي که نقش رباتها را در زندگي مردم پر رنگتر ميکند، ظرايف اجتماعي نيز بايد مورد توجه قرار گيرند.
فرآوري: فائزه سيدخاموشي
بخش دانش و زندگي تبيان
منابع:
Robotics.youngest
New science
خبرآنلاين