روحانی شهید علی اصغر مهدان

بر فراز گلدسته های بلند ابدیّت، شهدا اذان عشق گفتند و در نمازشان هفت تکبیر عشق بستند. کوههای بلند البرز مبهوت قیامشان شده بود و رکوعشان شکوه سپیدار را به یاد می آورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روحانی شهید علی اصغر مهدان

 بر فراز گلدسته های بلند ابدیّت، شهدا اذان عشق گفتند و در نمازشان هفت تکبیر عشق بستند. کوههای بلند البرز مبهوت قیامشان شده بود و رکوعشان شکوه سپیدار را به یاد می آورد. در سجودشان اشتیاق وصال بود و در برهوت هجران لقاء خدا، مثنوی جنون می سرودند. در سلام نمازشان و در قهقهة وصالشان دل تنگی لاهوتیان را پایان دادند. شهید علی اصغر مهدان، به سال 1341 در خطة سبز گلستان در روستای« سالیکنده» شهرستان کردکوی به دنیا آمد. در کودکی، در دامان مادری مهربان پرورش یافت. ازهمان کودکی هوشیار و با ذکاوت بود.مسائل و مشکلات خانواده را در حد سن و سال خود، درک میکرد و درکار کشاورزی به پدرش کمک میکرد. در هفت سالگی پای به دبستان نهاد و پس از اتمام دوران ابتدایی وارد مدرسة راهنمایی محل سکونتش شد. پدرش ـ که روحی به بزرگی آسمان داشت ودر کهکشان آرزویش دوست داشت تا فرزندش سرباز امام زمان(عج) شودـ. پسرش را برای رفتن به حوزه تشویق میکرد.علیاصغر که خود نیز عاشق مکتب امام صادق(ع) بود، در حوزة علمیة «صالحیه» گرگان ثبت نام کرد .سه سال در آن حوزه درس خواند و پس از گذراندن مقدمات، عازم آستان مقدّس حرم رضوی گشت و در مدرسة علمیة نوّاب مشغول به تحصیل شد. صدای پای تهاجم، وحشت را به ارمغان میآورد. اما مقاومت دلیرمردان اسلام، دشمن را به خاک ذلّت نشاند.او مدت 20 ماه در کردستان و درشهر مریوان به فعالیّتهای فرهنگی پرداخت. سپس به جبهه جنوب عزیمت نمود.ایشان 39 ماه در جبهه در انتظار شهادت بر سجادة سحری مینشست و دست تمنا به سوی معبود خویش بلند می کرد و با خود این چنین می سرود:

 بایـد گـذشتن از دنـیا به آسانی              بـاید مـهیا شـد از بهر مهمانی

با چهرة خونین سوی خدا رفتن زیبا بود زین سان معراج انسانی به دلیل شجاعت و تلاش، فرماندة گروهان در لشگر «25 کربلا» شد. سرانجام در تاریخ 15 / 6 / 61 به منطقةموسیان رهسپار شد و در مبارزهای خستگی ناپذیر در تاریخ 16 / 8 / 61 به درجة رفیع شهادت نائل آمد. جنازة مطهرّش بر روی دستان ملائک گلواژة شهادت میسرود و آن تابوت چوبی ، نگین عشقبازی بود که برروی دستان مردم تشییع و در روستای «سالیکنده» به خاک سپرده شد . «روحش شاد و راهش مستدام باد

برگی از خاطرات شهید

«لباسی سرخ فام» شهید علی اصغر مهدان، عشق عجیبی به شهادت داشت تا جایی که هروقت با هم صحبت میکردیم در رابطه با شهادت صحبت میکرد و به من میگفت: «من خواب شهادت را دیدهام و میدانم لباس زیبای شهادت را در ایام جوانی به جای پیراهن دامادی برتن خواهم کرد!»

«همرزم شهید» بعد از اینکه به حوزه علمیه مشهد رفتند پس از مدتی تماس گرفتند که هر چه زودتر به مشهد بیایم. وارد مشهد که شدم بعد از دید و بازدید و احوالپرسی گفت: چون عازم جبهه هستم میخواهم برای آخرین بار با شما خداحافظی کنم. گفت: به مادرم بگو من عازم جبهه هستم به گونهای نگویید که آزرده خاطر شود اگر زنده ماندم برای خداحافظی میآیم. ولی پدر جان من وظیفه خود میدانم حقی را که به گردن دارم تا پای جانم ادا نمایم. «پدر شهید


گروه حوزه علمیه

برگرفته از پرونده شهید در ستاد کنگره شهدای روحانی

مطالب مرتبط مجموعه :
آخرین مطالب سایت