معاد ديوانگان چگونه است ؟

گفتيم معاد آن نقطه اي است که تحولات وجود در آنجا متوقف خواهد شد آنهم نه تنها انسان بلکه تحول همه موجودات تمام خواهد شد . قرآن فرمود همه موجودات متحول اند و بسوي نقطه اي مي روند معاد هم کلي است . مخصوص انسان نيست همه چيز از حيوان و نبات و جماد و انسان با
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معاد ديوانگان چگونه است؟


معاد آن نقطه اي است که تحولات وجود در آنجا متوقف خواهد شد آنهم نه تنها انسان ، بلکه تحول همه موجودات تمام خواهد شد . قرآن فرمود : همه موجودات متحول اند و بسوي نقطه اي مي روند .

معاد هم کلي است که مخصوص انسان نيست همه چيز از حيوان و نبات و جماد و انسان با اصناف و انواع مختلف موجودات جوي ، عالم ماده ، عوامل معنوي ، موجودات معنوي همه يکسره در حرکت بسوي نقطه اي هستند که نامش را معاد مي گوئيم .


 قرآن مي فرمايد: روي مسئله تحول دقت کنيد ،قانون تحول يک قانون تکويني است . يک قانون خلقتي و تکويني و فطري است . وقتي مسئله فطري و تکويني و طبيعي شد ، شما اي انسانها خودتان اگر فکر کنيد مي توانيد درباره معاد نتايج جالبي بگيريد و آن عبارت است از اينکه اولاٌ متوجه باشيد که ابتداي تحول هر طور شروع شود موجود هم به همان تحولش ادامه مي دهد و در آخر هم نتيجه خواهد گرفت.

قهراٌ ابتدا هر جور شروع شود ( تو خودت عقل داري اگر بتواني يک ذره فکر کني مي تواني بفهمي ) بالاخره در انتها اثر خواهد گذاشت . وقتي هر موجودي که در ابتداي حرکت يک نوع تحول و حرکت را شروع کرده است ( حرکت انواع موجودات با هم فرق مي کند ) در آخر حتماٌ و طبعاٌ طبق قضاوت عقل نتيجه ها فرق خواهد کرد .

حرکت انسان يک نوع است ، حرکت نبات طور ديگر است . حرکت جماد نوع ديگر است . قهراٌ آخر اينها هم با هم فرق مي کند. در معاد آن نقطه اي که سنگ به آنجا مي رود ودر آنجا متوقف مي شود غير از آن نقطه ايست که انسان در آنجا متوقف خواهد شد . حتي انسانها هم با هم فرق مي کنند . انسان ها از آنجائي که قرآن فرمود در زندگي دنيا تحولشان يک جور شروع نمي شود ، قهراٌ در آن نقطه آخر هم طبق قانون علمي مسلم ، وقتي ابتداي انسان ها با هم فرق کرد انتها هم فرق خواهد کرد ، يعني من در انتهاي تحول از يک جائي سر در مي آورم و شما از جاي ديگري .

موحد از يک نقطه ، مشرک از نقطه ي ديگر ( يکي از نقطه اي به نام بهشت و ديگري از نقطه ي ديگر و بهشت ديگر ) و (ديگري از نقطه ي ديگري به نام جهنم و ديگري از نقطه ي ديگري که جهنم ديگر است ) سر در مي آورند .بالاخره چون ابتداي تحول متفاوت است ، انتهاي تحول هم متفاوت خواهد بود .

بنابراين تحول انسانها فرق خواهد کرد . قرآن کريم بيان فرمود : فلذا اي انسان مواظب باش يک نقطه تحولي براي خودت انتخاب کن که آن نقطه تحول در انتها خوب نتيجه بدهد . آن نقطه ي تحول چيست؟ اي انسان از اول ، مقصد و مقصود تو ( که از آنجا شروع بر تحول خواهي کرد ) رسيدن به ذات مقدس پروردگار و مبداً خلقت و جلب رضاي حق باشد . انسان يا خدا را مي خواهد ، يا پول مي خواهد ، يا رياست مي خواهد و هر کسي هر هدف و مقصدي داشته باشد همان هدف و مقصودش را تعقيب مي کند و پيش مي رود . اين عالم را هم که تمام کرد ، وارد عالم برزخ مي شود و طبق آن هدفي که در نظر داشت و طبق آن رنگي که اتخاذ کرده بود به حرکتش ادامه مي دهد . برزخ هم که تمام شد ، عالم ديگري پيش مي آيد و باز هم حرکت خواهيم کرد و هر کس هم به طرف مقصود خودش مي رود . فرد الهي به خدا مي رسد ( والله عنده اجر عظيم ) و مي شود بهشت و طبقات بهشت .

اگر بدن سالم باشد روح آنطور که بايد کار کند کار خودش را مي کند . حالا مقصود روح دنيوي باشد يا معنوي کاري به آن نداريم . روح با آن اعتدالي که مي خواهد کار کند در صورتي مي تواند رفتار معتدل خودش را پياده کند که بدن سالم باشد و اختلالي در بدن نباشد

به خدا رسيده ها هم يکي نيستند . من اگر بروم و به خدا برسم با علي بن ابيطالب ( عليه السلام ) يکي نيستم . آنطور که او خدا را خواست و با سرعت عجيبي به سوي خدا رفت ، من اگر بروم گرچه من هم خدا را مي خواهم اما يکي نخواهيم بود . سلمان هم خدا را خواست و علي ( عليه السلام ) هم خدا را خواست و نه علي ( عليه السلام ) در درجه سلمان است . قهرا بهشتي ها هم با هم فرق مي کنند . از طرف ديگر آنهايي که مقاصد ديگر را تعقيب مي کنند  عالم تکامل آنها را هم پيش مي برد و مي رسند به هلاکت  به آنجايي که از خدا دور هستند . دوري از خدا ، يعني جهنم و طبقات مختلف جهنم . انسانهاي مادي و جهنمي هم چنانکه تحولشان در دنيا متفاوت بود  قهرا جهنم آنها هم متفاوت مي شود .

از روي آيات و روايات و دلايل مخصوص انسان وارد برزخ هم که شد در برزخ هم تکامل خواهد داشت . نبايد بگوييد در برزخ تکامل نيست  ، هست ؛  منتها تکامل برزخ طبق انتخاب دنيا است . هر کسي هر مسيري را انتخاب کرده با اقتضاي همان مسير نظام برزخ او را تکميل خواهد کرد . گفتيم وقتي وارد برزخ شديم با تکميل شدن پيش خواهيم رفت .

 

تکليف ديوانه ها چيست؟

با استفاده از آيات قرآن و مباحث فلسفي و عقلي و رواياتي که از پيشوايان ديني ، ائمه اطهار( عليهم السلام ) و رسول اکرم ( صلوات الله عليه ) وارد شده است مي خواهيم بگوئيم که  تکليف ديوانه ها و مجانين چگونه است .

 ديوانه ها که وارد عالم برزخ مي شوند ، تکامل آنها چگونه است ؟ معلوم است هر کسي با هر رنگي که وارد برزخ مي شود نظام برزخ او را پيش خواهد برد بمناسبت مسيري که انتخاب کرده ، موحد را در مسير توحيد ، مشرک را در مسير شرک ، يا شقي را در مسير شقاوت تکميل مي کند و چه در مسير شقاوت است يا در مسير سعادت کلا پيش مي رود . ولي مسئله مجنون چگونه است ؟

براي روشن شدن وضع مجنون ها اولا يک مقدمه علمي مي گويم که عبارت است از اينکه : در بحثهاي فلسفي و طبي و علمي مسلم است که اولا روح بر روي جسم اثر مي گذارد و تحولات جسم در روح تحول ايجاد مي کنند . هر چه تحول و اختلال و چگونگي و تازگي و اعتدال و عدم اعتدال  هر چه در بدن باشد هر حالتي در جسم و بدن باشد ( اين يک قاعده کلي علمي است ) در روح اثر مي گذارد و بالعکس  هر تحولي در روح باشد آن تحول روح در جسم اثر مي گذارد .

يک شاهد کوچک نقل کنم :

مثلا مي گويند: العقل السالم في بدن السالم . اگر بدن سالم باشد روح آنطور که بايد کار کند کار خودش را مي کند . حالا مقصود روح دنيوي باشد يا معنوي کاري به آن نداريم . روح با آن اعتدالي که مي خواهد کار کند در صورتي مي تواند رفتار معتدل خودش را پياده کند که بدن سالم باشد و اختلالي در بدن نباشد . فلذا اگر در بدن کسي اختلالي باشد ( به هر نحوي ) اين اختلال تاثيري در عمليات روح مي گذارد .

از باب مثال اگر کسي بنا شود چشم نداشته باشد ، در روح عمل ديد انجام نميابد . اگر در گوش کسي اختلالي باشد ، عمل شنيدن که يکي از اعمال روح است انجام نميابد و قس علي هذا .

اگر اختلالي در جسم باشد ،اختلال و بي نظمي در عمل روح ايجاد مي کند و بالعکس اختلال در روح ، اختلال در جسم ايجاد مي کند . يک کسي که هميشه متفکر است هميشه محزون است ، بدنش آنطوري که بايد رشد بکند کار خودش را انجام نمي دهد . شخصي که ناراحت است معده اش خوب کار نمي کند ، شخص مضطرب گردش خونش منظم نمي شود ، قلبش درست کار نمي کند ، کبدش خوب کار نمي کند ، معده اش خوب کار نمي کند ، تصفيه و تجزيه خون خوب انجام نمي شود ، هضم و گوارش خوب انجام نمي شود . بالاخره حالت روح بر جسم اثر ميگذارد .

من غصه ناکم ، محزونم ، حزن يک مسئله روحي است . من هميشه متفکرم  اين يک مسئله روحي است . اين تفکر و ناراحتي روحي در جسم اثر مي گذارد ، معده و کبدم کار نمي کند ، خون خوب تصفيه نمي شود ، غذا خوب هضم نمي شود و الي آخر. از هر دو طرف مثال زدم که ذهن شما روشن شود.

خيلي از ديوانگي ها اختلال جسمي است . يعني عصبي است حالا منشاء آن از کجاست ؟ بي نظمي که در بدن پيش آمد ديوانگي خواهد آمد . بنابراين اين عدم اعتدال و ديوانگي از کجا سرچشمه مي گيرد ؟ از بدن . بنابراين اختلال روح فقط معلول اختلال بدن است . عزيز

هم تحول روح در جسم اثر مي گذارد و هم تحول جسم در روح . فلذا دين مقدس اسلام در عين حال که  براي سلامتي روح جديت کرده و دستوراتي داده ، براي سلامتي جسم هم به همان اندازه دستورات دارد . دستورات بهداشتي مربوط بر غذا ، مربوط بر معاشرت ، مربوط بر نحوه خوابيدن ، مسواک و غير آن که شنيده ايد . اينهمه که اسلام تکيه بر سلامتي روح کرده به همان اندازه جديت در مسئله جسم هم کرده ، چون اينها روي هم اثر مي گذارند  اين يک قانون کلي علمي است .

مي خواهم اينرا بگويم که روي همين حساب به هر اندازه جنون و ديوانگي باشد ، همه اش از تحول جسم شروع مي شود . حتي اگر شما بشنويد فلان شخص را جن زده و نيز ديوانگي و اختلال در روح پيدا شود بالاخره همه از اختلالات جسمي سرچشمه مي گيرد . مثلا کسي که در تصادف مغزش مختل شده بالاخره ديوانه مي شود  و يا يک نوع لطمه اي بر جسمش وارد شود ديوانه مي شود ، يا اينکه خودش از آنطرف خيلي غصه خورده و ناراحت شده و جسمش را مختل کرده است . قهرا در بدن اثر گذاشته و اختلال در بدن در روح اثر مي گذارد و ديوانه مي شود . حتي خيلي از ديوانه ها که عصبي هستند ناراحتي هايشان از جسم شروع مي شود . شنيده ايد بعضي ها جن زده هستند ( البته بحث ما در اينکه جن زده چيست و جن درست است يا نه ؟ مسئله خيال است يا نه ؟ ديوانه مي کند او را يا نه ؟ يا همه اينها عصبي است ؟ يا اينکه آنها را مي گويند جن زده هستند  اول اختلال عصبي در آنها پيدا مي شود بعد اختلال روحي برايشان پيش مي آيد ؟ آيا چيزهائي مي بينند و چيزهائي ميشنوند يا خيال مي کنند با جن صحبت مي کنند و امثال اينها نيست )

خيلي از ديوانگي ها اختلال جسمي است . يعني عصبي است  حالا منشاء آن از کجاست ؟ بي نظمي که در بدن پيش آمد ديوانگي خواهد آمد . بنابراين اين عدم اعتدال و ديوانگي از کجا سرچشمه مي گيرد ؟ از بدن . بنابراين اختلال روح فقط معلول اختلال بدن است . عزيز

روح هم قدرت ديدن و هم شنيدش محفوظ است . در نابينا ابزار باصره و در ناشنوا ابزار سامعه خراب شده که نميتواند ببيند يا بشنود . تمام اختلالات جسمي اين چنين است . ساختمان گوش خراب شود  قوه سامعه آمادگي اش براي شنيدن خراب ميشود روح سالم است . ابزار عملش خراب شده.

کسي که مغزش مختل شد و اعصاب مغزش خراب شد  روح درست و منظم فکر کردن خودش را از دست نداده اين پراکنده فکر کردنش از عيب ابزار اوست ، خودش ميتواند درست فکر کند اما چون مغز خراب شده نميتواند درست فکر کند . فلذا مي بينيد پيراهن پاره ميکند ، ناملايم حرف ميزند و نامتناسب مي گويد . او خود به خود ميخواهد خوب و درست فکر کند ولي نميتواند آن را ظاهر کند چون ابزار عمل خراب شده است

بنابراين جنون يعني چه ؟ ديوانگي يعني چه ؟ يعني فقط يک اختلال که از ناحيه مغز آمده در حاليکه در باطن ، روح ديوانه سالم است . اگر قرار شود آن ديوانه را از قفس تن آزاد کنند و اين آلت و ابزار ناقص را از او بگيرند و يک آلت و ابزار کامل به او بدهند کارش را به خوبي انجام ميدهد .

فکر مي کنم که ديگر چندان احتياج به شرح ندارد . ديوانه اي که گاهي سالم و گاهي ديوانه است از لحاظ قانون تحول هدف و مقصد زمان سالم بودن او به تکامل ميرسد

همانطور که شرح کردم وقتي يک نابينا وارد برزخ ميشود ، کاملا بينا است چون بدن مثالي در آنجا چشم و گوش دارد . يک ديوانه هم وقتي وارد برزخ شد  ، در برزخ يک موجود سالم به تمام معنا است ؛  چون اختلال از ناحيه بدن بوده و از اين بدن ناقص و مختل که خلاص شد قهرا روح يک روح سالم است .

ديوانه هم وقتي وارد عالم برزخ مي شود سالم است و الا اگر مسئله اينطور نباشد ديوانه که اينجا ديوانه بوده و از چيزي سر در نمي آورد ، در برزخ هم ديوانه باشد  ، مي شود گفت که با عدالت پروردگار عالم منافات دارد ؛  يعني اين فردي که ديوانه شده بود تا آخر يک موجود ضايع باشد اينطور نيست .

به محض ورود به عالم برزخ اين اختلال که از قالب ناقص مادي مي آمد از بين ميرود و روح سالم ، با بدن سالم در برزخ خواهد بود . منتهي از لحاظ تحول وضع اينها چگونه خواهد شد ؟ فکر مي کنم که ديگر چندان احتياج به شرح ندارد . ديوانه اي که گاهي سالم و گاهي ديوانه است از لحاظ قانون تحول هدف و مقصد زمان سالم بودن او به تکامل ميرسد . مقصدش چه بوده ، چه آرزو ميکرده ، فکرش چه بوده و به چه چيزها کشش داشته ، با همان هدف تحول مي بايد . اگر در موحد بودن فکر ميکرده موحد است  يک فرد منکر باشد منکر است .

اما آنها که هميشه ديوانه بوده اند متفاوت هستند . آنهائي که از اول سالم بوده اند بعدا ديوانه شده اند وضع اينها هم عطف به سابق ميشود . يعني سابقا روح اينها رنگ گرفته بود يا رنگ نگرفته بود ، هدف داشتند يا نداشتند ، مقصدي داشتند يا نه ، يا مثل من بودند يا مثل شما بودند يا مثل يک فرد مشرک بودند يا مانند سلمان بودند ، خلاصه در دوران سلامتي رنگ روحشان چگونه بوده ، اختلال از بين ميرود و هدف دوران سلامتي تکامل پيدا ميکند .

ولي آنهائي که هنوز رنگ نگرفته ديوانه مي شوند ، از بچگي اختلالي پيش آمده و رنگي براي روح انتخاب نشده . مسئله بچه ها که فطرت ، فطرت ساده است اين ها قوه درک نداشته اند اما روح که داشته اند بنا براين مؤاخذه نقايص آن ها از ميان مي رود و چون ساير پديده ها به تکامل خود ادامه مي دهند .

بنابراين مسئله ديوانه ها همان آيه شريفه مي شود که «و اما المستضعفون فمر جون لامر الله» ؛که به اينها مستضعف مي گوئيم . مجانين از مستضعفين هستند چون در واقع گناه مي کنند و روزه نمي گيرند و تشخيص نمي دهند . ضمنا دانستيد که آنها که اختلال جسمي دارند ،اين اختلال در برزخ از بين ميرود . روح با اختلال جسم مختل نمي شود ، روح باطنا صحيح و سالم است و با انتقال به برزخ همانطور که شرح کردم رنگ خودش را خواهد داشت . روح ديوانه ها و افراد نا سالم با بدن سالم طبق خط مشي که در اينجا انتخاب کرده اند در عالم برزخ تکامل خواهد يافت .

در برخي روايات از گروه سوم که در عالم برزخ نه پاداش داده مي‎شوند، و نه کيفر، و نه مورد سؤال واقع مي‎شوند، به «مستضعفان» ياد شده است، چنان‎که از امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره مستضعفان سؤال شد، فرمود: آنان نه مؤمن‎اند و نه کافر، بلکه در انتظار امر خداوند مي‎باشند.

«هُمْ لَيْسُوا بِالمُؤمِنينَ وَ لَا بِالکفّارِ، فَهُمُ الْمُرجَوْنَ لِأمرِ اللهِ».[ تفسير عياشي، ج 2، ص 110]

علامه مجلسي(ره) نيز آن‎جا که از طوايف سه گانه انسان‎ها در عالم برزخ سخن گفته گروه سوم را که نه ثواب دارند و نه عقاب، به عنوان «مستضعفان» ناميده و گفته است:

«آن‎چه از آيات و روايات بسيار و براهين قطعي استفاده مي‎شود، اين است که نفس، پس از مرگ باقي است، و اگر کافر محض باشد معذب، و اگر مؤمن خالص باشد منعم مي‎باشد، و اگر از مستضعفان باشد به حال خود رها مي‎گردد...»[ بحارالانوار، ج 6، ص 270.]


منابع :

وبلاگ ناگفته ها و ناشنيده هايي از آيت الله شيخ محمد شجاعي (دامت برکاته) نوشته ي آقاي جعفر شجاعي

پايگاه انديشه قم

درگاه پاسخگويي به سؤالات قرآني

فرآوري : محمدي

بخش قرآن تبيان

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت