تاکسی ها از من کرایه نمی گیرند

حسین باغی 60 ساله، بچه خانی‌آباد تهران هفته قبل در سکوت خبری فوت کرد. طبیعتا مثل خیلی از دوبلورها، سیمای شناخته‌شده‌ای نداشت ولی صدای ماندگار و خاطره‌انگیزی داشت. گفت‌وگویی که می‌خوانیم تنها گفت‌وگوی بلند و مفصل با اوست که اسفند ماه سال 82 انجام شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

  تاکسي ها از من کرايه نمي گيرند

گفت و گوي منتشر نشده همشهري جوان با زنده ياد حسين باغي


حسين باغي 60 ساله، بچه خاني‌آباد تهران هفته قبل در سکوت خبري فوت کرد. طبيعتا مثل خيلي از دوبلورها، سيماي شناخته‌شده‌اي نداشت ولي صداي ماندگار و خاطره‌انگيزي داشت. گفت‌وگويي که مي‌خوانيم تنها گفت‌وگوي بلند و مفصل با اوست که اسفند ماه سال 82 انجام شده است.


 چي شد که به سمت سينما و گويندگي کشيده شديد؟

در اواسط دهه 40، سينما در لاله‌زار رونق گرفت و توجه خيلي‌ها را جلب کرده بود. البته راديو و تيپ‌هاي آن در داستان شب، صبح جمعه با راديو (آن زمان شما و راديو) و چند برنامه ديگر هم جاي خودشان را داشتند. يک کشش غريبي بود و بيشتر بچه‌هاي دبيرستاني را جذب خود کرده بود. از يک طرف هم مرحوم عزت‌الله مقبلي يکي از اقوام ما بود که آن زمان در راديو و صنعت دوبله تيپ‌گويي مي‌کرد. او را خيلي دوست داشتم و هر وقت که به خانه‌مان مي‌آمد، سوال‌پيچش مي‌کردم که اين صداها را چطور مي‌گويد. يک مدت کارم شده بود تقليد و در مدرسه بچه‌ها را دور خودم جمع کرده و برايشان تقليد صدا و ادابازي و تيپ‌سازي مي‌کردم. يادمه يک بار همين کار را پيش مرحوم مقبلي کردم. گفت اين تقليد است و اگر دوست داري وارد اين کار شوي، بايد همه چيز را اصولي ياد بگيري.

   بعد از آن چه کار کرديد؟

بعد از اين نصيحت، کار را به طور اصولي شروع کردم. اولش تصميم گرفتم تمام رديف‌هاي موسيقي را ياد بگيرم که ياد گرفتم. يادم هست آن موقع نوجوانان و جوانان از پدر و مادر خود دوچرخه مي‌خواستند اما من به پدرم گفتم که يک ضبط صوت مي‌خواهم که برايم خريد. من با خوشحالي با اين ضبط صوت صداي استادان بزرگي چون مرحوم سارنگ و محتشم که در آن زمان جزو اسطوره‌هاي بزرگ نمايش و صدا بودند را ضبط کرده و بارها گوش مي‌کردم. به همه چيز آن از تکنيک صدا تا فن بيان توجه کرده و از آنها الگو برمي‌داشتم. هميشه از پدرم تشکر مي‌کردم که آرزوي مرا برآورده کرده. الان هم ممنونم.

  در تکنيک صدا يا فن بيان چه چيزهايي براي‌تان مهم بود که از آن استادان  الگو مي‌گرفتيد؟

ببينيد اولش بايد به زير و بم صدا توجه کنيد. جمله‌اي که ادا مي‌شود، از کلمات و حروفي تشکيل شده که اداي هر کدام تکنيک خاصي را دارد. به غير از اين بايد به ظرافت‌هاي احساس گوينده اصلي و تکنيکي که به کار مي‌برد، توجه کنيم و در سايه همين توجه مي‌توان به نتيجه دلخواه رسيد. به نظر من هر کس که مي‌خواهد وارد اين کار شود، بايد تلفظ الفبا را دوباره ياد بگيرد و نحوه اداي حروف را اصلاح کند. حواسش بايد به اين باشد که لهجه دخالتي در گويندگي ندارد و لهجه را بايد هنگام اداي حروف دخالت ندهد. آن‌قدر تمرين لازم است تا بداند که موقع تلفظ حروف چه حالت خاصي در مخرج يا دهان و بيني ايجاد مي‌شود. از لحاظ احساسي هم که به آن اشاره کردم، گوينده بايد دقت داشته باشد که اين متن کمدي است يا سياسي، موزيکال است يا تاريخي و حس بگيرد و اجرا کند.

 

  زماني که شما دنبال اين کار بوديد کدام يک از گويندگان در اوج کار بودند؟

از بابت تيزرهاي سينمايي و گويندگي آنونس فيلم‌ها در سينما ابوالحسن تهامي در اوج بود.

 

 مثل اينکه پس از بازگشت دوباره آقاي تهامي از خارج از کشور در اين سال‌ها يک دلخوري هم بين شما پيش آمده؟

ولش کن نمي‌خواهم درباره آن صحبت کنم. متاسفانه يک صحبت‌هايي شنيدم که ظاهرا ايشان گفته من بدون آنکه اشاره کنم حسين باغي هستم، با تقليد صداي او به عنوان تهامي کار مي‌کردم در حالي که اين طور نيست و من هميشه به جاي خودم گويندگي کرده‌ام.

 

 در آن زمان پيش آمد که شما هم آنونس فيلم بگوييد؟

بله، در فيلم‌هاي بن‌هور، تاراس بولبا، باراباس و جک و لوبياي سحرآميز و چند فيلم ديگر گويندگي کردم اما به صورت جدي نبود.

يک فيلمي مثل بن‌هور يا تاراس بولبا که مي‌خواهي تيزرش را بگويي، کار ساده‌اي نيست. تمام تلاش من اين بود که در فضاي آن فيلم‌ها قرار بگيرم. شايد توليد اين فيلم‌ها سه تا هفت سال طول کشيد و نبايد آن را ساده گرفت.

 چطور؟

براي اينکه همچنان دنبال تمرين و آموختن بودم. مي‌خواستم کامل شوم. بعد هم انقلاب شد و فعاليت حرفه‌اي در سال‌هاي 60 و 70 شمسي شکل گرفت.

 

 چطور مي‌خواستيد خود را کامل کنيد؟

ببينيد، يک فيلمي مثل بن‌هور يا تاراس بولبا که مي‌خواهي تيزرش را بگويي، کار ساده‌اي نيست. تمام تلاش من اين بود که در فضاي آن فيلم‌ها قرار بگيرم. شايد توليد اين فيلم‌ها سه تا هفت سال طول کشيد و نبايد آن را ساده گرفت. اتفاقا گويندگي اين آثار مسووليت سنگيني است و بايد خودت را در فضاي آن و جزو عوامل کار بکني و با همان وسواس و دلسوزي که اثر را ساخته‌اند، تيزر را بخواني؛ مثلا اسپارتاکوس يا سپيددندان يا همين بن‌هور جزو آثار کلاسيک سينما هستند و بايد با رعايت تمام اصول ادبيات به طور اديبانه تيزر آنها را بخواني.

 

 يک زماني هم وارد کارهاي کارتون و انيميشن شديد و به جاي چهاردست در کارتون نيک و نيکو يا دور دنيا در هشتاد روز و بعد هم کارتون داغ و جذاب فوتباليست‌ها به جاي گوينده داستان حرف ‌زديد.

دوبله را خيلي دوست داشتم و حتي در همان اوايل کار جاي يکي دو نفر هم در بعضي از فيلم‌ها حرف زدم که الان يادم نيست. اين کارتون‌ها که اسم بردي الان خاطره و نوستالژي خيلي‌ها از نسل خود شما شده‌اند. هر کدام جذابيت‌هاي خاص خودش را داشت. در دور دنيا در هشتاد روز جاي ريگودون و در فوتباليست‌ها هم گزارشگر بودم. الان يادم آمد در فيلم‌هاي حلال و حرام (هندي)، کنت مونت کريستو و جان ساکسون و چند فيلم هم حرف زده‌ام.

 

 چند سريال تلويزيوني هم در کارنامه خود داريد.

در سريال جنگجويان کوهستان (ليان‌شامپو) و شينگن هم حرف زده‌ام.

 

 اما ظاهر اينها شما را قانع نکرده و دوباره به تبليغات و دنياي تيزر بازگشتيد؟

همين طور است. اتفاقا خودم مي‌خواستم اشاره کنم که به کار قبلي‌ام يعني تبليغات برگشته‌ام. اين کار را دوست دارم و با دقت ويژه‌اي آن را دنبال مي‌کنم.

 

  خب، چرا برگشتيد؟

براي من واکنش مردم و شنونده‌ها مهم است؛ مثلا براي تبليغ يک ساعت دقت دارم که يک دکتر يا يک کارمند يا يک شهروند عادي ساعتش را چطور مي‌بندد و با اين روان‌شناسي آن محصول را تبليغ مي‌کنم. خود دوبلورها هم در خلق شخصيت‌ها به اين موارد توجه دارند و براي همين دوبله ما حرف اول را زده و موفق است. يک حس مسووليت است که بايد به آن دقت کرد، اگر يک بار پشت اتاق ضبط بايستيد و به چهره گوينده و تيپ‌هايي که مي‌گيرد دقت کنيد، متوجه مي‌شويد که چه زحمتي کشيده مي‌شود تا يک شخصيت يا تيپ خلق شود.

 

 در کار دوبله کار کدام دوبلورها را دوست داريد؟

به نظر من چنگيز جليلوند و منوچهر اسماعيلي جزو اسطوره‌هاي دوبله هستند. آنها صدا را جاودانه مي‌کنند.

 

  خود شما هم با صدايتان در تيزر جاودانه شده‌ايد؟

نه، من در حد اين حرف‌ها نبوده و به پاي اين استادان که اسم بردم نمي‌رسم. اين صفت براي آنهاست.

 

 اما مردم هم شخصيت‌هايي چون داوود خطر، سيا ساکتي، بابا برقي و آقاي ايمني گاز را فراموش نمي‌کنند.

اين ديگر لطف آنهاست و هميشه گفته‌ام که به واکنش مردم عزيز و عکس‌العمل‌هايي که در کوچه و خيابان پس از شنيدن صدايم به وجود مي‌آيد، توجه دارم. بارها اتفاق افتاده که سوار تاکسي شده‌ام و راننده تاکسي از روي صدايم مرا شناخته و کرايه نگرفته. من مديون اين مردم هستم و اين عشق و علاقه و توجه آنها به کارها بار مسووليتم را سنگين مي‌کند و با عشق کارم را دنبال مي‌کنم.

 

  اشاره کرديد در شروع کار، سراغ ياد گرفتن رديف موسيقي رفتيد آيا الان هم فرصتي براي کار موسيقي داريد؟

نه متاسفانه فرصتي نيست اما صداي محمد اصفهاني را دوست دارم و کارهاي او را گوش مي‌کنم.

 

  در خانواده‌تان چه کساني کارهايتان را دوست دارند؟

دخترم تمام کارهايم را دوست دارد و همين تيزرهاي راهنمايي رانندگي را با دقت تمام دنبال مي‌کند و تيپ‌هاي آن را دوست دارد.

 

  فکر مي‌کنيد يک روزي مثل شما وارد اين حرفه شود؟ اگر بخواهد وارد کار شود به او چه مي‌گوييد؟

دخترم کوچک است و هنوز زود است در اين‌باره فکر کنيم. ولي اگر بخواهد وارد اين عرصه شود، همان‌طور که مرحوم مقبلي در اول کار به من گفت: «اصولي و با درس خواندن بيا» همين نصيحت را به او مي‌کنم.

 

  شما يکي از گوينده‌هاي پرکار تيزر هستيد. با اين حساب بايد درآمد خوبي داشته باشيد؟

اين يک مساله خصوصي است و اجازه بدهيد که درباره آن حرفي نزنيم.

 

 اما وقتي با بازيگران تيزر مثل رضا عظيمي (پاک يادت نره) يا اکبر عسگري ديگر بازيگر تيزر حرف مي‌زديم، مي‌گفتند درآمدش کم است؟

به هر حال هر بخش از ساخت يک تيزر يا يک تبليغ دستمزدي دارد که بنا به سابقه و تبحر داده مي‌شود. آنها بازيگر هستند و دستمزد بازيگري خود را مي‌گيرند. بعد از حسين عرفاني من باقي تبليغ‌هاي پاک يادت نره را گفتم.

 

  خودتان کدام تيپ و شخصيت کارتان را دوست داريد؟

تيپ‌هاي راهنمايي و رانندگي مثل داوود خطر و سيا ساکتي را دوست دارم. براي خلق آنها و زبان گفتاريشان زحمت زيادي کشيدم.ببينيد، براي خلق اين تيپ‌ها يا هر گويش ديگر در گويندگي احتياج به معجزه نيست. تقليد هم نيست فقط کار است و پشتکار تا يک صدا جاودانه باشد. عشق و علاقه هم باشد. اصلا هر کاري عشق و علاقه مي‌خواهد. من با مجموع اينها به اينجا رسيدم و اينجا جا دارد از تمام آنهايي که از اول کار دست مرا گرفته و به امروز رساندند، تشکر و يادي کنم؛ آنهايي که خاطره و اسطوره شدند.


منبع : همشهري جوان

سينما و تلويزيون تبيان

 

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت